Øتای نام Ú©ÙˆÚ†Ú©Ù…- پویا عزیزی P. Azizi
پیشکش به Ù…Øضر بانو مهناز بدیهیان
Øتای ٠نام Ú©ÙˆÚ†Ú©Ù…
خود خوری می کنم آن قدر
که تمام
تیپایم اگر بنامی تو
پرتم از خودم بیرون
بیرون به راه هایی که بی خودشان می شوند یعنی
تا دسته در خودم Ùرو رÙته ام بینی
چاقویم اگر بنامی تو
چنان Ùرو
Ú©Ù‡ از Ùرط ٠پرتم
خون بزند بیرون
_ قضیه ÛŒ Ù Øالای ٠اشک Ùˆ چشم _
بزرگ شده ام آن قدر
که تن نمی دهم
به خیلی چیزها
تن نمی دهم که ماهی های ٠قزل
از سر و کول ٠وقتی که نهنگم
بروند بالا
وطن چرا
که بی وطنم تنی ست با من
و گر نه پدر
مادر
تمام ٠خانواده ام
نا تنی اند
این جا همه چیز
همه کس
Øتا تنم
نا تنی اند
با من
Ùˆ پا توی هر Ú†Ù‡ Ù Ú©ÙØ´ Ù
اعترا٠می کنم
ریگ دارد درشت
پای ٠خیلی توی Ù Ú©Ùشم
کوچک است
Øالا تو میهنم بنام
Ú©Ù‡ از مرزهای خود Ùرا بروم
مثل ٠دشنه در میهن تیپا خورده ام بنام
بنام !
تو مادرم بوده ای آن قدر
Ú©Ù‡ Øتا وطن نمی خواهم
Øتای ٠وطن!
مرا به نام ٠کوچکم بنام !
این طور از خودم بزرگ ترم گاهی
Ù…Øسن نوشت