«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
33 |
34 |
35 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»
ساندیسها که برنده شدند
من و برادرم با دمپایی و دست در دست پدر
دوطر٠او پیاده Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÛŒÙ…
تا از بقالی Ù…ØÙ„ ساندیس بخریم
نه مثل ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ سگ ØµØ§ØØ¨Ø´ را نمی شناسد Ùˆ بچه پدرش را!
Ú©Ù‡ دست دخترت در دست، ØµØ§ØØ¨ ماشین بلندش Ù…ÛŒ کند
Ùˆ ØØ§Ù„ا کووووووو .... پدر Ùˆ مادر پیدا کند
تکه پاره های ÙØ±Ø²Ù†Ø¯!
دیروز شنیدم که ساندیسها بردند... بیچاره مردم!
با خودم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم
با خودم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم
با تکه های خودم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم
با تکه تکه های خودم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم
رابطه مجهول و
دستم دور بازوی تو ØÙ„قه
این رقص اما ، به انتهای خود نمی رسد
»
ادامه مطلب
ریشه‌های سوخته
با ریشه‌های سوخته قامت شکسته‌ایم
در انتظار شعله‌ی آتش نشسته‌ایم
»
ادامه مطلب
شب به خیر
معلوم نیست که امتداد این سایه از لابه لای کدام کلمه سر در آورد
هرچه بیشتر کش می آید کمتر می نویسم
»
ادامه مطلب
برای میله هایی که کاشتی...
تا می زنی لب نامه ها را
تا مبادا از سیاهرگهایی پر از کلماتی
ریخته در خون من
پیش تمام دوستت دارمها مرده
»
ادامه مطلب
دوستان گرامی !
چندی پیش کتابی از خانم ملک پور توسط ماه Ù…Ú¯ معرÙÛŒ شد . ÙØ§Ø±Øº از ØØ§Ù„ Ùˆ هوای کتاب Ùˆ نظر نگارنده ÛŒ این سطور ØŒ در رابطه با ان کتاب ذکر نکاتی Ùˆ سپس چند شعر از خانم ملک پور واجب Ù…ÛŒ نمود . شعر هایی Ú©Ù‡ در زیر Ù…ÛŒ آید شعر هایی ست Ú©Ù‡ توسط اداره ÛŒ ارشاد ایران Ú©Ù‡ Ø§ØªÙØ§Ù‚اً این روزها در سانسور دست توانایی دارد سانسور شده اند . پس ماه Ù…Ú¯ بنا بر رسالت اش Ú©Ù‡ بازتاب اثر مول٠بدون دست کاری Ùˆ سانسور است Ùˆ بر اساس این Ú©Ù‡ اصولاً ماه Ù…Ú¯ مشی مبارزه گرایانه با سانسور را دارد برای خوانش شما مخاطب گرامی منتشر Ù…ÛŒ شود Ùˆ جملات یا کلماتی Ú©Ù‡ سانسور شده اند را برجسته نمایی Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ این برجسته نمایی کار ماه Ù…Ú¯ است نه کار مول٠.
پویا عزیزی
دبیر ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ماه Ù…Ú¯
»
ادامه مطلب
(( زائو ))
گره از گردنم گشودم
خون بچرخ آسياب Ø§ÙØªØ§Ø¯ چرخيد
باد به دامان دريا لرزيد
وجان به جوهر من خنديدم
متولد شدم
»
ادامه مطلب
راز دهکده
روی تخته سنگی بی پروا
بر بلندای خاک٠بی نیاز دهکده ام،
نشسته ام.
نی می زنم،
»
ادامه مطلب
زيبا ترين سرما خورده جهان
هنوز درست بر نگشته بودم
كه كلاهت كار دستم داد
و شال گردنت
»
ادامه مطلب
ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯Ù‡ شاهرخ مخانیان
کویر
دکترÙیروز براقی
کویر ØªÙØªÙ‡ زمینی است در گذرگه باد
Ú©Ù‡ قرن هاست، Ø²Ù†ÙØ±ÛŒÙ† ابر تشنه لب است
زمان داغ دیده به ماتم در آن نشسته خموش
به Ùکر بدرقه Ù„ØØ¸Ù‡ های روز Ùˆ شب است
»
ادامه مطلب
ب
رای خواهران عشق ومرگ
اطلسی ها را نیزدوباره خبر کنید
سنگ و
همین سا ر
دوبا ره بخوا ن
»
ادامه مطلب
نگاهی به Ù‡ÙØªÙ‡ ÛŒ جاری برای Ù‡ÙØªÙ‡ ÛŒ آینده
پویا عزیزی
شنبه :
نمی دانستم جهان یعنی چه ؟
چه رسد به دوست داشتن
یکشنبه :
دوست داشتن یعنی پدر و مادر بود و هر که می خندید دوست
دوشنبه :
تنها دوچرخه دوست داشتم
»
ادامه مطلب
با توام بانو....
مهناز بدیهیان
با توام
دیوانه ی درد آشوب
با آن چشمهای خیره ی خمار
و پوست پریده شور و شرقیت
»
ادامه مطلب
ب د ر و د
آه از نهاد من و...
دود از سر قطار
درعرض همین چند ثانیه
ریلها چه قدی کشیده اند!
خاطره ها که دود می شود درون دماغم
دود؟
»
ادامه مطلب
خط کشی های خیابان بوی واکس می دهند / در عرض
( گاو مش ØØ³Ù† به گاو میش ارتقا ÛŒØ§ÙØª | وقتی ØØ§Ø¬ÛŒ شد Ùˆ چرم صادرکرد )
و طولی نمی کشد / عرض کنم
خط من
خط تو
آخر خیابان نقطه می شوند / گریز از مرکز
( امان از Ùیزیک / تکش به تن ٠ورزشی Ùˆ ادبیات هم| در زده است )
»
ادامه مطلب
«Prev
|
1 |
2 |
3 |
...|
33 |
34 |
35 |...|
42 |
43 |
44 |
Next»