برای میله هایی که کاشتی---آزاده نيكويي
برای میله هایی که کاشتی...
تا می زنی لب نامه ها را
تا مبادا از سیاهرگهایی پر از کلماتی
ریخته در خون من
پیش تمام دوستت دارمها مرده
Ùˆ هوای Ù†Ùس نکشیدن این جمله ها تنگ شده
باید از لب نامه ات پرت شوم
و رگ خوابهای من
به دستهای شما
چکه می کنم
هرز می روم بریده بریده
از لب پنجره ای که ندارم
دوستت دارمها را قلم بگیری
رشد چشمگیری داشته اند
میله هایی که کاشتی
و بهار که می آیی
پشت چین های درشت چادرهای کبود و سیاه
با چشمهایی از تورم ودریا
لب نامه را می گزی که مبادا
مردم برایمان علامت سئوال...
بگذار دست بگیرم و بایستم
جلوی تمام جملاتی که تو را جا انداخته
روی پیشانی من
خط به خط
کلمه به کلمه رÙتی Ú©Ù‡
_نمی خواهم در این گور دسته جمعی
به همین راØتی... من پر از رؤیاهای Ù…Øالم
یک هزاره کمتر به جÙت گیری دوستت ها وداشتنها چیزی نمانده
شاید جÙت بالش آسایش تو
پر بریزد جان کندن بالهای Ùرشته ای تنها
یا برای میله هایی که کاشتی
پاهای نداشته ای به دنیا بیاید
1/اسÙند/1384
تهرانـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آزاده نيكويي
pooya نوشت