بهت زده/گیل آوایی

ریش پدر
آن Ù…ØØ§Ø³Ù† همه ÛŒ دورها را نداشت Ú©Ù‡ داشت
پیاله ای نبودش دهان آب کشان
که قدیسینش بخواند هر شام و بام
....
نه! Ù‡Ù…Ø³ÙØ±!ØŒ
یک جا گشاد دادیم !
یکجا کلام را ØØ±Ù…ت باختیم
ØØ±Ù…ت ٠کلام Ú¯Ù… شد
از ما نبود بر ØØ±Ù…تی کلام بنشانیم یا کلام بر ØØ±Ù…ت
کرامت ما بود انسان بستاییم به ØØ±Ù…ت ٠بودن ٠انسان
و انسان بودن.
گیر و٠دار غریبی بود Ù‡Ù…Ø³ÙØ±
کلام Ú¯Ù… کرده بودیم از عمق ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای Ú©Ù‡ Ø±ÙØª بر ما
ØØ±Ù…ت چنین به بی ØØ±Ù…تی نشست روز روشن
و ستایندگانی بی چشم و رو
به تقدس ریاکاری نشستند
تا سلیطگانی خدای را به بی ØØ±Ù…تی
در دل مادر بزرگ بنشانند
Ú©Ù‡ هر چادرنمازی به کلاهی گشاد Ø§ÙØ³ÙˆØ³ خورَد Ú©Ù‡ سرش گذاشتند
هم
ریش پدر
آن Ù…ØØ§Ø³Ù† همه ÛŒ دورها را نداشت Ú©Ù‡ داشت
پیاله ای نبودش دهان آب کشان
که قدیسینش بخواند هر شام و بام
ناسزایی به ØØ±Ù…ت کلام نشست تا خشم ÙØ±Ùˆ بنشاند
جا باژگونه شد تو گویی
یک جابجایی نابجا در ØÛŒØ±Øª ٠تا یک دریا بهت زدگی
انکار از پی انکار
Ú©Ù‡ آب از آب تکان نخورده است در Ùوران ÙØºØ§Ù† ٠داغ Ùˆ دار Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡!
جانی به جنایت تا اوج بی آبرویی انسان مسخ !
Ú¯ÙØªÙ…ان خدا Ùˆ خر Ùˆ خرما گزمگان آیه خوان را
بهت خونباری بود ما را
از بی کلامی ما
Ú©Ù‡ تا آه ٠همه تاریخ Ú¯ÙØ± بگیریم اینهمه داغ
ØØ±Ù…تی نماند و٠کرامتی نماند Ùˆ ٠هنوز هم در بهت خون و٠عزا ØÛŒØ±Ø§Ù†ÛŒÙ….
گیل آوایی
18 جولای 2010