دو شعر از Ùرامرز سه دهی
Øقیقت Ùˆ رویا
چه قدر شبیه رویا می آیی
نوری Ú©Ù‡ از تو Ù…ÛŒ اÙتد
- اÙتاده است -
بر میزها ØŒ Ú¯Ù„ دان ها Ùˆ مجموعه های Ù†Ùیس
چه مهربان اند اشیا
و نوری که از تو تابیده است
در این اتاق ۰
پلک بگشا !
پیش از آن که میز باشم و
گل دان
و شومینه یی خاموش ۰
توازن٠ناتمام
و شايد
كسي كه راه مي رود
در من
در تو
Ùˆ در تلÙÙ†
نمي داند:
بوسه ها نيمه تمام مي گذارد
و يا مي داند
Ùرزندي كه از ما به دنيا مي آيد
دست دارد
پا دارد
خدا دارد
لب ندارد .
pooya نوشت