قلاب گرفته ای سفت
که کجا به کجا نیفتم؟
.

» ادامه مطلب

بی شک از اسمان می اید
که با دیدار هر ماه نو بالا می گیرد
جنون نشسته در نگاه بریشانم را می گویم!
وگر نه خوب می دانم
که گرمای خورشید عشق تو را
هرگز گناهی نبوده است.

» ادامه مطلب

بوی بیدمشک ِتر
تا یاد های تاریک رنگ شان پریده شود
شانه ها یت
خواب آن ِپیراهن ِآبی را
پس می زند

» ادامه مطلب

این شعر توسط نصرت اله مسعودی بفرم و ویراستاری کامل رسیده است
برای نمی دانم چه کسی!


درکجای گیسویت این طوفان درگرفت
که شاخه ها
چنین شلاق می کشند.

» ادامه مطلب

گل در فاصله ی دوبوسه ی گس
دیگر کنار لبانت
که دیری ست شکوفه نمی کنند،نمی مانم
باید به برگ برگ گریه برگردم

» ادامه مطلب

بدون یک کلمه
سکوت را
درتوانتظارمی کشم

» ادامه مطلب

در زیر چند شعر از این مجموغه را که به تازه کی منتشر شده است را بخوانید

» ادامه مطلب

گرهي بر گره ديگر "
به كودكان بي پناه مبتلا به سرطان

هميشه سكون بود ،

در گذار سال ها

آويخته به چارميخ تباهي

» ادامه مطلب

واژه های ساییده به آن لب

چه طعمی دارند این واژه ها!

دستم را نگیر

من این حدیث حک شده

بر هستی خمره ها را

» ادامه مطلب

(ØŸ)

بروم برای عاشقیت دخترم
پسری
دست و پا کنم
بروم پیاده رویی
برای پسرم
بخورد

» ادامه مطلب

جانسوز......


قطره
قطره
قطره
مئ چکد از چشم
با یادمان هماره طوفانئ ام
هنوزنیامده بر لب پیاله ائ

» ادامه مطلب

شعرآستان درازکوش

... نگفته نیاید بی آباد ی خنّاق گرفتنِ آبله/ من در وداع می مکم/ من با طلسم می ماسم من زود زودانیم! .سی شعر را شنیده می خواند کسی/ به قتل می رساند من شعر را زنده به گور می کنم شعر نواله ی بی مویی ست که صبح را در مور مورکفل زنبور هایِ الاغی نقش می زند که همیشه به عشقِ چهار پا نگریسته است ._بی گمان او هشت چیز است چیز هایی که ممکن است پا باش

» ادامه مطلب

تقدیم به آنها که هنر همدردی دارند ، والاترین هنر انسان......


انسان نباشیم که نیمی
سست و پلید و شکسته خو
و نیمی
با قامتی که مدام خرد می شود
زیر بار فصلهای بی حضور.
و با گلویی که هر چه فریاد می زند
دشت خالی است.
هر چه می دود در این راه پر سنگلاخ
دو پاو چهار پا.
شش دانگش بجاست
و می پرسد: چرا درها همیشه بسته است
در چهار فصل این جهان؟.
.

» ادامه مطلب

این گریه را بی سبب دلیلی ست

ابرها بی سبب سیاهی ِ شب را
سپید نمی گریند
این گریه ها را بی گمان دلیلی ست

» ادامه مطلب

تقدیم به دکتر مهناز بدیهیان
بربسترشب بوها
مگردراین صدا
بال چند کبوترشکسته
وشب وغربت برآن
قطره قطره چکیده است
که دود آشیان های سوخته

» ادامه مطلب