سامره اسد زاده- چند شعر -Samereh Asadzadeh

1-
زوزه بکش
زوزه بکش
زوزه بکش
سيصدو شصت و پنج بار
در تکه های روزنامه
جذاب است
هنوز هم
بسیار جذاب است
تزارا
خشکيده در گلو
زوزه هايم
قورباغه هایی هستند
که عاشقانه به بالهای مگسی گوش میدهند
شاید
شکل بگیرد زیر زبانشان،زوزه ای
از جنازه ای چون من
با گردنی کشیده
به سمت آسمانی،که ماهی در آن
ونردبانی
برای پایین كشيدن ٠ستاره ای
Ú©Ù‡ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ سالگیش را
به دÙÙ…ÙŽØ´ ØŒØ§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒÚ©ÙØ´ÙŽØ¯
و دنباله اش را
به وزوز مگسی تصویر میشود
...در انجماد چسبنده زبانم
عدالت است
عدالت است که آسمان را
ØªÙˆØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ باشیّ ٠من
خورده باشم
اضاÙÙ‡ است آسمان
اضاÙÙ‡ است
هرچند
ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ù… این زمین را برای خوردن
من
خورده های تمام روزنامه ها را
قورت داده ام
در گلویم
قورباغه های Ù‡ÙØªØ§Ø¯ ساله ای پلک میزنند
که دلشان خواسته گلویشان را باد کنند
توی گلوی خشک من
زوزه بکش تزارا
جذاب است
هنوزهم بسیار جذاب است
چشمهایت
جنین قورباغه ای
Ú©Ù‡ در Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ من دÙÙ… میزند
2-
Ú©ÙØ±Ú©Ù‡Ø§ÛŒ گلویم را
زیر انگشتانم لمس میکنم
ÙˆØÙ†Ø¬Ø±Ù‡ ام را
...در زوزه های خالیم،گوش
ترسیده ام
مبادا ماده گرگی باشم
بر صخره ای تیز
گردنم را میکشم به سمت آسمان
: ماه را یادم بماند
زوزه ای از گلویم هرز میرود))
مي ترسم
مي ترسم این عشق طولانی
زوزه هایم را تیز Ú©Ùنَد
روی رگهای گردنم
بغضی)
خراشی
تَرَکی)
:که اگر پاره شود
قور
قور
قور
بیرون می جهند
از پارگی گردنم
و خشکی زبانشان
چسبنده ي وسیعی
که به سمت اقیانوسهای زمین
پرت می شود
آسمان را که خورده ام
میترسم زمین
!به بالهای مگسی چسبیده باشد
3-
خواب Ø±ÙØªÙ† پاهای اینهمه آدم
وقت Ø±ÙØªÙ†
...نشانه ایست
بر میگردد
Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒÙ… را تند تند
خاموش میکنم
زیر پایم
و مردمکهایم را
شراب؛
به مستی تو بر میخورد
ققنوس بالهای خسته اش را شکست
نه به گردش چشم
نه به سیاهی موج باران Ù Ù†ÙŽÙَسَت
نه به آبی ٠خواب
من
سرو گردن نمی چرخانم
که درد میکند
...که جیغ میزندو من
!در ها را نبسته ای که هنوز
خسته شکسته بازو
مستها
میخانه هارا دوش میگیرند
غریبه نباشدها
موهای دستم
از هیجان میخارند
بر می گردد
بر ميگردي
و انتظار
در مویرگهای Ú©ÙØ±Ù‡ ÙŠ چشم چپم
!میترکد
Ùیروزبخت نوشت
نظری ندارم
بیا تو وبلاگ من.....