همانا من _ شعر Ù ØØ³ÛŒÙ† شکر بیگی
(_همانا من)
همان یکی را هم کور می کنم
Ù…ÛŒ شود Ú¯ÙØª روزنامه اندود
پنجره ای که سالهاست خیابان را پلک زده و همیشه ی خدا گرسنه است
اما باز
میترسم دی اکسید کربن از لابلای کلمات راهی بیابد به بیرون از من
سبیلم را هنوز دارم
و رنگ چشمهایم کماکان میشی ست
زیر بغلم را هنوز نزده ام
و دهانم از دیشب پر است
باقی مشخصاتم یادم نیست
آ...... یک چیز دیگر
ترس موش می دواند زیر پوستم
Ù€ عجب ØµØ¨Ø Ø¨Ø§Ø´Ú©ÙˆÙ‡ÛŒØ³Øª شنوندگان عزیز
دهان گشاد رادیو را می بندم می کوبمش به دیوار
دیوار را می کوبم به
به
چیزی پیدا نمی کنم
اما باید به خودم مسلط باشم
مراسم آیینی ام را دقیق اجرا کنم
باید بگویم : آه معشوقه ی من شیر گاز
چشمهایم روزنامه اندود
Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒÛŒ چقدر عمیق
دراز به دراز Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ…
الان دوست دارم در هایکوها قدم بزنم در گاثاها
دوست دارم سایه ام بلند
Ø¨ÛŒÙØªØ¯
آن قدر بلند
Ú©Ù‡ تا اÙÙ‚
سر از کجا در بیاورم خوبست؟
چرا همیشه سر از مرجان درمی آورم
سر در نمی آورم
قرار است از پهلوی چپم شروع شود
هیچ Ú†ÛŒ من به آدمیزاد Ù†Ø±ÙØªÙ‡
دوست دارم الان در پرواز ۱۷۲۴ به مقصد پاریس تاخیر
Ø¨ÛŒÙØªØ¯
و اگر که هرگز
چه بهتر
خیابان چهارم بند آمده باشد
هر کی در هرکی باشد
آدم پسر عموی خودش را نشناسد
چرا شروع نمی شود لعنتی؟
نکند از لابلای کلمات راهی مخÙÛŒ زده باشند
به این روزنامه ها اعتمادی نیست
خدا کند مرجان از اتوبوس جا بماند
کارتش قرمز بخورد
خدا کند تا ØµØ¨Ø Ú¯Ø§ÛŒÛŒØ¯Ù‡ باشنش
شهر الان در چاق ترین Ù„ØØ¸Ù‡ خودش است
باچاقو بزنیش امعا Ùˆ Ø§ØØ´Ø§ÛŒØ´ گند Ù…ÛŒ زند به همه ÛŒ عالم
Ú©Ø«Ø§ÙØª با آم موهای وزوزی اش
همیشه دوست داشتم از پشت بچسبم به مرجان
باسنش ØØ§Ù„ÛŒ به ØØ§Ù„ÛŒ ام Ù…ÛŒ کرد
از پشت غش غش Ù…ÛŒ خندیدم Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ…
پاریس تگزاس
پاریس تگزاس
آلن رنه ست یا آن یکی بابا؟
چی بود اسمش؟
آره همان
ریه هام پر نشده هنوز
و از دیشب هنوز چیزی توی دهانم هست
همیشه خدا دیر می گیرم
از بچگی کند بوده ام
پهلوی چپم مرخص
Ú¯ÙØªÙ… هیچ Ú†ÛŒ من به آدمیزاد Ù†Ø±ÙØªÙ‡
دست خودم نیست
مرجان را ازپشت دوست دارم
خیلی سعی کردم از زاویه ای دیگر
خیلی
ولی نشد
چیزی الان دست Ù…ÛŒ برد در امعاو Ø§ØØ´Ø§ÛŒÙ… Ùکر کنم دارد دنبال جایش Ù…ÛŒ گردد ولی من Ú©Ù‡ به این Ø±Ø§ØØªÛŒ ها نیستم Ùکر کنم از آن مادر به خطاهاست
Ø¢
پیدا کرد
نشست
تامن چند دقیقه ی دیگر بگویم؟
اینجایم هم مرخص اشاره کنم به اینجام
بگذار بگویم گور باباش
چشمهایم از روزنامه اندود
الان در دوشیزگان آوینیونم
جای پیکاسو اگر بودم
از پشت می کشیدمشان
دوشیزگان آوینیون را می گویم
اه لعنتی
بازهم دهنم Ø±ÙØª توی گوشم
گوشم Ø±ÙØª توی دستم
ددستم در شلوارم چه می کند؟
آدم اینجا ØØªØ§ نمی تواند شلوارش را اداره کند
از دوشیزگان آوینیون بیرون می خواهم
می دهند
همینطور دارم می گردم می گردم
در این وی اچ اس نیستی
در این وی اچ اس نیستی
در این وی اچ اس هم
نیستی
در کجا مخÙیت کرده ای
در کدام وی اچ اس؟
زنی همینطور دارد با آب و تاب
و مخاطب همینطور با آب و تاب
ودر دهانهای همینطور با آب و
Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† دقیقآ همینطور
سیاهه Ú†Ù‡ زوری Ù…ÛŒ زند بیشترش را ÙØ±Ùˆ کند در تووو
آن سوتر یکی خودش را می کشد
در این ساز
خودش را برساند به گوش کی
در سمÙونی چندم بتهوون چادر زدیم؟
همان شب که جایمان را باهم برای چند دقیقه عوض کردیم؟
آن شب بود Ú©Ù‡ Ùهمیدم یک Ù†ÙØ± Ú©ÙØ§ÙÙ… را نمی دهد
یک تنه نص٠شهر بودم / قسم می خورم
الان دوست دارم یکی نوک دماغم را بخاراند
کجایم مرخصه؟
Ú¯ÙØªÙ… به این روزنامه ها اعتمادی نیست
یکبار خواستم مثل آدم کپه ی مرگم را بگذارم مثلا
اما مگر
Ú¯ÙØªÙ… هیچ Ú†ÛŒ من به آدمیزاد Ù†Ø±ÙØªÙ‡
ØØ§Ù„ا Ù‡ÛŒ بگو
نع
نه
نه
نه
yaghi نوشت