من از بوینس آیرس می آیم
مهناز بدیهیان

من از بوینس آیرس می آیم
در آنجا بوی عشق ارزان بود
و عاشقان با دهانی باز نفس می کشیدند.
کسی نبودمدام دهان عشق را تخته کند.


در آنجا زنان از جنس دیگری بودند
که چشمهای سبز و موهای شلال آنها
هرگز حرام نبود.
چقدر زیبا بود به تماشای آبشار گیسوان رفتن.

دیدم کوچه و خیابان میعاد تمرین عشق بود
و معیارمنفور زشت و زیبا. و پیر و جوان نبود

قطره ای سنگین بر گونه ام نشست
وقتی یادم آمد خواهرم در آن طرف کره ی زمین
اسیر حلال و حرام شده..
و با چماق به بخت زنانه می زند.
من دشمن حلال و حرامم...
حلال خواستن است و نخواستن حرام.
من عاصیم ز دست منفور مشروع و نا مشروع.
تا کی خون گل سرخ در پای خار بریزیم؟
6/2006