ناله ها که درگرفت
چونان سیلابی سر ریز
داغ دل زندگان بود

» ادامه مطلب

مرد
ته سيگاری سوخته بود
زن
به قوطی سرخابش دل سپرده بود

» ادامه مطلب

اگر پرنده بمیرد
اگر که یخ بزند لانه قناری
آه!
.....

» ادامه مطلب

می خواهم آب شوم، آب

تا به سرچشمه های نخستین ام
....

» ادامه مطلب

برای فرحناز جعفری؛ شاعر، نقاش و عکاسِ برجسته ی معاصر
حادثه بنگر که نفس شد حصار
تن قفسِ سنگی و روحم حریق

» ادامه مطلب

و روزی که صد سال دیگر
گلهای انار از استخوانش می روید

» ادامه مطلب

عـشـق را با آب چـشم و شیـره ی جان می نویسم
زیـربـاران می نشیـنم زیـر بــاران مـی نویـسـم

» ادامه مطلب

اينجاييم در يك اتاق بزرگ گم مي شويم
دستانمان بادام مي چيند براي ديگري

» ادامه مطلب

دری بر روی ما بستند بر آن قفلی ز خاموشی است
و خوددر بزم بی پایانشان در بستری آ رام خوابیدن

» ادامه مطلب

ناصر خسرو سخنسرای نامدار ایران زمین هزار سال پیش قصیده ی شکوائیه بلندی سروده و از دست خدا شکایت کرده که چرا شیطان را آفریده و اعتراض کنان به خدا گفته

» ادامه مطلب

پس پشت پنجره
دو پنجره
در یک نگاه !

» ادامه مطلب

آن چتر را برندار
بگذاربوزد این باران
برآن پیراهن یخه هفت

» ادامه مطلب

چاي ، با كمي از تو كه افتاده است توي فنجان
طعم عجيبي گرف

» ادامه مطلب

زنهار!
که ما
تمام جهان را
خانه ی خویش خواهیم ساخت

» ادامه مطلب

مرده ای که بر دو پای سست و نیمه جان هنوز ایستاده است

» ادامه مطلب