Yasamin Ahmadiشعری از یاسمین اØÙ…دی
ØØ§Ù„ا بنشین Ùˆ Ù‡ÛŒ قصه بباÙ
از بلوغ Ùکر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡
تا راز شاد زیستن و جاودانه گی پس از مرگ
بی شک کلام ات
سهم الارث باد و سرزمین سر گشتگی خواهد شد
باید بدانی
ØµÙØ§ÛŒ خردسالی ات را Ú©Ù‡ موریانه خورده باشد
غبار بزرگ سالی غوغا می کند و
رنگ نگاه ات کدر می شود
آن وقت به جای ØØ³ لذت پاییز
لب ریز از ØØ³Ø±Øª بهار یا ترس زمستان Ù…ÛŒ شوی Ùˆ
اسارت تلخ دل بسته گی های خرد و ریز
تو را در همهمه ی این همه همسایه گم می کند !
و تازه تا به خودت بیایی
آن قدر پیر شده ای
که برای درک ٠راز ٠سر به مهر ٠رهایی دیر ٠دیر است .
reza نوشت