من هرشب خوابهای بیمارگونه ی زنی را تقسیر می کنم
من هرشب خوابهای بیمارگونه ی زنی را تقسیر می کنم
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ رسولی
من را لابلای کتاب های عریان بزرگ کرده اند
لابلای صورتک های مست
و شب را کنار من جا گذاشته اند
وسکوت را
به بهای پیرهن های به ارث نبرده
ارثیه ی پدریم کرده اند!
تا دوباره بخاطر بیاورم
پدر را، در پشت خوابهای ناگهانی ایم
بر شانه های زنی بیمار
که هر شب با پاهای لخت از راهروهای خانه می آمد،
از دست داده ام.
انگار از ملاÙÙ‡ های تو، تنها من مانده ام
از آن همه معشوقه ، خون ،
از گیسوان زنی Ú©Ù‡ لابلای Ú©Ø«Ø§ÙØª های تو Ú¯Ù… شد
و از اتاق های تو صدا نیامد.
یک شب ، جلوتر بیا
من خوابم می آید
ازدیشب
ازآنهمه نجواهاي شبانه
جز خاکستر پیرهن های چاک خورده
چیزی نمانده است.
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ رسولی 5/8/85
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ رسولی
من را لابلای کتاب های عریان بزرگ کرده اند
لابلای صورتک های مست
و شب را کنار من جا گذاشته اند
وسکوت را
به بهای پیرهن های به ارث نبرده
ارثیه ی پدریم کرده اند!
تا دوباره بخاطر بیاورم
پدر را، در پشت خوابهای ناگهانی ایم
بر شانه های زنی بیمار
که هر شب با پاهای لخت از راهروهای خانه می آمد،
از دست داده ام.
انگار از ملاÙÙ‡ های تو، تنها من مانده ام
از آن همه معشوقه ، خون ،
از گیسوان زنی Ú©Ù‡ لابلای Ú©Ø«Ø§ÙØª های تو Ú¯Ù… شد
و از اتاق های تو صدا نیامد.
یک شب ، جلوتر بیا
من خوابم می آید
ازدیشب
ازآنهمه نجواهاي شبانه
جز خاکستر پیرهن های چاک خورده
چیزی نمانده است.
ÙØ±Ø´ØªÙ‡ رسولی 5/8/85
death نوشت