روزی خواهد آمد روزی خواهد آمد که پرنده ها از بکارت آسمان و درخت!
قاصد نور و رستگاری اند
روز یقین و مهربانی


اعتماد و علاقه
روزی که آفتاب و ماه به آشتی می رسند
از گلوی قناری ستاره آب می شود
از گیسوی باران قطره های نور می چکد

روزی که ریشه های درخت از ساقه های پای البرز بالا می کشد
و شکوفه روی مزار دریا جوانه می زند
زیبا ترین کلام از دهان جنگل ، روی شبنم برگها میریزد

آن روز هزار ستاره و کبوتر به دنیا می آید
بوی گندم روی دامن چین دار دره ها بی وسوسه می نشیند
پنجره ها از گروگان باد و رگبار تیر باران در می آیند
گلها باهم ترانه می خوانند و همه جای سرزمینم پاک می شود
الفبای عاشقی آغاز می شود

آن روز کلمه در حنجره ی کودکان فواره می کشد
کلمه ها ، ستارگان دنباله دار در ستایش و نوازش آفتاب بالغ می شوند
کوچه ها و خیابان ها نام گل می گیرند
میدان ها دور نام های بی نشان چرخ می زنند

آن روز ای خدای بزرگ! هیچ انسانی محتاج به دعا و راز و نیاز نیست
و انسان ساده و بی حضور دیگری تعریف می شود
با یک دست نامه می نویسد
و با دست دیگر طعم بوسه را نقاشی می کند
و برای دوستان آن دنیا پست می کند

روزی خواهد آمد ، روزی نزدیک ، روزی از