«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
14 |
15 |
16 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»
ا برها ی عا شقی / چگونه می آ یند و/ می رو ند ؟
تا تیغه ها ÛŒ " خوا ب Ø¢ Ø´ÙØªÙ‡ خیا با Ù† "
ا نگا ر / گلویی نمی Ø´Ú©ÙØ¯
»
ادامه مطلب
دلگیر مباش !
درخت
به یادمان
هر سال
Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ Ù…ÛŒ گیرد
»
ادامه مطلب
برای آریو مشایخی
---
زنانی که روزی در معابد بزرگ
تسلیم خدایان بوده اند
زنانی که در شب زیسته بودند
و گاه نیز با شکم های گرسنه ، خوابشان ابدی بود
»
ادامه مطلب
باز که قهرکرده‌ای تا من
به گریه‌های کودکی ÙˆÙ
دست‌های Ù¾ÙØ±Ø§Ø² دلتنگی برگردم
»
ادامه مطلب
ØµØ¨Ø Ú©Ù‡ از خواب بيدار شدی
آن جامه ی پدر را با خود بياور
آخرما يک شبه
Ú¾ÙØªØ§Ø¯ ساله شده ايم
»
ادامه مطلب
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسي
Ú©Ù‡ بدان عضو بود ØØ§Ø¬Øª بسيار دهيد
»
ادامه مطلب
تکثیر میشوی
تا دردهایت ورم کنند
و از شریان های تنگ من
شعر های عقیم تو بیرون بیایند.
»
ادامه مطلب
پوپکم ! آهوکم
گرگ هاری شده ام
»
ادامه مطلب
چقد ر
ا ین پا ره ها ی خیس پا ییزی
به وطن عا شقا نه ها ی تو
می ما ند
»
ادامه مطلب
تو طومار٠تعلق، طوق٠نکبت، Ø·Ù„Ù‚Ù ØµØ§ØØ¨ را
ز قاموس اش بشویی و٠به تالاب اش دراندازی
»
ادامه مطلب
و كوه و غروب آنقدر مي مانند تا خواب برود جاده
بپيچد لاي رانهاي خاكي
-----
»
ادامه مطلب
ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯Ù‡ Ù…ØÙ…د صدیق
گاهي در زندگي دلتان به قدري براي كسي تنگ مي شود كه مي خواهيد او را از روياهايتان بيرون بياوريد و در آغوش بگيريد!
»
ادامه مطلب
ايست قلبی نمی کنم هرگز اما چرا بايد
اين همه پوچی و بی دليلی در مدار هيچ
گيج و گنگ می روم و دور می زنم دايره را
»
ادامه مطلب
تقدیم به جان ÙØ´ÛŒÙته ÛŒ شمس لنگرودی
که دلش را می سراید.
---
خیلی پش تراز جنگ Ù« چالدران»
تا همین چکه ی آخری
روی دست ٠نعش ٠زمین مانده ام
»
ادامه مطلب
به استاد عزیزم مهرداد ÙلاØ
و علی عبدالرضایی که از دور دست
هایم را تکان داد
»
ادامه مطلب
«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
14 |
15 |
16 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»