معرÙÙŠ برنده ÙŠ جايزه ÙŠ شعر ماه Ù…Ú¯

او برنده ي جايزه ي شعر ماه مگ است . تبريك !
این شبها نامه ها زیاد است Ùˆ تنهایی Ù Ø´Ú¯ÙØª!
باب های سخت و امید، منظره های مرا غلتیده ست انگار در شهر که شب هاش زیاد است .
پس قرین رØÙ…ت باد کلمه Ú©Ù‡ ØØªÛŒ مرا یکی کرد!
اول نامه برای پسرم:
اما پسرم ØŒ تو قانونا Ù‹ ممد ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ برای من چون برآید Ù…ÙØ±Ø ذاتی از تثلیث
وَ همگان بدانند: چراغ که سوسو می زند از پاک وَ بر گرد
تو برگرد ÙˆÙŽ قصه ها بخوان از کواکب ÙØ³Ø±Ø¯
که می چرخاندم تنبور وَ آغوشت وَ آرام وَ آغوشت وَ تنها وَ آغوشت وَ او را بیارای
همین Ú©Ù‡ مادرت را Ø±ÙØªÙ‡ بودم دشت. سواØÙ„ در سواØÙ„ پیچیده بود در هم
وَ پرچم ها آویزان ٠بیانیه ها .
دیدی قابل انتقال است Ùˆ َسرود از ØµØ¨Ø Ú©Ù‡ مادرت را برده بودند تا نپروازد انگار در سواØÙ„ ÙØ®Ù„یج، Ù…ÛŒ خواستیم همگی ÙˆÙŽ آوردند همگی.
تو آب بیاور و پارچه های تمیز.
پسرم بجنب! خون منتشر و َ قبله از دور پیداست.
ما چشم از قله ها بالا Ù†Ø±ÙØª Ú©Ù‡ سلول در سلول در هم بکوبدش Ú©Ù‡ دیوار در دیوار در هم بکوبدش ÙˆÙŽ تو آب بیاوری ÙˆÙŽ پارچه های تمیز!
پسرم بجنب
درد وضعیت بدی دارد!
بجنب...
------------------------------------------------------------
داوودی!
از تکان ÙØ§Ù†Ú¯Ø´Øª هات ØÙ„قومی از گیاه را Ù…ÛŒ پرد
Ùˆ تا چشم پرده Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ به سمت ÙØ¨ÛŒØ±ÙˆØª
هدیه داده ام سرطانی ØŒ بچه هام را بگیرم مثل نمناک به مدرسه ات بیایم ÙˆÙŽ گلهای صورتی ،ارغوانی ØŒ Ø¨Ù†ÙØ´ را در کناره های خیابان پرنده عادت دارد بمیرد !
این را تمامی شیپورها آورده اند: Ù…ÛŒ رسم ØŒ ØØªÛŒ نمی رسم به چشمه هایی از گردنت را خلاصش Ú©Ù† Ú©Ù‡ هوشیار انصاری ÙØ± طبیعت ÙØºÛŒØ¨ÛŒ ست.
از جمله نقشه ای در اوایل دور از مایملکم ، آتش بگیرانم ،
چراغ Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ù…
که این گلستان است
وَ پیچ گلستان و٠می خوام تو قصه هات میخوام گرگ می خوام بچرخم
می خوام گرگ
Ú¯ÙØªÙ‡ بودی Ù…ÛŒ بری ! بچه هام
Ú¯ÙØªÙ‡ بودی Ù…ÛŒ Ú©Ø´ÛŒ ! بچه هام
Ú¯ÙØªÙ‡ بودی بچه هام !
ای بچه هام Ú©Ù‡ مادر مثل همیشه دارو Ù…ÛŒ خورد در باغ ÙˆØØ´ دستت را بگیرم به بچه هام برسانم ØŒ نانم را برسم ای باغ ÙˆØØ´ از اصÙهان ٠شبی درندشت
یا امکان ٠چشم برای ذکر نیز امکان چشم تشکیل از داوودی و٠بچه هام را
می توانم بپاشم ،آب بریزم
بچه هام بلوغ زیبایی برای روز آینده ها همه چیز رابه بازی
کرده اند.
Reza نوشت