(شعر آستان بد خط باد )

- : نقطه گذاشتم !
داركوبان تاويل در ظهر بي برگ رگ به رگ ,دو ماه تاب نياوردند وروايت در كوچك لبهاي ما يكپارچه سرخ آلبالوئي رسيد .
حاجي را نه دانه درشتهايش هزار تا هزار تا به پيشواز شعار آمده بودند/ چرخ چندم ذكر تا ج بخش كه غيرتش در سيگارهاي بي مارك سوخته باد شد ...
مثل هميشه ي خدا/: نفتي ؟!/ دختر چرده ي بو گندي / مفت هم اگر نيست قربانت رفته اند , پايش پر تاول , مي گفت : الماسند آقا ... نداده ام , گرفته ام جيك وبيكش دلسردي .

شاطر عباس از توي اين چه شور شهاست بگير برو تا آخر كوچه ي امام قلي ميرزا با هيكل فيلي وباقي پول كودكي هامان كه برايمان جز كتك زدن هم نمي آورد / مرده بود/ يك پايشان را چوب بستند يكي را اره كردند به خيالشان / شازده قارمان چي نصف ارتش ,سرخيش از لبان او بود } رود از حنايي بلند پر پيمانش مي ريخت ,مي رفت تا چاله هاي تخت سليماني چهل مرغي .../ سليمان ! يادش تيز ! / ورق تا به تاي خنجر , كفش كن بي قيل وقاليچه ي شهرهاي برفآميز ! سبلان كوبيده ي سرش عزاي سرزمين هاي عطش را بو مي كشيد / مشكي اشك هاي آي قيز :
مثل انشاي بد خط باد با زمينه ي دريا / ماهي چشمي بي قرارش / نقاش موج بي هدف لاله .../ صدايش مي زدند : مرجان , مي گفت :مرنجان !
پنجره بالش روي سرش مي كشيد / آژير ,حمام را ندامتگاه مكرر العفوها / سخت جائي كه هزار نظر كرده به رديف مي خوابند / - اين تمدن بي بود - / رنگآرايش منتظر ,موشكي زميني كه نريخت / تاته از رو به رو امد / چنان ترشيده / چونان شمشير / چكامه ي وحشي نظم ,/ كبك / شاهين !
نفتي جائي كه باد را نهايش را مي نواخت چند شش مي شد از اين / - : كمه ؟! / پول كلفتي وبه هاي مجاني !
***
بول سگ وقتي طرح قالي يكبار چشيده شد با خودش گفتم : / بلدي دايره بزني ؟/ شهامت لايش سيخ شو كه شد / سگي كه نجس است , گردي ملحفه هم باشد به تن ما اندازه مي شود / ندیدید يكشب / روز را كه حامله شد / دستهاي خطي چر كينش گردنبند نقطه شد / نقطه در آسانسور كشيده مي شد / در مجلس انگشت مي زدند !
بهمن 84- اردبيل