تروریست

شمایان نه تنها بوی خاکم را
که نامم را عوض کرده اید



با این نام جدید
لقمه ای نان نمیتوان خرید.
و در خواب هم سکه های سبز تو را نمیتوان دید
من تروریستم که فریادم گلوله ای شده در گلوی دستانم
تا انتقام خون همسایه، هم نفسم را
از دستهای تو
که بوی نفت خاک مراگرفته اند را بگیرم
مرا با لحن اهانت بارتان ترور می خوانید
زیرا که خوابهای هولناکم در شبهای دربدری
گوش شما یان را می خراشد.
و کودک سرگردانم در آرزوی خانه اش
تا درازای آرزو ها می دود و
در پشت میله های تو بخواب می رود

من تروریستم
که اشگ مهتاب
خورشید قلبم را خاموش میکند
و زخمه های دلم، در شریانم
راه آرزو ها را بسته است
و آنچنان مرده ام
که مرگ
تنها راه زنده بودن من است