زندگی ممنوع / گیل آوایی
ناله ها Ú©Ù‡ درگرÙت
چونان سیلابی سر ریز
داغ دل زندگان بود
سوز ساز باور آنهمه خوش باوری
وقتی شمشیر ها برکشیدند
زنده ای نبود بجنباند
Ù†Ùس باختگانی
در چنبره تنÙسگاه مردگی
زندگی را دزدانه
قسمت کردند
بی آنکه گزمه ای
بگشاید راز ماندگاری جاری
در رگ زندگی ممنوع
و مردگانند هنوز
بهشت و دوزخ می شمارند
در نوبت خویش
جمکران
جماران
دخمه های نماز و ناله و لابه
تو در تو
Øادثه ای در انتظار
هوار می کند
پوم
تاک
پوم
تاک