شعری از پگاه اØمدی
پگاه اØمدی
در سن Ù‡Ùده سالگی اولین شعرش را در نشریه تکاپو منتشر کرده است .. کارشناسی زبان Ùˆ ادبیات Ùارسی دارد Ùˆ به نقد ادبی Ùˆ ترجمه ÛŒ آثار شاعران آمریکایی Ùˆ آنگلو ساکسون نیز پرداخته است..
از پگاه اØمدی تا کنون چند مجموعه شعر با عناوین Ù :
" روی سÙÙ„ ٠پایانی " ØŒ " کادÙنس " ØŒ " تØشیه بر دیوار ٠خانگی " (نشر اینترنتی)" این روزهایم گلوست " Ùˆ ÙˆÙŽ همچنین اثر پژوهشی ٠این شاعر با نام Ù " شعر ٠زن از آغاز تا امروز " به انضمام آنتولوژی ٠جامع شعر زنان ایرانی Ùˆ نیز ترجمه ÛŒ گزینه ای از شعرهای سیلویا پلَت با عنوان " آواز ٠عاشقانه ÛŒ دختر ٠دیوانه " به چاپ رسیده است .
در زیر شعر هایی از پگاه اØمدی Ù…ÛŒ خوانیم :
بیات ٠تÙرک
نشسته ام ماه ، روی دستم نماز می خوانَد
Ù¾Ùشت
سیل ٠سلیطه می ریزد
کاشی
صدا
وَ در که مسجد را
با چادرهای پاره پشت ٠هوا می بَرَد
عکس های تاریخی
Ú©Ù‡ از گلو Ø®ÙÙ‡ تر Ù…ÛŒ شوند
Ù¾Ùشت ØŒ
نیشابور ٠پاره می ریزد
نور آنقدر Ù…ÛŒ چرخد ØŒ Ù…ÛŒ تابَد ØŒ Ù…ÛŒ Ù¾Ú˜Ù…Ùرَد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ریزد
وَ من آنقدر عاشق ٠این ماهوت ٠کهنه ام
که نمی دانم با این دست های جوان چکار کنم
با این هوای رÙته تا ته Ù Øوض
با این پوشیه
که گوشه های رضاشاه می رود
زمان ٠گمشده در ساعتی که هرشب ، لال
لالایی ٠مرا خوانده ست
هر ØµØ¨Ø ØŒ کر،
بالای کرکره رÙته ست !
هوا
هوا که هرشب ، بیشتر گم می شود
صدا
صدا Ú©Ù‡ لای درهای گرÙته Ù…ÛŒ گیرد
ÙˆÙŽ شب Ú©Ù‡ هرگز مرا به Øال ٠دیوار ٠روبه رو نگذاشت !
هوا
هوای Ù¾Ùشت ٠اذان
هوای بلند شده از Ù¾Ùشت ٠خاک ٠چادرها
دست های Ù†ÙŽØ´Ùسته ام را بÙرد
به این صدا Ú©Ù‡ از بس به مهربانی ٠درها Ùشار داد
زیر ٠پنجره اÙتاده ایم !
هوا
هوا Ú©Ù‡ از بیات ٠تÙرک ØŒ قدیمی تر است
وَ از چهارگاه ، قدیمی تر است
وَ مثل ٠" نقش ٠رستم " به طاق می چسبد
نشسته ام ماه ، روی دستم نماز می خوانَد
نشسته ام وَ توی دستم ماه
ماه
شکل ٠آی با کلاه .
جیک جیک
سرهامان را تا روی سینه بغل می کنیم
Ø¢Ùتاب از روی تاب Ù…ÛŒ اÙتد
تاب را تا روی سینه بغل می کنیم
از توی قاب Ù…ÛŒ اÙتد
من هیچ وقت
این همه کودک نبوده ام !
با این صدای بی کمانچه به Ú©ÙˆÚ†Ù‡ نرÙته ام تا ماه
با آه ، تا تخت ٠بچگی ام دل نداده ام !
وَ این دلیل ٠گرم
تنها شبی ست
که موهای گندمی ام را به خواب های تو مبتلا کرده ست !
یک Ù¾Ùشت ٠بام ØŒ بالاتر بیا !
ازاین دهان Ú©Ù‡ توی چکمه Ù†Ùس Ù…ÛŒ کشید
ازاین هوا که رگش را به ماه می بندد
پاهایت را در آسمان Ù Ù¾Ùشت ٠سر ٠من دراز Ú©Ù† !
من خوابم می آید کتان !
خوابَم می آید کتان
وَ خوابم هی تولدم را عقب می اندازد ، بجنب !
دیشب از آنهمه شب های سینه زن در Ù¾Ùشت
جز زنگوله ای Ú©Ù‡ شب را Ú©Ùشت
تختی نمانده بود
امشب ، تمام ٠این آسمان ٠بی پهلو منم
که شب در گردنم
با پله های گم شده در می زند
وَ دل ، همین مردی ست
" که از کنار ٠درختان ٠خیس " می آید !
وَ دل ، همین کوهی ست
که روی سینه بلندش کرده ام ، بجنب !
من هیچ وقت این همه عاشق نبوده ام
وَ هیچ وقت این همه زیبا نبوده ام
وَ هیچ وقت این همه شاعر نبوده ام
وَ دل ، همین مردی ست
" که از کنار ٠درختان ٠خیس " می آید
وَ من یقین دارم
که سینه خیز ترین خاطره ام می شود
وَ من یقین دارم
که سینه خیزترین خط خطی اش می شوم
همین !
جیک ، جیک !
از راست به Ú†Ù¾: پگاه اØمدی - Ù†Ùیس نیا (مجری برنامه ) - مریم هوله
شنبه 17 ژوئن ساعت 7 بعد از ظهر - رتردام - دومین برنامه از پروژه ی صدای زن در شعر شاعران زن ٠ایرانی
میثم ریاØÛŒ نوشت