آی انار انار..و ....دو شعر تازه از: نصرت اله مسعودی
"آی انار انار..."

وبا پیرمرد
از شانه ی اسطوره ی آن باغ بی انار
تا قصه های کودن دم دستی
ÙØ±ÙˆØ§Ùتادیم ودیگر
هیچ رنگ خوشی
همسایه دیوار به دیوار دل مان نشد
تا از سبزینه های پیش از تیموروچنگیز"صÙÙ‡"
چیزی بگوید
Ùˆ صدای"خروس هزار بال" ØÙ‚وقی را
چنا ن به پلک های مان بکوبد
Ú©Ù‡ برق Ø´ÙÙ‚
ازتاری چشم مان کمانه کند
و بتابد به تیزی تیری
که ترانه ها ی"کمال"را
در ØÙˆØ§Ù„ÛŒ Ú¯Ù„
آنگونه ازلبانش تکاند!...
ÙˆØØ§Ù„ا Ù…ÛŒ سی سی Ù¾ÛŒ
چقدر باید
با آن لهجه ی غلیظ
بر موج دل تو خاک بپاشد
و من بما نم در مسیری
که با د وبغض چنان می وزد
که نه پوست
که پیراهن هم
از طعم آن تاول کوب می شود.
نکند کنار آن لهجه ی خاکی
که خاطرات را کور می کند
آنقدر بمانی
که"صدای خروس هزار بال"را
در آن میدانی که می دانی
ØØ±Ø§Ø¬ کنند
تا تیرسینه ی"کمال"
تارک تر بماند!
کمی زود تر از زود تر بیا
تا گلو به گلوی هم
کنار ضرب کسی
که شادی را
ک٠سینی های نقره می کوبد
با Ù„ØÙ† آن نازنین پیر بخوانیم:
"آی انار انار
انار دون دونه
دنیا همیشه یه جور نمی مونه"
-------------
یلدا وشکنج اول
اگرسایه ی آن گیسو
بر٠نسار شب نمی شد
من که با آتش لبت
تا ابد
کناراین شب نمی نشستم
که تا دلت بخواهد
قصه ی ماه وپری وپندار
در آن گم می شود
وباز ØµÙØÙ‡ ÛŒ اول آن
ورق نمی خورد.
عزیز دلم
هی!
ØØ±ÙÛŒ بزن هرچند
کوتاه تر ز آه!
آخر این یلدا
تا کی باید از آن شکنج
با Ø§ØØªÛŒØ§Ø· بگذرد
تا در ظلمات آن همه آب ØÛŒØ§Øª
درگیر خویش نخواند:
"بی عمر زنده ام وین بس عجب مدار"
نصرت اله مسعودی

وبا پیرمرد
از شانه ی اسطوره ی آن باغ بی انار
تا قصه های کودن دم دستی
ÙØ±ÙˆØ§Ùتادیم ودیگر
هیچ رنگ خوشی
همسایه دیوار به دیوار دل مان نشد
تا از سبزینه های پیش از تیموروچنگیز"صÙÙ‡"
چیزی بگوید
Ùˆ صدای"خروس هزار بال" ØÙ‚وقی را
چنا ن به پلک های مان بکوبد
Ú©Ù‡ برق Ø´ÙÙ‚
ازتاری چشم مان کمانه کند
و بتابد به تیزی تیری
که ترانه ها ی"کمال"را
در ØÙˆØ§Ù„ÛŒ Ú¯Ù„
آنگونه ازلبانش تکاند!...
ÙˆØØ§Ù„ا Ù…ÛŒ سی سی Ù¾ÛŒ
چقدر باید
با آن لهجه ی غلیظ
بر موج دل تو خاک بپاشد
و من بما نم در مسیری
که با د وبغض چنان می وزد
که نه پوست
که پیراهن هم
از طعم آن تاول کوب می شود.
نکند کنار آن لهجه ی خاکی
که خاطرات را کور می کند
آنقدر بمانی
که"صدای خروس هزار بال"را
در آن میدانی که می دانی
ØØ±Ø§Ø¬ کنند
تا تیرسینه ی"کمال"
تارک تر بماند!
کمی زود تر از زود تر بیا
تا گلو به گلوی هم
کنار ضرب کسی
که شادی را
ک٠سینی های نقره می کوبد
با Ù„ØÙ† آن نازنین پیر بخوانیم:
"آی انار انار
انار دون دونه
دنیا همیشه یه جور نمی مونه"
-------------
یلدا وشکنج اول
اگرسایه ی آن گیسو
بر٠نسار شب نمی شد
من که با آتش لبت
تا ابد
کناراین شب نمی نشستم
که تا دلت بخواهد
قصه ی ماه وپری وپندار
در آن گم می شود
وباز ØµÙØÙ‡ ÛŒ اول آن
ورق نمی خورد.
عزیز دلم
هی!
ØØ±ÙÛŒ بزن هرچند
کوتاه تر ز آه!
آخر این یلدا
تا کی باید از آن شکنج
با Ø§ØØªÛŒØ§Ø· بگذرد
تا در ظلمات آن همه آب ØÛŒØ§Øª
درگیر خویش نخواند:
"بی عمر زنده ام وین بس عجب مدار"
نصرت اله مسعودی
عزیزکلهر نوشت
او را در کامنت بعدب بسیار مورد نقد قرار Ù…ÛŒ دهم ...قرار ما ÙØ±Ø¯Ø§ برای یک نقد بزرگ در مورد شعر مسعودی بزرگ
2006/12/20 05:56:52
عزیزکلهر نوشت
مسعودی ÙØ±Ø§ØªØ± ازهر کسی ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بر اورده است او در گمراهی ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ مصنوعی اسیر نشده بلکه ازعنصر عاطÙÙ‡ ان هم از نوع وسیع وعمیق
دست به سرودن میبرد
این را به یقین Ù…ÛŒ گویم او"::: او رمز مانایی شاعر وشعر را از هر کسی بیشتر ازاین میداند Ú©Ù‡ این چنین Ø±ÙˆØ Ù†ÙˆØ§Ø² Ùˆ پر مغزشعر Ù…ÛŒ سراید
در این مر ØÙ„Ù‡ است Ú©Ù‡ مخاطب را در ØÛŒØ·Ù‡ ÛŒ عواط٠اسیر Ùˆ او را به عمق Ù…ÛŒ کشاند
او رند بزرگی است.............
مسعودی هر چند عزیزدل من است اما : عزیزشعر امروزایران است چه بسیار کسانیرا دیده ام با شعر مسعودی از خود بیگانه و شیدا شده اند
من به شخصه او را ازمانا ترین شاعران ایران می دانم