شعر تازه از روجا چمنکار
با خودم Øر٠می زنم
با خودم Øر٠می زنم
با تکه های خودم Øر٠می زنم
با تکه تکه های خودم Øر٠می زنم
رابطه مجهول و
دستم دور بازوی تو Øلقه
این رقص اما ، به انتهای خود نمی رسد
من ، کم رنگ
تو ، نامرئی
رابطه مجهول و
Ù†Ùسهات روی Ù†Ùسهایم بÙر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خورد
دردی قلقلکم می دهد .
تکه ها را تکرار می کنم
تکه تکه ها را تکرار می کنم
غربت ، نه عطر تند ادویه داشت
نه طعم به هم Ùشرده خرما ØŒ در بسته های غیر طبیعی
غربت ØŒ Ùقط مرا به شب
شب ، وارد معرکه رگ می زند
و رد خون
پاک نمی شود از این همه آسمان و تیرگی .
تکه Øر٠می زنم
تکه تکه Øر٠می زنم
خواب٠این همه کارتن
گوشه ی خیابان های سرد تهران ، پاره که شد
ماه اÙتاد توی دامنم Ùˆ
آب از سرم گذشت .
با خودم Øر٠می زنم
با تکه های خودم Øر٠می زنم
با تکه تکه های خودم Øر٠می زنم
رابطه مجهول و
دستم دور بازوی تو Øلقه
این رقص اما ، به انتهای خود نمی رسد
من ، کم رنگ
تو ، نامرئی
رابطه مجهول و
Ù†Ùسهات روی Ù†Ùسهایم بÙر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خورد
دردی قلقلکم می دهد .
تکه ها را تکرار می کنم
تکه تکه ها را تکرار می کنم
غربت ، نه عطر تند ادویه داشت
نه طعم به هم Ùشرده خرما ØŒ در بسته های غیر طبیعی
غربت ØŒ Ùقط مرا به شب
شب ، وارد معرکه رگ می زند
و رد خون
پاک نمی شود از این همه آسمان و تیرگی .
تکه Øر٠می زنم
تکه تکه Øر٠می زنم
خواب٠این همه کارتن
گوشه ی خیابان های سرد تهران ، پاره که شد
ماه اÙتاد توی دامنم Ùˆ
آب از سرم گذشت .
Øسين شكر بيگي نوشت