ر.رخشانی

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان

هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است

"نور رستگاری1"

عواقب تیرگی آن سالها
دامن می زنند هنوز
برگریزانی نابهنگام را
از شاخه های این درخت



شاید که از خواب خانه ای خاموش
کاروان کاروان باور
بارها و بارها
به جانبی بی نشان می روند
و هرج و مرج و جنون
چه در ارتباط و چه در جدایی
پنهان می سازند کلید گنجینه ای را
پشت تمام آن بهانه های ساده
گویی که غرق می شوند
آوازهای روشنی
آن سوی دریای درگاه و دریچه
یا در نور رستگاری،
یا در سکوت واژه ها.


1 - در سواحل خلیج فارس در مورد کشتی و قایقی که در شرف غرق شدن است می گویند: در این کشتی نور رستگاری ست.