شیدا Ù…Øمدی – بیو گراÙÛŒ Ùˆ شعر Shida Mohamadi
شیدا Ù…Øمدی Ø› شاعر؛نویسنده Ùˆ روزنامه نگار در 12 اسÙند سال 1354 در تهران تولد یاÙت. تØصیلات خود را در زمینه" زبان Ùˆ ادبیات Ùارسی " تا مقطع" لیسانس " ادامه داد . Øوزه علاقمندیش همواره "ادبیات " Ùˆ "نقاشی " بوده است. طراØÛŒ Ùˆ نقاشی را ابتدا نزد "هانیبال الخاص " به مدت کوتاهی آموخت سپس نزد استاد "گنجی" رنگ روغن را Ùرا گرÙ*.
در دوره پایانی دانشگاه؛ در سال 1378 با چاپ داستان هایش در روزنامه " جام جم " جذب روزنامه نگاری شد Ùˆ Ùعالیتش را همزماندر زمینه "Ùرهنگی Ùˆ ادبی" Ùˆ " اجتماعی" آغاز کرد.
علاقمندی او به نوشتن Ùˆ جسارتش در خلق موضوعات بدیع Ùˆ Ú¯Ù¾ Ùˆ Ú¯Ùتگو با هنرمندان برجسته ؛راه پیشرÙت را برای او هموار کرد.
چاپ کتاب " مهتاب دلش را گشود ...بانو!" در سال 1380 Ø› نشر تندیس Ø› نقطه عط٠تازه ای در زندگی او شد .نثر شاعرانه این کتاب با همه کاستی هایش او را به Ù…ØاÙÙ„ ادبی Ùˆ هنری ایران پیوند داد. در این زمان Ø› در صÙØÙ‡ "Ùرهنگی هنری " روزنامه همشهری قلم Ù…ÛŒ زد.کارشکنی ها Ùˆ عدم چاپ مقالات Ùˆ گزارشات ÙˆÛŒ Ø› در تمام سال های روزنامه نگاریش باعث جابجایی Ùˆ یا بیکاری او شده است.
از مرداد ماه سال 1381 دبیر صÙØÙ‡" زنان" روزنامه" ایران " بود Ú©Ù‡ پس از مدتی به علت Øساسیت های مسئولین نسبت به مسئله زنان Ø› این صÙØÙ‡ هم تعطیل شد.
در این Ùاصله شعر ها Ùˆ داستان های ÙˆÛŒ در مجلات " ناÙÙ‡" "عصر پنج شنبه " " کارنامه" Ùˆ روزنامه " همشهری" "ایران جمعه " Ùˆ بعدها در "اعتماد " " جمهوریت " Ùˆ " وقایع الاتÙاقیه " Ùˆ....به چاپ رسیده است.
در بهار سال 1382" دبیر تØریریه مجله " Ùرهنگستان هنر " بود Ú©Ù‡ پس از یک شماره به علت کمبود ها Ùˆ عدم رضایت از سیستم اداری مسلط بر مجله استعÙا داد.
در تابستان همان سال گزارشات اجتماعی او تیتر اول روزنامه" ایران" بود . شیدا Ù…Øمدی در پاییز سال 1382 از ایران خارج شد Ùˆ از پاییز سال 1383 در کالیÙرنیا مقیم است. آثار او در این مدت؛ در مجلات " سیمرغ" " آرش" " نامه کانون نویسندگان در تبعید " Ùˆ روزنامه "شهروند " کانادا Ùˆ... به چاپ رسیده است.
رمان "اÙسانه بابا لیلا" چندین سال است Ú©Ù‡ در انتظار مجوز وزارت ارشاد Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در نهایت در پاییز 1384 با ØØ°Ù 44 مورد Ùˆ 33بار تغییر در Ù…Øتوا به چاپ آن رضایت داده اند. ÙˆÛŒ در Øال Øاضر قصد دارد مجموعه اشعارش را به چاپ برساند.
دستانم بوي ليمو ميدهند
و سينه هايم
خيس از باران و عطر بوسه اند
ـــــــ
از Øزن پنجره
چند پاييز سرد گذشت
كه زمين پر از ترك پا و
زوزه بي جÙت گربه است؟
ـــــــ
دخترك مشقهايش را در تاريكي مينويسد
و منيژه تقلبهايش را
به پاهاي مصنوعيش نسبت ميدهد
ـــــــ
دختر ويلچر را بچرخان
ميخواهم عكس يادگاري بگيرم
باران هم كه نبارد
ما روي اين قاب سÙيد
Ùوري ميشويم
و سياه زخمهاي پدر
به سياه سرÙÙ‡ هاي بي بي شبيه ميشود
همهمه هاي چرخ خياطي
روزها را زيگزاگ ميزند
هميشه از مرز آبان كه بگذري
باد به تو خيانت ميكند
ـــــــ
گوش كن!
دستي در گلوي پاييز خش خش ميكند
عكس را برگردان
روي برچسب آن
يادگاري نوشته ام!
در دوره پایانی دانشگاه؛ در سال 1378 با چاپ داستان هایش در روزنامه " جام جم " جذب روزنامه نگاری شد Ùˆ Ùعالیتش را همزماندر زمینه "Ùرهنگی Ùˆ ادبی" Ùˆ " اجتماعی" آغاز کرد.
علاقمندی او به نوشتن Ùˆ جسارتش در خلق موضوعات بدیع Ùˆ Ú¯Ù¾ Ùˆ Ú¯Ùتگو با هنرمندان برجسته ؛راه پیشرÙت را برای او هموار کرد.
چاپ کتاب " مهتاب دلش را گشود ...بانو!" در سال 1380 Ø› نشر تندیس Ø› نقطه عط٠تازه ای در زندگی او شد .نثر شاعرانه این کتاب با همه کاستی هایش او را به Ù…ØاÙÙ„ ادبی Ùˆ هنری ایران پیوند داد. در این زمان Ø› در صÙØÙ‡ "Ùرهنگی هنری " روزنامه همشهری قلم Ù…ÛŒ زد.کارشکنی ها Ùˆ عدم چاپ مقالات Ùˆ گزارشات ÙˆÛŒ Ø› در تمام سال های روزنامه نگاریش باعث جابجایی Ùˆ یا بیکاری او شده است.
از مرداد ماه سال 1381 دبیر صÙØÙ‡" زنان" روزنامه" ایران " بود Ú©Ù‡ پس از مدتی به علت Øساسیت های مسئولین نسبت به مسئله زنان Ø› این صÙØÙ‡ هم تعطیل شد.
در این Ùاصله شعر ها Ùˆ داستان های ÙˆÛŒ در مجلات " ناÙÙ‡" "عصر پنج شنبه " " کارنامه" Ùˆ روزنامه " همشهری" "ایران جمعه " Ùˆ بعدها در "اعتماد " " جمهوریت " Ùˆ " وقایع الاتÙاقیه " Ùˆ....به چاپ رسیده است.
در بهار سال 1382" دبیر تØریریه مجله " Ùرهنگستان هنر " بود Ú©Ù‡ پس از یک شماره به علت کمبود ها Ùˆ عدم رضایت از سیستم اداری مسلط بر مجله استعÙا داد.
در تابستان همان سال گزارشات اجتماعی او تیتر اول روزنامه" ایران" بود . شیدا Ù…Øمدی در پاییز سال 1382 از ایران خارج شد Ùˆ از پاییز سال 1383 در کالیÙرنیا مقیم است. آثار او در این مدت؛ در مجلات " سیمرغ" " آرش" " نامه کانون نویسندگان در تبعید " Ùˆ روزنامه "شهروند " کانادا Ùˆ... به چاپ رسیده است.
رمان "اÙسانه بابا لیلا" چندین سال است Ú©Ù‡ در انتظار مجوز وزارت ارشاد Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در نهایت در پاییز 1384 با ØØ°Ù 44 مورد Ùˆ 33بار تغییر در Ù…Øتوا به چاپ آن رضایت داده اند. ÙˆÛŒ در Øال Øاضر قصد دارد مجموعه اشعارش را به چاپ برساند.
بوی لیمو...
دستانم بوي ليمو ميدهند
و سينه هايم
خيس از باران و عطر بوسه اند
ـــــــ
از Øزن پنجره
چند پاييز سرد گذشت
كه زمين پر از ترك پا و
زوزه بي جÙت گربه است؟
ـــــــ
دخترك مشقهايش را در تاريكي مينويسد
و منيژه تقلبهايش را
به پاهاي مصنوعيش نسبت ميدهد
ـــــــ
دختر ويلچر را بچرخان
ميخواهم عكس يادگاري بگيرم
باران هم كه نبارد
ما روي اين قاب سÙيد
Ùوري ميشويم
و سياه زخمهاي پدر
به سياه سرÙÙ‡ هاي بي بي شبيه ميشود
همهمه هاي چرخ خياطي
روزها را زيگزاگ ميزند
هميشه از مرز آبان كه بگذري
باد به تو خيانت ميكند
ـــــــ
گوش كن!
دستي در گلوي پاييز خش خش ميكند
عكس را برگردان
روي برچسب آن
يادگاري نوشته ام!
Øسن بصیری نوشت
با آرزوی موÙقیت برای ایشان Ùˆ همه شاعران