با توام بانو-- مهناز بدیهیان
با توام بانو....
مهناز بدیهیان
با توام
دیوانه ی درد آشوب
با آن چشمهای خیره ی خمار
و پوست پریده شور و شرقیت
با توام بانو
بیا ،
و رازناکی جهان را بسپار
بدست ماه و ذره و گیاه
Ùˆ باور Ú©Ù† Ú©Ù‡ Øتا Ú¯Ù„ سرخ
که نسیم سر سپرده در بناگوش گلگونش
آواز می خواند
Ùردا پر پر ØŒ Ù¾Ú† Ù¾Ú† کنان
با ØاÙظه ای خزان زده Ùرو Ù…ÛŒ غلطد
به زیر پای عابری سنگدل.
با توام بانو
تمام روزها Ùˆ Ù‡Ùته ها رÙتند
Ùˆ Ùرصتی نکرد تو را
Ú©Ù‡ Øتا یکبار / یکبار
دستی زنی بگیسوی خویش
Ùˆ یکبار / Øتا یکبار از سر نوازش
به این تصویر دل خسته
که در آیینه گاه گاه / نگاه می کند تو را
بگویی خسته نباشی بانو
بانوی سال های دل تنگی
بیا،
شعری بلند / تنیده از Ùریاد ساکنین جهان بگو
تا مردمان بدانند جهان چنین بود است
و جنگ و زخم و خشم خواهد بود
تا روزیکه ما ریشه های باورمان
باور کند-†انسان خداست"
و مهربانی خون رگان / خداونگار انسان است.
مهناز بدیهیان
با توام
دیوانه ی درد آشوب
با آن چشمهای خیره ی خمار
و پوست پریده شور و شرقیت
با توام بانو
بیا ،
و رازناکی جهان را بسپار
بدست ماه و ذره و گیاه
Ùˆ باور Ú©Ù† Ú©Ù‡ Øتا Ú¯Ù„ سرخ
که نسیم سر سپرده در بناگوش گلگونش
آواز می خواند
Ùردا پر پر ØŒ Ù¾Ú† Ù¾Ú† کنان
با ØاÙظه ای خزان زده Ùرو Ù…ÛŒ غلطد
به زیر پای عابری سنگدل.
با توام بانو
تمام روزها Ùˆ Ù‡Ùته ها رÙتند
Ùˆ Ùرصتی نکرد تو را
Ú©Ù‡ Øتا یکبار / یکبار
دستی زنی بگیسوی خویش
Ùˆ یکبار / Øتا یکبار از سر نوازش
به این تصویر دل خسته
که در آیینه گاه گاه / نگاه می کند تو را
بگویی خسته نباشی بانو
بانوی سال های دل تنگی
بیا،
شعری بلند / تنیده از Ùریاد ساکنین جهان بگو
تا مردمان بدانند جهان چنین بود است
و جنگ و زخم و خشم خواهد بود
تا روزیکه ما ریشه های باورمان
باور کند-†انسان خداست"
و مهربانی خون رگان / خداونگار انسان است.
yaghi نوشت