ÙˆØید ضیایی-----شعرآستان درازکوش
شعرآستان درازکوش
... Ù†Ú¯Ùته نیاید بی آباد ÛŒ خنّاق گرÙتن٠آبله/ من در وداع Ù…ÛŒ Ù…Ú©Ù…/ من با طلسم Ù…ÛŒ ماسم من زود زودانیم! .سی شعر را شنیده Ù…ÛŒ خواند کسی/ به قتل Ù…ÛŒ رساند من شعر را زنده به گور Ù…ÛŒ کنم شعر نواله ÛŒ بی مویی ست Ú©Ù‡ ØµØ¨Ø Ø±Ø§ در مور مورکÙÙ„ زنبور های٠الاغی نقش Ù…ÛŒ زند Ú©Ù‡ همیشه به عشق٠چهار پا نگریسته است ._بی گمان او هشت چیز است چیز هایی Ú©Ù‡ ممکن است پا باش
د. ممکن است زیر باشد یا روی Ùˆ ریا Ùˆ آبگوشت ژله ای استخوان ران سگ وقتی با اتاق دو در سه ÛŒ اوقاÙÛŒ اش Ù…ÛŒ خوابد .خواب نمایه ÛŒ زندگی است Ú©Ù‡ بزرگترین یادگارش از اوهام به ملاÙÙ‡ های همان الاغ Ù…ÛŒ ریزد وقت٠شپش Ú©Ø´ÛŒ شبانه{ .یکی در من بود چند تا از چیز ها در هیچکس Ú©Ù‡ روزی روزگاری را به رودخانه پراندند} Ùˆ شخص اول مادر مرده _جناب اسب پدر :شماره ÛŒ نمک زار زخمهایش پنجاه Ùˆ Ú©ÙˆÙت Ùˆ ورم Ù…ÛŒ کند در جالیز/ خیار خار دار Ùدائیان٠دهکده ÛŒ قزل باش ها ورم٠ور آمده ÛŒ تیر Ú©Ø´ های Ù†Ùس بریده است .ورم مثل تورم نیست Ú©Ù‡ از پشتت بیÙتد او هر وقت Ú©Ù‡ بیمار Ù…ÛŒ شود از نو چرا-غانی ات Ù…ÛŒ کنند تا اسمت را بگذاری ذغال Ùˆ صدایت بزنند چیز .چیز
مراد از خر٠بادمجانی٠صوÙیانه های دقیقه ÛŒ با شماست /Ø¢Ùتاب در نمایه ÛŒ Ú©ÙˆÚ† سیه چرده ترین ولوله را در پای نعش شترانی Ù…ÛŒ اندازد Ú©Ù‡ از سبیلشان اخم Ùˆ تخم واگویه Ù…ÛŒ ریزد من از تو بدم بدهی Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ اثاث مادر بزرگم در سراب نمور چهار صد Ùˆ Ù‡Ùتاد Ùˆ دومین اسهال خانوادگی مان به درک شما Ù…ÛŒ ریزد Ú©Ù‡ موهایت را یک طرÙÙ‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ /یال /کوپال /Ùˆ از ایتالیا برایم چکمه ای Ù…ÛŒ دوزی Ú©Ù‡ همیشه سرش را دوست دارم توی تپه ای Ú©Ù‡ به چمنزاری ختم Ù…ÛŒ شود به چاله ای به /ننه ات /به Øواری های بور صا٠کاه آجین
این Ùرشته در نخ Ùˆ سوزنی Ù„Øا٠ماه سر پستانت گیره کرده دو هوا بام بی زمین رانش گونه ها تا گرد سیب Øلقوی آن Ú©Ù‡ وقت مردن به Ø±ÙˆØ Ú©Ø´ØªÙ‡ هایش صلوات Ù…ÛŒ سÙنید /Ù…ÛŒ سÙÙ†ÛŒ اید /Ù…ÛŒ سÙÙ† ای اید /Ø´ÛŒ ..اوا خواهری جان Ú©Ú†Ù„ عمه ات شازده
.
جورابهای چرکت رامی شویم روی شانه هایم پهن می کنم پاهایت خشک می شوند
سمت کج نور ریز ته /کاهدانی که پشگلت را بو می نماید /
دراز کوش تو.