ترانه شادي آفرين لبانش
شكارچي بي شرم!
كاش مي دانستي

انديشه هاي خوب و بد
شگردي براي شكفتن و شكستنند
و شعر
روح موزون شاعري
كه شاعرانگي مي داند
براي همه روزهاي پر از حاشيه
جنوبي تر ين نگاه خدا
پس زمينه اي كه زمين هم نيست
پرنده اي كوچك
آوازه خوان خانه بدوشي ست
لبخند
ترانه شادي آفرين لبانش
وقتي شبيه تو ام
هيچ كس!
شبيه خودم هم نمي شوم
-----------------------------------

خيال سال هاي نيامده سپيد


خواب! خواب نبودم
وقتي پرنده كوچك
نقاشي دريچه اي شد
فرا سوي كوچه خوشبختي!
پر از جاي پا
قرن ها پياده
همراه تندري
نرم آفتابي شدن را!
خيابان خالي
شهر عابران خرده گير
ترانه اش
تابلوي رنگ و روغن آن لبخند
تلخي تاروپودم
دهه هاي سياه
خيال سال هاي نيامده سپيد!
غم را خواستي بكشي
هستم!
وقتي نيستي
بودن از تو آغاز مي شود
و همه پرنده ها
پرواز را از بر
تا تو زير باران
انتظار را به چالش بخواني


حسن بصيري
2006-09-29