تكرار از اشاره 4
مادرم
هر كار كرد
نتوانست
زن باشد
پالتويش را فروخت
و من از شب
شير نوشيدم
از خاطرات يك گوزن !






تکرار از شماره ی 3



سينه ام را
باز مي كنم
از التماس زنبق ها
و ساطور
در سطح رنگين كمان
جهان شريف زخم ها
سايبان گل
مزار چشم ها
بر منقار ناتمام قناري
سپيده دم
تن ماسه اي ام را
به وقار مي زند و
ورق هاي شاليزار
از لابه لاي آجرها
حلقه ي آتش
گمانم را
بانوي غمخوار سايه ها
خواب مي بينند
كبوتران مرگ !


شعر از : ميثم رياحي