شعری از بهاء الدین خرمشاهی
بهاءالدین خرمشاهی زاده Û±Û³Û²Û´ در قزوین نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، طنزپرداز،و شاعر ایرانی است. ÙˆÛŒ ØªØ£Ù„ÛŒÙØ§ØªÛŒ در ØØ§Ùظ ‌شناسی Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± اشعار او دارد. پدر ÙˆÛŒ میرزا ابوالقاسم خرمشاهی بود.
ØØ±ÛŒÙ‚ دست من Ùˆ
اشتعال جسم تو و
انØÙ†Ø§ÛŒ راز برهنه
بخار اشک تو و
Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± چشم من Ùˆ
گونیای گیج گرسنه
و هرچه ، دایره بود
من و تو دایره بودیم
نه ابتدا و نه انجام
تنت ، ترانه ترین بود
و تازیانه ی من از تنت ترانه بر آورد
وشط شیهه ی من
در شیار شرم تو پیچید
زبان شعله ورم
از تنت زبانه بر آورد
من وتو بر لبه ی پرتگاه جسم نشستیم
و جسم ، جسم نبود
انقراض جسم
چه خوبست !
مدار ماه عوض شد
شهاب ، شیون کرد
وجود ØŒ ÙˆØØ¯Øª ÛŒØ§ÙØª
و مهربان ترین ماهی
یونس را بلعید .
ØØ±ÛŒÙ‚ دست من Ùˆ
اشتعال جسم تو و
انØÙ†Ø§ÛŒ راز برهنه
بخار اشک تو و
Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± چشم من Ùˆ
گونیای گیج گرسنه
و هرچه ، دایره بود
من و تو دایره بودیم
نه ابتدا و نه انجام
تنت ، ترانه ترین بود
و تازیانه ی من از تنت ترانه بر آورد
وشط شیهه ی من
در شیار شرم تو پیچید
زبان شعله ورم
از تنت زبانه بر آورد
من وتو بر لبه ی پرتگاه جسم نشستیم
و جسم ، جسم نبود
انقراض جسم
چه خوبست !
مدار ماه عوض شد
شهاب ، شیون کرد
وجود ØŒ ÙˆØØ¯Øª ÛŒØ§ÙØª
و مهربان ترین ماهی
یونس را بلعید .