" گرهي بر گره ديگر " ----ر.رخشانی
گرهي بر گره ديگر "
به كودكان بي پناه مبتلا به سرطان
هميشه سكون بود ،
در گذار سال ها
آويخته به چارميخ تباهي
"
نه شوري بود ،
نه شادي ،
نه نيز بنيادي
آخته به آخشيج بي پناهي.
همواره سكوت بود ،
لزوم گره ناك مرگ را ،
كه به خاك مي كشيد
به ناگاه، مهره هاي نرد را ،
نگاه هاي پردرد را.
آخرين سايةي يك له شده نيز
در آينه اي دود زده ،
در چهره نمائي مغموم ،
هر دم ،
گرهي بر گره ديگر بود
به كودكان بي پناه مبتلا به سرطان
هميشه سكون بود ،
در گذار سال ها
آويخته به چارميخ تباهي
"
نه شوري بود ،
نه شادي ،
نه نيز بنيادي
آخته به آخشيج بي پناهي.
همواره سكوت بود ،
لزوم گره ناك مرگ را ،
كه به خاك مي كشيد
به ناگاه، مهره هاي نرد را ،
نگاه هاي پردرد را.
آخرين سايةي يك له شده نيز
در آينه اي دود زده ،
در چهره نمائي مغموم ،
هر دم ،
گرهي بر گره ديگر بود