دو شعر از زینب ØØ³Ù† پورHassan pour

پویا عزیزی
1
بدین وسیله، گشایش، بدان نیرو که با آن زنده کنی شهرستانهای مرده را
در کان های کلماتت
وَ ارکان و٠آیاتت
وَ مقاماتت
ÙˆÙŽ نامعلومان Ùگرداگرد ÙØµÙ در صÙ
ژولیا کریستوا !
من از تو خواهم به معانی Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ خوانندت ØŒ از Ø³Ø·ÙˆØ ÙØ§ØØªÙ…ال برای وقوع Ù
کنعان سرانجام ، سنگ مخزن است
Ùقط ÙØ¹Ù„ Ùˆ Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ات مادی در خازن های تو بگو!
اکلیل الجبال
اکید ، اکلیل الجبال
در استمرار اکسیژن، دمادم غروب Ù†ÙØ³ گیر بشود
تا بشود ، اینجانب عصر کارون است
اصلا عصر کارون است ÙˆÙŽ اینکه آیا این پیمان برای مدت طولانی ØŒ یا مدت های زیادی ÙˆÙŽ اینگونه ما قصر را واگذار در اسرار کائنات ÙˆÙŽ ØØªÛŒ اهالی سه نسخه در شهر های وطن منعقد شد
تا از شواهد امر با شانه هایت بریده می هنوز
ÙˆÙŽ Ù…ÛŒ روم Ú©Ù‡ خانه از سقÙ
که میزان رشد و نمو
ÙˆÙŽ زنها از سقÙ
ÙˆÙŽ شاید سَمت را بهم بزن Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ !
این اثر تنها در خاک جمهوری اسلامی ایران ، بزنی موهایم
وَ انگشت بذارم تو آستینات
گنجشک از پشت سرما هم سرمی زند خسو٠را Ú©Ù‡ روز را ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ را
در مجامع عمومی دو تن هم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯
بله در شرایط کنونی ، بالاخص قصه می پرد که من نباشم ، سبزه در
گوشه هایت Ù‡ÛŒ از تقارن Ù„ÙØ¸ ØŒ یا بهمن سوئیسی در بنادر خاموش ملقب به ÛŒÙˆØ³Ù Ø§ØØ²Ø§Ù†Ù… باز آید ÙˆÙ Ù†ÙØ³ هایم جابه جا باز آید و٠شکستم
به غضرو٠، که باز آید
ترا از دست
تکه ای نورانی ØŒ ضمنی تکه ای نورانی، کار را به جاهای باریک و٠طولانی و٠خسته ØØªÛŒ پله بود Ú©Ù‡ از سواØÙ„ Ùمن برگشت .
آنگاه یکی از میانه ی ما قرین ، تا الا یا بیست سال تمام !
چگونه پر گیرم از Ø´Ú¯ÙØª ØŸ!
سمرقند ما دور است .
جمعه تشنه مست ، تنیده با میدان
میدان
میدان
میدان تا نزدیکی های من آمدم
خراب ÙˆÙ Ø®ÙØªÙ‡ تا نزدیک ÙØ§Ù…ت، من ...
اما او یک پسر معمولی ست
نشسته در امواج صوتی ØŒ با اولین ÙØ´Ú©Ù„ Ùموجود ÙØ²Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ ارتباطی خواسته
نا دارد . بنابراین سازها ، همچنان رود عظیمی گسترش می خورند
ژن های برهنه را که انسان ٠پرده ات خوشش می آید
بازوان را با غبار ÙØºÙ… Ú†Ùˆ بنشینند!
ÙˆÙŽ لمس از لاله های Ù…Ù†ÙØ±Ø¯
Ùˆ َلمس از قرار ÙØ¯Ù„ با پریرویان Ú©Ù„ÛŒ
وَ ثانیا لمس از قدم هایت ، که میآیدت ابوغریب
نخست ، ابوغریب
2
"اَم" پیچیده توی دست هات کو؟
سلام پروین آزادی !
وَ موصو٠میل بازگشت دارد
در تاریخ تیر به جای خوبی خورده خورده Ø´ÙØ§Ù ØŒ خسرو گلسرخی !
البته زبان ÙØ¹ØµØ¨ÛŒØª روی بادبانها باز شده
ÙˆÙŽ گونه ای Ú©Ù‡ ریخته بود ØŒ ما Ù†ÙØ³ هایمان را دهان به دهان Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯
ÙˆÙŽ این تظاهرات تنها بیانیه ای برای جانوران دریایی Ú©Ù‡ بازوان مرا با Ù…Ú©Ø« ! اما او از پشت ÙÚ©ÙÙ„ ÙÚ©ÙˆÚ†Ú©Ù… تاب Ùˆ توان را از من Ú¯Ø±ÙØª
یعنی پرونده تازه باز
وَ من با مداد b6 ترا می کشم مادر !
چرا به من مغز خر خوراندی ØŸ تا بیضی ها ÙØ±ÙˆØ¯ ÙØ±ÙˆØ¯ آیند
دایره را تکرار تکرار کنان ØŒ مثل Ø±ÙØª Ú©Ù‡ بی قرار Ø±ÙØª
بعد همسرم بینی اش را بالا بگیرد وَ آبزیان به چشم هایم لنگرش را ..
وَ اولی ها گریه سر دهند وَ اینکه گریه می کنند وَ ما قصه می نویسیم
تمرکز کنید
پله های آنشب هنوز در من است
ÙˆÙŽ این ÙØ¶Ø§ خط ÙØªÛŒØ±Ù‡ سایه- تاریک خط تیره تیر
تیر
تیر
تیر
...
شکسته بال ، بال - بال زنم ، زاییدنم
Ú©Ùˆ ÙØ±ØØ²Ø§Ø¯Ù†Ù… ØŸ Ú©Ùˆ ÙØ±ØØ²Ø§Ø¯Ù†Ù… ØŸ Ú©Ùˆ ؟؟
ÙØ±Ø²Ø§Ø¯ نوشت