آه كودكان فسفري بمباران هاي هوشمند!
آه كودكاني فسفري بمباران هاي هوشمند
رها شدگان در آغوش مرگ
جنگهاي حيله گرانه


آه كودكان فسفري بمباران هاي هوشمند!
آه كودكاني فسفري بمباران هاي هوشمند
رها شدگان در آغوش مرگ
جنگهاي حيله گرانه
و خوب! مردم پسند!
چه كسي
كشتزارهاي مديترانه اي ات را شخم مي زند
رد پاي تانك ها
يا دستان والدين مجرد
آيا سرخي غزه و تل آويو
سبزي درختان زيتون مي شود
دخترك بغدادي
تكه تكه شدن پدر بزرگ را شعر مي سرآيد
Ùˆ...
تا هندو كش
دموكراسي كه از ابتدا مي لنگيد
فاصله ناداني و خدا
كمتر به چشم بيايد.
خاورميانه تو سري خور
خون فروش...
براي چه زخم برداشته اي
اين همه زخم سخت؟
وقتي دوستان
پشت سفره هاي رنگين سياه مي پوشند
هي مي خورند
آنقدر كه مي تر كد
صداي دستي
و هورائي همه جانبه
براي پيامبران ويراني


حسن بصيري
2006-08-04





ديوان شعر جديد

در آسمان شهر
شوري نبود
سيلاب سالهاي دور
دوباره آمده بود.
او خسته!
نه!
خانه نشين
خواب نا آمده ها
خيالش
هراس اميد
با خودش زمزمه كرد:
امروز هم گذشت...
شعري نوشت
بي قافيه
شكل و معني
خطوط زشتي
كه به خواب هيچ نقاشي نرسيد
اكبر و اوين
آزادي و دين
ديوان شعر جديد
حسن بصيري
2006-08-04



ارمغانش كردي به تمام كولي ها



ابتدا

وقتي تنها من

دنيايي نبود

تو كه آمدي

ارمغانش كردي به همه كولي ها

سفر

از ابتداي ابتدا

ما شد

و جهان در عشق ريشه دوانيد

پشت صفحات مه گرفته تاريخ

خدا يا ن هم عاشق

و شبي كه ستاره ها هم ابري بودند

الهه اي زيبا قرباني

و آدم ها

همان روز من سر دسته ايشان بودم

و تو تمام قد مشت شده بودي

بر فرق جاني ام

خر لنگي با سمهايش بازي مي كند

و هي تكان

معما اينجاست!

زمين نخوردم...

سوال!

ما كجاست؟

من بودم و تو

تو هستي و من

بر هم قابل قسمتيم

اما زرشك... نمي شويم

حتي سوزش يك آه

حسن بصيري

2006-08-18