S. Alimohammadi سینا علی Ù…ØÙ…دی
سینا علیمØÙ…دی
دست ها و پاها
كاش همه ي قاب عكس ها يك جور بودند
شكل من
كه دست هايم را Ø¨ÙØ±Ø¯Ù‡ ام
زير چانه
ام
Ùˆ Ùكر مي كنم
چرا اين دست ها تمام نمي شوند
ـ شايد پاهايي در كارند
تا بادي نيايد
قابي نلرزد
نشكند
و من آن قدر شاعر بمانم
تا چانه ام درد بگيرد ÙˆÙ
ديگر كسي
شعري
نگويد
...
آن وقت شايد
دست ها و پاها
در كتاب ها
چاپ شوند
دموكراسي
پارك ملت
جاي٠خوبي است
براي تمرين دموكراسي
وقتي ايستاده ام
به انتظار كسي
كه هيچ گاه نمي آيد
ØØªØ§ در خواب هاي شبانه ام
كه انتخابات بزرگي است
ميان آن همه ...
...
اما هنوز هم ايستاده ام
با دستاني كه
Ùكرمي كنند
كاش آغوشت
عدالت بيشتري داشت
مثل همين سايه
اين آخرين برگ برنده ات بود
چشمانت...
كه دروازه هاي پاييز را گشودند
خشك يا تر سبز يا زرد
ÙØ±Ù‚ÙŠ نمي كند
هميشه بازنده ها مي ريزند
مثل همين برگ
مثل همين سايه
زير چشمانت !
دست ها و پاها
كاش همه ي قاب عكس ها يك جور بودند
شكل من
كه دست هايم را Ø¨ÙØ±Ø¯Ù‡ ام
زير چانه
ام
Ùˆ Ùكر مي كنم
چرا اين دست ها تمام نمي شوند
ـ شايد پاهايي در كارند
تا بادي نيايد
قابي نلرزد
نشكند
و من آن قدر شاعر بمانم
تا چانه ام درد بگيرد ÙˆÙ
ديگر كسي
شعري
نگويد
...
آن وقت شايد
دست ها و پاها
در كتاب ها
چاپ شوند
دموكراسي
پارك ملت
جاي٠خوبي است
براي تمرين دموكراسي
وقتي ايستاده ام
به انتظار كسي
كه هيچ گاه نمي آيد
ØØªØ§ در خواب هاي شبانه ام
كه انتخابات بزرگي است
ميان آن همه ...
...
اما هنوز هم ايستاده ام
با دستاني كه
Ùكرمي كنند
كاش آغوشت
عدالت بيشتري داشت
مثل همين سايه
اين آخرين برگ برنده ات بود
چشمانت...
كه دروازه هاي پاييز را گشودند
خشك يا تر سبز يا زرد
ÙØ±Ù‚ÙŠ نمي كند
هميشه بازنده ها مي ريزند
مثل همين برگ
مثل همين سايه
زير چشمانت !
ØØ³ÛŒÙ† دیلم کتولی نوشت