الهام ملک پور - دو شعر Elham Malekpoor

مي رويم تريا نسکاÙÙ‡ مي خوريم
و گور پدر بي پدر پاسبان هاي سبيلو
گور پدر قطعنامه ي ۵۴۴
شعر ۱
الآن تÙÙ†Ú¯ ها را مي گذاريم زمين Ùˆ
مي رويم تريا نسکاÙÙ‡ مي خوريم
و گور پدر بي پدر پاسبان هاي سبيلو
گور پدر قطعنامه ي ۵۴۴
پدر ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª من مارکس از آب در آمد
کلاشينکوÙ
پاشنه هاي مهتابي
پدر روي سيب صليب
بکش مرا تا کلاشينکو٠نخورم
تا توي بار
تا توي اجاق گاز آدول٠جوان
بکش مرا تا کلاشينکو٠نخورم
توي گور خودم
پاسبان هاي مجعد
کاليبر ۲۸
خواب شوخي باور کنيد
شوخي ست
کاÙÙŠ ست تÙÙ†Ú¯ ها را بگزاريم زمين
کارل را بگزاريم توي گور
کلاشينکو٠را بگزاريم توي گور
گور را Ø¨ÙØ±Ø³ØªÙŠÙ… توي اجاق ÙÙÙ. . .
کارل را به نسکاÙÙ‡ دعوت کنيم
کلاشينکوÙ
Ùˆ بعضي ها را Ø¨ÙØ±Ø³ØªÙŠÙ… گورشان را Ú¯Ù… کنند
توي گور خودم
دست هاي ۲۲
پاهاي ۲۲
کلاشينکوÙ
کلاشينکوÙ
شعر ۲
"
جامائيکا هم کشوري ست که مردمش دست توي دماغ مي کنند"
عقربه
ساعت
پرگار که دست مي خواهد
دستي را مي خواهد
عقربه روي Ù†ÙØªÙŠ Ø¨Ù‡ راست مي گردد
مي گردد روي Ù†ÙØªÙŠ
چه ساعتي ست اين روز؟
هرگز روي Ù†ÙØªÙŠ Ø¹Ù‚Ø±Ø¨Ù‡ مي چرخاند
مگر نه اين که چه ساعتي ست اين ساعت؟
مگر نه اين که هرگز تني زنانه نخوابيد؟
زنا ØµØ§ØØ¨ خود نيست
ØµØ§ØØ¨ اگر Ú©Ù‡ خانه بخواهد
عقربه مي چرخد
عقربه اگر پرگار
Ùˆ دستي ننويسد Ú©Ù‡ اين ها ÙØ±Ù…ول هاي براهني است نه دست Ú©Ù‡ ..
البته پرگار مي خواهد
Ùˆ البته Ú©Ù‡ زنا ØµØ§ØØ¨ خود نيست
ما که بيمار است
و هم خوابه اگر زن باشد هيچ نخوابيده است
عقربه تني را به Ø§ØØªØ¶Ø§Ø± مي کشد
عقربه
بچرخد روي بيضه هاي دوتايي
شعر که نمي خواهد
زن که آش پز خانه
پس چه کسي مي خوابد؟
آيا براهني در اين متن Ø®ÙØªÙ‡ است
شب
البته که دست ها پرگار
البته که زن نمي خوابد
البته
سلام رضاي عقربه هاي
که جامائيکا هم کشوري ست
رسول ملک پور نوشت