قلب من مرسوم نبود - سعید Ù…ØÙ…Ø¯ØØ³Ù†ÛŒS.M.Houseini

قلب من مرسوم نبود
كسي صداي مرا مي زند
Ùˆ دست ام به اÙÙ‚ ها دورتر است
خودم جا ماند
با قلبي كه مرا مي ربود
در اين جا به جايي خنده از چشم به لب ها
چه كسي لب هاي تورا
براي من ترجمه نكرد؟
من كه از هر چه مساوي تر باشم
باز براي تو بيش تر بودم
به پيراهن Ú¯ÙØªÙ…
مواظب قلب ام باشد
تو از من تپيده تر بودي
و قلب من مرسوم نبود.
ØØ±Ù هاي تو باز توي خيابان
گوش مرا مي شنيد
Ú¯ÙØªÙ… خواب ام را ديده اند
كه روي گريه
جاي ØØ¯ÙˆØ¯ من باقي است
تو بارها باران تر از من به هواي خودت بودي
و نمي دانستي از هر وقت ديگري
در ذهن من مانده تري
من غريبه ÙŠ اين اÙÙ‚ ام
ودست ام به صداي تو مي چسبيد
وقتي به نشاني من
لب هايت را ترجمه مي كردي
من به زبان اصلي
دل ام براي تو مي Ú¯Ø±ÙØª.
مرا به جهان برگرديد
اÙÙ‚ كجاست كه تكرار بزند
ØÙŠÙ از نگاه
كه توي چشم بماسد.
و سهم ريه از هوا
گريه گيران گلو باشم
ميان ناتمام٠بوهاي بريده .
مرا به جهان برگرديد
به شنيدني ترين سبزه ها
و وزيدن باد با هواي مخال٠اش
در تلخي جمجمه ام
نيمه ها پر از تمام هاست.
نزاع من با نزع
سي سال ØªÙ†ÙØ³ مكروه بود
با بوي بد كتاب هايي كه مي خواندم
شب ها گس مي شدم .
ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ مرگ
شوخي ترين قسمت ما بود
كه جلگه شيرين مي شد.
جا به جا نشديم
زندگي جايمان را Ú¯Ø±ÙØª.