فرستنده شاهرخ مخانیان
کویر
دکترفیروز براقی

کویر تفته زمینی است در گذرگه باد
که قرن هاست، زنفرین ابر تشنه لب است
زمان داغ دیده به ماتم در آن نشسته خموش
به فکر بدرقه لحظه های روز و شب است



تن کویر، به تاوان شور بختی خویش
همیشه در تبی از انتظار میسوزد
چه روزها که به امید قطره ای باران
نگاه تیره به خورشید داغ می دوزد

دل اسیر تعصّب کویر را ماند
که چشمه سار زلالی در آن نمی جوشد
بها ر خرم عشقی در آن نمی روید
حریر شبنم مهری بر آن نمی پوشد

دل کویر صفت را هوای الفت نیست
که در کدورت احساس خود گرفتار است
ازاو توقّع یاری، امید مهر و وفا
امید رویش گلزار در نمک زار است

بزرگوار خدایا، دعای من بپذیر
که سرنوشت بد از هر کویر برخیزد
یمی زایر عنایت بر او فرو بارد
رطوبتی زمحبت در آن بیامیزد

نقل از کتاب
" شاعرانی در ورای مرزها"