ميثم رياØÙŠMaysam Riahi
تكرار از اشاره 4
مادرم
هر كار كرد
نتوانست
زن باشد
پالتويش را Ùروخت
و من از شب
شير نوشيدم
از خاطرات يك گوزن !
تکرار از شماره ی 3
سينه ام را
باز مي كنم
از التماس زنبق ها
و ساطور
در Ø³Ø·Ø Ø±Ù†Ú¯ÙŠÙ† كمان
جهان شري٠زخم ها
سايبان گل
مزار چشم ها
بر منقار ناتمام قناري
سپيده دم
تن ماسه اي ام را
به وقار مي زند و
ورق هاي شاليزار
از لابه لاي آجرها
Øلقه ÙŠ آتش
گمانم را
بانوي غمخوار سايه ها
خواب مي بينند
كبوتران مرگ !
شعر از : ميثم رياØÙŠ
Ùرزادشجاع نوشت
کاراول بسیارزیباست و وسیع واقعا"لذت بردم اماکاردوم
کارمØÚ©Ù…ÛŒ نیست وخواننده را Ù…Øدود میکند Ùضای شعرباید گسترده باشد Ùضاهای تکراری Ù…Øدودند وخاننده نمی تواند آنچه را برداشت Ù…ÛŒ کند با خود بردارد. پاینده باشید
با اØترام Ùرزاد