نگاه که نمی کنی

کوچه ها شاید می شود
، بانگ برمی دارد باید
تو چرای منی
.

چه گونه ام

صدا که نمی زنی
جاده ها لابد می شود
و کجا
، در رفتن ها
تو زیرای منی
. با وجودم

پنهان که می مانی
شهر
آیا می شود
و بیابان
،حتی
تو بنابراین منی
. بدین صورتم
-----------------


باری
، هستیم به نسبت
پاییز هم که بیاید
ماییم و برگ ها
کوچه های کما بیش
. خانه های به تدریج