با مهری بی پایان ، برای دوست عزیز و هنرمند مامک خادم


همه را گم کرده ام
روز و ماه و سال را
و در ورای این همه سر گردانی
سنّم را !
من خوابگرد دو گانگی هایی یه گستردگس چنذ اقیانوسم
زنی تولد یافته
درتاریکی ِ هزار توی ِ محدودیت
و بر آمده
در غربت سنگین سرزمین های آزاد

با تو می گویم ای همشهری روزگار گذشته
در همگامی من بیگانه با معنای مدارا چه می جویی؟
که هراس همیشه همراهم،
رسیدن به نگاه های پر رنگ و ریای مردمی ست
که پیوسته در حوالی رسوم پوسیده چادر زده اند
وگرنه
از سایه سار بید مجنون که بخوانندم
لیلای بی بدیل قصه ها خواهم شد .