شعرآستان تفت دژ گند

الف ) پسته مي خندد در لبت اسمان هنوز از تين وزيتون خالي ست هفته از چندم وحشت خواهند ناميد جوگندمي ابروان پر پشتت هيجاني كه قي مي كند پرسش مرد و نامردي را.


بند ب )

خنكاي توفان تير وتركش چه كسي جز تو مي تواند انچنان /من / پايبند / ايمان / خرمي زيرت شهر چيده / شهر ساعتهاي دزدي پول عراقي سه است دارد هر سه خرند گاهي الاغمان را لنگ لنگان مي برديم تا جنازه هاي باد كرده تكه تكه پر پر از هر كجا امده زير كائوچويي تخته سياه گل بمال دهنت را شيرخورده شيره خرده / ساس ها پايكوبي مي كنند وميله ها كه خر خر كنان هن وهن باز دهانشان به تف ننشسته امروز ملاقاتي داريم قدير عمو يادت هست ؟

ـ :ننه پربقال ,ننه ليمو,ننه كمپوت ؟ ننه . جر نده / مثل خودت كه نيست وا بشود پولاد واهن است

صفدر چه مي كند اشغال ها را بريزدور : به نام نامي مردم زيرپايم دو حا كم يك مفتي سبيل هايم را ببخشيد به تيغه ي دلاك هانه .

ـ : منكه مرد ام با نرينگي چهار بچه يكي تو را هه كه مي ياد ومي ره اين يكي هي لگد ميزنه . خودت چطوري ؟

مثل فلك الافلاك نصف باز وتو برده مرده مرده السالوادور زير شلواريت خميازه مي كشد / ويتنام پشت ديوار اهنين مي ماند .

جعبه ي دلشان را مي گذارند پيش كيسه ي بالا اورده ها چه گوارا گريه هم مي كند اقاي سبيل ؟ اگر مي كرد تو چرا چشم ندار ي ببيني ؟ بند تنبا نتان مي برد / رژه ي ارپيچي ها ست انگار اغا را صيد نوشته بودم كه سر جلسه نوزده بشوم اززندگي ؟

گلوله سنگفرش قدمهانان /تا ته بخوريد هم را ننه را نرينگي چها قلوها را همه را تا صبح يك ليوان چاي دم نكرده / گلچين تسبيح ومقداري انگبين صفرا فزود .

{جهان چنين زاده شد چهاير ديوار ,تا ته سوسك بالا گنداب وعكس هاي فضايي به تخيلت مانده در بيايد (تشت وپارچه ي نذري ) يا ( خاله سوسكه به مدرسه مي رود ) سه ديوار ويك رديف چوب كبريت پشت هم ايستاده بر فرمان ساكت مرده سخت نصفش مال توست امال ها را بريز گوشه ي پرنده وگنجشك وقناري وادم بلا تشبيه .}

كارتن ها را خوردم . دم كردم وباز خوردم – جاي ميمون پشت ميله ها بود – تا صبح ودرها را بستند تا از فشار نياوري يك وقت ديگر هيچ قحري قليانها را بر نشيمنگاهت واريز نخواهد كرد.

***هاله اي از بند ب قبل از صبح

رجهايم سرخ از لبهايت گرفته اي يكي بالا يكي ابرويكي پايين يكي مشكي / وقتي ست مي شناسمت تمبر بر گردانت گردنم زده شده پشت هم ماه به ماه عسل از سرورويش مي ريزد مثل ابر مي ماند باور كن تموزك من / مي شود نشست به هواي باران اشكش در بيايد/ . مي شود ننشست دو وجب از بوسه نوشت . مي شود باشد خفه نكني بودنت را مي پژمرد- خفه اگر بكنند نيز- خورشيد خانم صورتش مثل ماهه چند ساله قرنه نيومده سراغت كه تگيريش وبذاري لاي انگشتات روون شه از پاي نديدنش ,غمش , غصه ش شعر , ترانه / نامه / لالا ي عزيزم سلام . خوش بخواب يكرنگي كه نه اونقدي بي رنگه كه نه اونقدر بي رنگه كه وقتي لمسش مي كني ازش مي گذري / اون همون پاكه تو همون غبار كه هستي / اون همون ساده ست كه فقط مي توني فقط ازش رد شي نور كه نه سرمايي بوراني حرفي برفه بارونه تكرنگي مرگي تگرگي گرگي / درخته ,رخت ,پهن , مثل نو نوار اول تو باد خنك تابستون لاي تنش زوزه مي كشه گيسو عطر اهو خورشيد...

-: هله ي دور سرش ؟ بشين تو چشام .

***

بند جيش بند اروغ بند لاشه ماشه را نمي چكانند حتا تا صبح بند شرم بند شلوارهاي زخمي بند ترواهاي بي اشيل بند غريزه كه بايد دفاتر اسناد رسمي را دران شست

ننه توي كارتن زرد وسفيد مي زند . زن توي پلاستيك / بچه , زانو ,خواهر مثل دلمه ريخته تا چند هفته پصس وپيش ديوار تا ازاد شود يا نشود امردي كه مثل تحكم اين سطرها مي گفت :/ خاله سوسكه, عروس من مي شي ؟

ج)

جوراب همسشه جوانه زده ام /بخير / ريش گروماتحت بز گذاشته اي / اب وصابون مي اوري كه چه ؟ بافرچه ي شماتت سبيل هايش كفشهايم را توي كمد گارانتي كرده ام / نافم به چشمش . از تبار برايم جمله اي بسازيد كه نه تيغه ي تبر بگيرد نه فواره ي دار .

جوراب جوانه زده ام به كل كه بيشيند تازه برهنه مي شوم تابلوترين نقاشي پروانه بالهايش بود كه گندم برف يپشت پنجره روي سرش قارقار مي كند يعني دستكش هاي چوبي ايت را دندان هيچ كرمي رسوخ نمي تواندكرد جز حمايتت از شالي هاي برهنه ي شمال .از هرزگي شكفتي كه شاعر شوي : هرزگي يعني ابشار را فرو بردن پرنده را منقار زدن شب را فندك به فندك قلقلك دادن ساقهايي نيست كه ازشانه مي تركند . ساقه هاي سفيد وسياهي ست كه در دشت اوراق بهادار بهانه ي عصمت مي شوند تا در وجه ناجي كه نوك مي زني بهانه ي شهير شدنت برشي نرينگيي باشد كه به شراب انداخته اي / كرمهاي خاكي مسخ شده ي الهگان زير زمينند/ به سلامتي شاهدان عيني ب پاچه ي هم مي نوشيم . مي بيني وحشي ؟جگر هيچ هندي سياه تر از ده روز ما نيست

×××

سوزاندم اش , سه انگشت ماند يك قلم ,جوانه كه بزنم اقاي مجسمه مي پوكد.


وحید ضیائی

2 متولد 1359 –اردبیل

3 تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی در داخل و خارج از دانشگاه

4 مدیر اجرائی و سردبیر ادبی نشریه آوای مردم

5 سردبیر نشریه طنز کاریکاتور مطبخ

6 مولف مقالات در زمینه ی ادبیات کلاسیک و معاصر

7 انتشار مجموعه شعر 33 شعر عاشقانه- نشر الکترونیکی مانی ها 1382

8 انتشار مجموعه غزل آن این عکس – نشر الکترونیکی ادبیان 1383

9 انتشار کتاب (شعر آستان سیاه پشمالو) نشر الکترونیکی ادبیان – 1384

10 انتشار کتاب پژوهشی هزل تعلیم است ، نشر الکترونیکی ادبیان – قفسه 1385

11 سردبیر و مدیر مجله الکترونیکی ادبیان

12 سردبیر نشریه مرغ سحر
13 انتشار کتاب فرصت دوست داشتن (معرفی زنان شاعر معاصر جهان ) نشر بوتیمار 1385


آثار آماده انتشار

- کتاب دختر گیسو بلند – کتاب کودک – افسانه های مردم چین

- مثنوی کودکانه برگردان اشعار مثنوی معنوی به شعر کودک

- شاعران برگزیده سال 2004 مجموعه اشعار شاعران برتر جهان (گروه ترجمه)

- شاعران انگلستان (از قرن 18 تا 20) ترجمه از لرد دیود سیسل

- معشوق های لیدی چترلی – دی اچ لارنس (رمان)