مینو نصرت / وصلم کن
وصلم کن
به شانه هایت
به سینه ات
به دنج آهاری یقه ÛŒ سÙید ت
...
وصلم کن
به شانه هایت
به سینه ات
به دنج آهاری یقه ÛŒ سÙید ت
همسو با هر آنچه سرریز میکند
می غلتاند
تیله به تیله
باز میکند
Øنجره ÛŒ Øر٠های ناگÙته را
مروارید به مروارید
شبیه کوبش سنج بال سنجاقک ها
وقتی جÙت گیری میکنند
شبیه دریاچه ی ولشت
و عقاب های سرکش اش
وسوسه ای بادام به بادام
سورمه می کشد چشمانم را
خاموشم کن
با جهنمی که در چشمانت روشن کرده ای
من شهید نخستین طعم جهان ام
مینو نصرت
نصرت درویشی نوشت
Øس Ú¯Ùتن اینهمه تعابیربکر در وجودم هست
اما چکنم چون تو شاعر نیستم
که اینگونه تابلو های قشنگ برایت ترسیم نمایم
سنجاقک ها هم از سرودن شعرهایت Øسادت میکنند Øقیر Ú©Ù‡ جای خود دارم
نصرت درویشی/مهر ماه /1388