روسپی گری معامله ی تن است ، مرد و زن ندارد. آدم می تواند روسپی باشد و نداند حتی ،یا می تواند روسپی نباشد و فکر کند روسپی است. این شعر قصه نیست. واقعیت است. تقدیم به آرزوهای دختران فراری دیارم
orkideh behrozan


فرق من و این تنی که در کنار من لمیده
،زن نبودن است
فرق من و آن زنی که عشق را
با کسی معامله نمی کند
بی نیاز تن نبودن است

من فرار می کنم
از تمام این نگاهای منزجر
و زنان ساد زمین که خانه شان
بوی زندگی و عشق میدهد
در نگاهشان ترحمی
تنیده یا حسادت است و ترس
خنده دار نیست؟
من زنم، من هنوز یک تنم
که در خیال او

کودکی-نه خاطرات رنگ رنگ بی شمار-
که اتفاقی از سر کناه

من زنم، من هنوز یک تنم
که کشف نو جوانی اش
فرار بود، از قبیله
از زمانه، از خودش.

ای نگاه منزجر!
من فرار را
- با شهامتی که تو به خواب هم ندید ه ای-
با تنفر و تهوری تنیده، زیستم
گرچه یک دم این تنفر از دلم نرفت و
خنده از لبم،
تو گمان مبر که خسته نیستم

من زنم ، من هنوز یک زنم
بین بودن و نبودنم، هنوز مانده ام
کاه شب که صبح می شود
جان من هوای گریه می کند
گاه با منی که کودکی نکرده ام
خواهش نوازشی ست
از دو دست مهربان امن
{یک نفر شبی میان بسترم
به چشم من نگاه کرد،
محکم و عمیق.
یک دقیقه در دلم یخی شکست
موج سرکشی به سینه ام دوید
در تنم نشست
بی قرار ساحلی غریبه، قد کشید
لرزشی گرفت جان من
یک دقیقه رفتم از خود برون
رفتم آه ، تا ابد،
تا زنی که مثل من نبود...
آمدم بگویمش
گیسوان خود زدم کنار
تا ببینمش،
غریبه رفته بود.}

من- درست مثل تو- یک زنم
و -درست مثل تو-
صاحب همیشگی این تنم
بر خلاف تو ولی-که گاه
تن، ازای باج کرده ای به مرد خود-
آکهم به آنچه می کنم

آن نگاه منزجر ز من بگیر و گوش کن،
از میان ما سه تن:
تو که پشت پرده، عمر را حراج کرده ای،
وین تنی که در کنار من لمیده با دو جیب پر،
یا منی که پشت پرده را به صحنه برده ام

کدام روسپی تریم؟؟.



دکتر ارکیده بهروزان دارای مدرک پزشکی از دانشگاه تهران است که هم اکنون در ماساچوست درس می خواند..