ارديبهشت

چه كسي؟
هنوز مانده كه بدانم
نامه هايم را چه كسي
باز مي كند در اين تابوت يخي را
كه تنم چسبيده به آن

به رگهايم كه مچاله مي شوند
وسط رنگ هايي كه جماع مي كنند و
جماعتي
كه نمي دانند ارديبهشت
در كدام فصل امسال است ؟

هیس


مي گويد :
بخواب
هيس
سر و صدا نكن اين قدر
لامپ هاي خانه را خاموش كن
يكي پس از ديگري
مي گويم :
خوابم نمي رود
خواب نمي رود چشماني
كه اندوه زمان را روي دوش اش
و كبودي زخمه هاي اين تار
زير چشما نش
مي گويد :
اي شب تار ! به زور نچسب به روز
آن قدر هم كه فكر مي كني
دل چسب نيست
اين روز ها
و اين زندگي
بيا خودم خوابت كنم ليلي
لالايي بلدم
مجنون تر از خودم نبوده كسي
تار را از گيسوانم
تار به تار
بردار و بزن !
صورتم را بر مي گردانم
مي ايستم مقابل باد
در اين تابوت كه مجلس بزم
و هر چه بادا باد
رزم تو با من !
و بخواب
هيس !
سرنوشت / ملافه را پس مي زند
بلند مي شود از جا
نگاه مي كند به من !