«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
6 |
7 |
8 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»
د ست کوچه را روشن کن !
ØÙ‚ با کسی ست / Ú©Ù‡ جنگل با را Ù† را / د وبا ره Ù…ÛŒ بیند
شما Ù„ / تا سپید Ù‡ جنوب / ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کند
»
ادامه مطلب
باله با تو رقص می شود
جیغ که آواز می کنی
تکه ای از اپرای زیبای منی
»
ادامه مطلب
ØØ§Ù„ا هرضربی Ú©Ù‡ با هم شنیده بودیم
از این راه Ø±ÙØªÙ†
Ú©Ù‡ ازدست Ùهندسه Ø¯Ø±Ø±ÙØªÙ‡ است
»
ادامه مطلب
این شعر بر اساس ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ وجود هزاران جهان دیگر غیر از جهان ما Ùˆ بی شماران من Ùˆ تو Ú©Ù‡ تصمیم های نا Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ ما را Ù…ÛŒ گیرند.
Ùˆ این Ú©ÙØ´ ها از پایم گشادند
Ùکر Ù…ÛŒ کنم آنا آخماتوا خوش قیاÙÙ‡ نبود
ÙØ±Ù… موهاو دماغش را دوست ندارم
»
ادامه مطلب
به تنگ آمده ام
از بو بدم می آید
بدم از گونه های Ù†ÙØªÛŒ یشان
بالا می آورم توی خیابان
»
ادامه مطلب
وصلم کن
به شانه هایت
به سینه ات
به دنج آهاری یقه ÛŒ سÙید ت
»
ادامه مطلب
-آهای! نقال نقل های Ø±ÙØªÙ‡ از خاطر! Ø¢ÛŒ!
نای Ù‡ÙØª بند نقره کوب شاد
زخمه های تار
هل هل دÙ
»
ادامه مطلب
من بر جاي خالي تو!
ØµØ¨Ø Ø§Ø² بوسه‌اي
گونه‌ام بوي گلايل مي‌گيرد.
»
ادامه مطلب
بتو Ú¯ÙØªÙ… آن پیرهن Ú¯Ù„ سرخی
که تو دیدی بر تن من اول بار
سالها آویخته بر دیوار است
»
ادامه مطلب
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
»
ادامه مطلب
راه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ…
قیامت از ک٠پاهایم بیرون می زند
از خواب می پرند مرده گانم
»
ادامه مطلب
در راه رسیدن به آزادی ساز استاد، استادی می کند و دلگرم کننده شاگردان است.
هرگز مباد روزیکه استاد سازش را زمین بگذارد
...
بت چین را بیاور تا زند چاووش
به ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بلند ØµØ¨Ø Ùˆ بیداری
نوید عشق در راه است
سه تارت را زمین مگذار
»
ادامه مطلب
آنک قصابان اند
بر گذرگاه ها مستقر
با Ú©Ùنده Ùˆ ساتوری خون آلود
»
ادامه مطلب
...
صداي زوزه ي گرگان
به جام گوش ميريزد
و خواب از چشم ميگيرد
»
ادامه مطلب
می خندم هنوز
روشنای Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÛŒØ³Øª آرزوهای من
»
ادامه مطلب
«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
6 |
7 |
8 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»