به استاد عزیزم مهرداد فلاح
www.meadow.ie

و علی عبدالرضایی که از دور دست
هایم را تکان داد


----------
به خدا پشت این شعر هیچ فلسفه ای نخوابیده


به استاد عزیزم مهرداد فلاح

هایم را تکان داد و علی عبدالرضایی که از دور دست



به خدا پشت این شعر هیچ فلسفه ای نخوابیده

اگر هم می بینی هگل تا کاهگل دست های تو را بلدم

ربطی به افلاطون ندارد .

بیا باور کنیم که

چشم هام بی دلیل آبی نبوده اند !

که حالا دنبال دلیل می گردی

بارانی ام را تنم کنم !

از دیروز دست های تو

تا امروز که دست بچه های کوچه

به طرفم سنگ پرت می کند

تنها یک روز گذشته

اما من یادم رفت

مو های سیاهم را از روی تاقچه بردارم

یادم رفت که تو می آیی !

تو هیچ وقت نرفته ای !

این انتظار بزرگی ست ؟

که چشمهام رو به در بدوزم

که دستگیره

کشیده

شود

که نه ! باز هم این دکتر عوضی

حتمن می خواهد بپرسد یک + یک

و من باز برای اینکه ببینمت !

بگویم : یک می شود : یک !!!

به خدا پشت این شعر هیچ فلسفه ای نخوابیده

فقط حرف های دیوانه ای ست

که می خواهد تو را ببیند !!!