Hope by Ario Mashayekhi

برای آریو مشایخی
---
زنانی که روزی در معابد بزرگ
تسلیم خدایان بوده اند
زنانی که در شب زیسته بودند
و گاه نیز با شکم های گرسنه ، خوابشان ابدی بود


برای آریو مشایخی

Hope......

فردا اول روز گلوی صبح را می فشاریم
و قطره های خستگی خونمان
از لابلای درز غروب می چکد آرام.

کجاست یادواره ی امید
که روی سرهای بریده ی آدمیان نشانده بودی؟

یادت می آید
جنگ رنگ ها و نیرنگ ها
و همت انگشتان خسته ات
که مژه های خشگ و بی رمقت را می کشید
و زانوهای پینه بسته ات که روی زمین گلی
سر خورده بود
تا رنگ روی رنگ بگذاری

به تو گفتم امید جاری در نگاه تو را
که به دور دست دریا دوخته بودی را دوست دارم
نه در سر انگشت بلوغ زنانی که تو می تراشی مدام
زنانی با هیکل های کشیده و پاهای در پرواز
زنانی که هرگز با تو همبستر نمی شوند

زنانی که روزی در معابد بزرگ
تسلیم خدایان بوده اند
زنانی که در شب زیسته بودند
و گاه نیز با شکم های گرسنه ، خوابشان ابدی بود

شب است وما سکوت کرده ایم

اما همین فردا ،
با صدای پای خورشید
و آسمان پاورچین
وقتی ستاره های بخت ما هنوز در خواب است
گلوی صبح را می فشاریم
که شب امتداد زندگیست
در این جاده ی دراز



دکتر مهناز بدیهیان
آگوست 2008
سانفرانسیسکو
---
تابلوی امید اثر آریو مشایخی