ال٠- سپهر-------یک شعر
ریشه‌های سوخته
با ریشه‌های سوخته قامت شکسته‌ایم
در انتظار شعله‌ی آتش نشسته‌ایم
بی‌برگ و بار بر ک٠دست زمین سرد
چشم امید خویش به پاییز بسته‌ایم
دیری‌ست بر مدار عطش پرسه می‌زنیم
در این میانه از طلب آب خسته‌ایم
دستان اØتیاج Ùˆ دعا بی‌اجابتند
زنجیر بستگی به خدا را گسسته‌ایم
ابلیس‌وار لقمه‌ی Ú©Ùر از Ú†Ù‡ می‌خوریم
Øالا Ú©Ù‡ از شکنجه‌ی ابلیس رسته‌ایم
دیگر به گوش آینه نجوا نمی‌کنیم
از وعده‌های آینه طرÙÛŒ نبسته‌ایم
◄ ال٠- سپهر