چیزی شبیه زبان یأجوج Ùˆ مأجوج ( نقدی بر ترجمه Øمزه کوتی)/ موسی بیدج
آن ها Ú©Ù‡ سال های پر رونق شعر Ùˆ ترجمه شعر را در آغاز دهه Ù‡Ùتاد به یاد دارند ØŒ هنوز نقد موسی بیدج را بر ترجمه ÛŒ Ø´Ùیعی کدکنی از « آوازهای سندباد » از یاد نبرده اند
چیزی شبیه زبان یأجوج و مأجوج
( نگاهی به ترجمه باغ ایرانی سروده نوری Ø§Ù„Ø¬Ø±Ø§Ø )
موسی بیدج
نام کتاب : باغ ایرانی
سروده : نوری الجراØ
مترجم : Øمزه کوتی
ناشر : اÙراز
شمارگان : 1100 نسخه
قیمت : 4400 تومان
سال انتشار : 1389
176 صÙØÙ‡
آن ها Ú©Ù‡ سال های پر رونق شعر Ùˆ ترجمه شعر را در آغاز دهه Ù‡Ùتاد به یاد دارند ØŒ هنوز نقد موسی بیدج را بر ترجمه ÛŒ Ø´Ùیعی کدکنی از « آوازهای سندباد » از یاد نبرده اند . بیدج در آن سال ها جوانی پر شور بود Ùˆ این روزها میانسالی به ظاهر Ù…ØاÙظه کار . اما هنوز هم وقتی پای ترجمه شعر عربی در میان باشد . ردای Ù…ØاÙظه کاری به یک سو Ù…ÛŒ نهد Ùˆ همچون سال های نه چندان دور ØŒ جوانی از سر Ù…ÛŒ گیرد . Ùضای رخوت زده نقد ادبی ما به شدت Ù…Øتاج Øضور قلم زنانی چون بیدج است . Ú©Ù‡ نه Ù…ÛŒ توان آنها را خام Ùˆ بی دانش خواند Ùˆ نه Ù…ÛŒ توان به شهرت طلبی متهم شان کرد . این سال ها ــ به ویژه پس از Øضور آدونیس در تهران ــ بار دیگر به شعر عرب توجه خاصی شده است . اما این بار نسل دیگری عهده دار ترجمه شاعران عرب زبان شده اند . نسلی Ú©Ù‡ با همه استعداد Ùˆ توانایی اش نیازمند مراقبت مجربانی همچون بیدج است . مترجم نام آشنایی Ú©Ù‡ ترجمه هایش تاثیر انکار ناپذیری بر جریان شعر انقلاب داشته ØŒ قرار است از این پس به صورت جدی Ùˆ مستمر جریان ترجمه شعر عرب را در ایران رصد کند Ùˆ ره آورد آن را در مجله ال٠به چاپ برساند . Øضور او را در این مجله مغتنم Ù…ÛŒ شماریم Ùˆ البته Ùرصت نقد Ùˆ بررسی آثار ایشان را از دیگران دریغ نخواهیم کرد . ( سردبیر مجله همشهری ال٠)
کتاب باغ ایرانی مجموعه شعری است از آقای نوری Ø§Ù„Ø¬Ø±Ø§Ø ØŒ شاعر سوری مقیم لندن . او یکی از چهره های Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¹Ø± معاصر عرب است Ú©Ù‡ آوازه اش ØŒ هم به دلیل شعر ØŒ هم به دلیل روزنامه نگاری Ùˆ Ùعالیت های Ùرهنگی ØŒ سراسر جهان عرب را Ùرا گرÙته است. این کتاب Ùˆ دو کتاب دیگر از این شاعر ØŒ به قلم آقای Øمزه کوتی ترجمه Ùˆ از سوی نشر اÙراز به بازار روانه شده است . تÙرج در این باغ Ùˆ روبه رو شدن با Ú¯Ù„ Ùˆ گیاهان اÙسرده ØŒ مرا بر آن داشت تا این مختصر را قلمی کنم . شاید در آن برای مترجمان جوان آموزه ای Ùˆ تذکری باشد Ú©Ù‡ بار امانت بیش از این ها مسؤولیت دارد .
پیش از ورود به این باغ باید بگویم Ú©Ù‡ ترجمه هم علم است ØŒ هم ÙÙ† Ùˆ هم هنر . Ùˆ کسی Ù…ÛŒ تواند وارد این ØرÙÙ‡ شود Ú©Ù‡ به هر سه مقوله Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ . امر مسلم دیگر این است Ú©Ù‡ برای ترجمه شعر ØŒ علاوه بر داشتن چنین صلاØیتی ØŒ داشتن Øساسیت شاعرانه بالÙعل یا Øداقل بالقوه لازم است . با توجه به سابقه سی ساله ام در ترجمه ØŒ برای تذکر به جوانانی Ú©Ù‡ قصد دارند به دنیای ترجمه وارد شوند . باید بگویم اشرا٠بر زبان مبدأ ØŒ تسلط به زبان مقصد ØŒ آشنایی با Ùرهنگ زبان اصلی Ùˆ تخصص در موضوع مورد ترجمه پیش نیاز یک مترجم است .
وقتی این شرایط Ùراهم بود ØŒ تازه نوبت Ù…ÛŒ رسد به تمرین ØŒ ذائقه ØŒ تجربه ØŒ Øس Ùˆ Øال Ùˆ ... اگر این ها نیز Ùراهم شد ØŒ سه شرط برای سنجش Ú©ÛŒÙیت ترجمه وجود دارد Ú©Ù‡ عبارتند از : درستی Ùˆ درک صØÛŒØ Ù…Ø·Ù„Ø¨ به زبان اصلی ØŒ رسایی Ùˆ روان رساندن معنا در زبان دوم Ùˆ در آخر زیبایی Ùˆ سعی در زیبنده رساندن مطلب Ú©Ù‡ در واقع پاداش مترجم به خواننده ای است Ú©Ù‡ پول داده Ùˆ کتاب را خریده .
آنچه تاکنون Ú¯Ùتیم از بدیهیات است Ùˆ مساله ترجمه پیچیده تر از آن است Ú©Ù‡ در دو سه سطر باز Ú¯Ùته شود . اما به صراØت بگویم Ú©Ù‡ در کتاب باغ ایرانی هیچ یک از مسائل یاد شده رعایت نشده است . از این رو برای روشن شدن مطلب Ùهرست وار باید بگویم :
1 : اشرا٠نداشتن مترجم بر زبان مبدأ
2 : شلختگی در زبان مقصـد
3 : ترجمه های تØت اللÙظی Ùˆ اشتباه
4 : ترجمه نکردن واژگان عربی در Ùارسی
5 : نامÙهوم Ùˆ Ú¯Ù†Ú¯ شدن سروده ها
همگی از عیوب ترجمه این کتابند . لذا از آغاز کتاب Ùˆ از دروازه باغ ایرانی به آن وارد شویم Ùˆ Ùهرست وار جلو برویم .
در پیشانی کتاب Ù…ÛŒ خوانیم : به Ù…Øمد در خاک تازگی اش . خواننده نمی تواند بÙهمد خاک تازگی یعنی Ú†Ù‡ ØŸ برای اینکه عبارت نارس است Ùˆ کلمه « ÛŒÙاعة » به معنای نوجوانی است . Ùˆ مترجم باید Ù…ÛŒ نوشت تقدیم به Ù…Øمد Ú©Ù‡ در خاک جوانی اش Ø®Ùته . نارسایی های عبارات در این کتاب ØŒ در بسیاری مواقع زبان را Ú¯Ù†Ú¯ کرده Ùˆ چیزی شبیه زبان یأجوج Ùˆ مأجوج ساخته است . به چند نمونه از این نارسایی ها اشاره Ù…ÛŒ کنیم :
جامه ها را Ú©Ù‡ در سبکای خویش پرّانی صداهایند / به تک هاش Ù…ÛŒ برد / پیچان کرده اند خادمه ها را / Øس او در جوارم کردم / عاطÙÙ‡ ها را Ù…ÛŒ شکّرم / کشتزار پرّانشان Ù…ÛŒ کند / با شما Ù…ÛŒ ناوم / زهی گاهانی Ú©Ù‡ رپ رپ Ù…ÛŒ زند / چشم Ù…ÛŒ چمد / قامت ÙریÙتار است / سایه ÙریÙتار است / شاریدن آبی هیاهوگر / تهینا وارد Ù…ÛŒ شود / سایه تطاول Ù…ÛŒ کشد / Ùˆ تخت ها Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوارند خون واقعه را / نساهای متروک / زمین را ناگمان Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ .
شاید خبرگان زبان Ùارسی معنی پیدا کنند . اما باز این سؤال وجود دارد Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ مجوزی Ù…ÛŒ توانیم سروده های شاعری مدرن را Ú©Ù‡ در سال دو هزار Ùˆ اندی در قلب لندن زندگی Ù…ÛŒ کند Ùˆ در شعرهایش هیچ واژه ای نیست Ú©Ù‡ در زبان امروز عرب غریب باشد ØŒ این گونه بر گردانیم .
ممکن است کسی بگوید مترجم سره نویسی کرده Ú©Ù‡ در جاهای دیگری از کتاب نمایان است . مثلا به جای صخره همه جا خرسنگ گذاشته Ùˆ به جای شمس ØŒ هور Ùˆ به جای قارچ ØŒ سماروغ Ùˆ به جای چشم زخم ØŒ پنام Ùˆ به جای جارو ØŒ جاروÙت Ùˆ به جای پندار ØŒ پنداشت Ùˆ اÙعالی مانند در گریخت / به ترک Ú¯Ùت Ùˆ عباراتی چون زهی Ùریاد دریاپوی Ùˆ یا صیغه های قدیمی زبان ØŒ ورا من تابان ترک Ú¯Ùتمش / همگی گساریده شد / صدایت ندایم بزد / نظر بر تاش کردم / گذری تند بکرد / Ú©Ú˜ Ùˆ Ù…Ú˜ شد / Ùˆ همه جا به جای خود Ú©Ø´ÛŒ کرده ØŒ مرده خود خواسته Ú¯Ùته Ùˆ ... اگر همه این عبارات نامÙهوم را نیز سره نویسی بپندارید Ù…ÛŒ گویم بسیار خوب !! این بار مشکل شلختگی در بیان Ùˆ نوسان در اخلاق ادبی زبان پدید Ù…ÛŒ آید Ùˆ کلماتی مانند Ú†Ú©Ø´ ØŒ سالن طویل ØŒ پاکت شیرینی ØŒ کامپیوتر ØŒ مسابقه شانس ØŒ پارلمان Ùˆ .. در این سامانه سره نویسی (!) غریب Ù…ÛŒ اÙتند .
اما از تمام این مسائل Ú©Ù‡ بگذریم Ùˆ از آوردن کلمات نامأنوس عربی در Ùارسی Ùˆ ساختن ترکیب هایی از قبیل مدخل گاه Ú©Ù‡ مدخل خود قید مکان است Ùˆ مثل این است Ú©Ù‡ بگوییم Ù…ØÙ„ ورود گاه یا مطرقه طلا به جای کوبه یا کلمه مشرکین با علامت جمع منصوب عربی به جای ال٠و نون Ùارسی آن هم در Ù…ØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ مشرکان Ùاعلند Ùˆ نه Ù…Ùعول . یا ای سی٠بر زانو به جای شمشیر / املاک منتظرین / جسد لیل را خال خال کردند به جای شب / خلق گونه بود به جای کهنه Ùˆ مندرس / در تیرگی غیبوبه Ù†Ùس Ù…ÛŒ زند یعنی اغما / موسیقار به جای نوازنده Ú©Ù‡ در Ùارسی نام پرنده ای است / عزیمت رÙتن کردم . Ú©Ù‡ عزیمت خود رÙتن است / جریان نیزک به جای شهاب سنگ / دزد عطشان به جای تشنه / سهر نگهبان به جای شب بیداری / شراب در زجاج به شیشه هم بگذریم . اجازه دهید از کجتابی های ذائقه نیز بگذریم مانند آوردن Øجره به جای غرÙÙ‡ در جای جای کتاب . در Øالی Ú©Ù‡ در Ùارسی Øجره یا در Øوزه های علمیه است یا در بازار Ùˆ میدان میوه Ùˆ تره بار Ùˆ هیچکس به اتاق خانه خودش نمی گوید Øجره آن هم در کتابی Ú©Ù‡ ادعای Ùخامت Ú¯Ùتار دارد .
از برگردان کلمه طائر به مرغ نیز چشم پوشی کنیم . هر چند Ú©Ù‡ در بسیاری جاها معنا را مختل کرده است . مثلا در ترجمه « نجاتک طائر » Ù…ÛŒ گوید « رهایی تو مرغ است » . در Øالی Ú©Ù‡ مرغ بی نوا هیچگاه معنای رهایی به همراه ندارد Ùˆ مترجم Øداقل اگر نمی Ú¯Ùت پرنده است باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت مرغ هواست .
اما از تمام آنچه تا به Øال Ú¯Ùته شد ØŒ خواهشمند است Øاتم طایی وار چشم پوشی کنید . ولی از دو مقوله نمی توان صر٠نظر کرد .
اول : قرار نیست کلماتی Ú©Ù‡ از زبان عربی به Ùارسی آمده اند همان معنا را با خود داشته باشند .
دوم : عدم درک مطلب و ترجمه اشتباه کلمات و عبارت هاست .
بسیاری از کلمات عربی Ú©Ù‡ در Ùارسی رواج دارند به مرور زمان معنای دیگری به خود گرÙته اند . ساده ترین مثالش همان واژه مزخر٠است . Ú©Ù‡ اگر به یک عرب Ú¯Ùته شود « مزخر٠می گویی » Ú†Ù‡ بسا خوشØال هم بشود . اما اگر به یک ایرانی Ú¯Ùته شود ØŒ کار بیخ پیدامی کند . در کتاب باغ ایرانی ØŒ مترجم بدون درک این مطلب ØŒ واژگان عربی متن اصلی را در متن ترجمه نشانده است . به چند نمونه اشاره Ù…ÛŒ کنم :
ص 36 : لا أصدق به تصدیق نمی کنم ترجمه شده در Øالی Ú©Ù‡ باید باور نمی کنم باشد . چرا Ú©Ù‡ تصدیق نمی کنم یعنی بر آن صØÙ‡ نمی گذارم .
ص 36 : أتواری به متواری Ù…ÛŒ شوم ترجمه شده در Øالی Ú©Ù‡ باید پنهان شود . زیرا در Ùارسی Ùقط کسی Ú©Ù‡ مثلا دزدی یا جنایتی کرده باشد ØŒ متواری Ù…ÛŒ شود . این واژه در صÙØات 42 ØŒ 51 ØŒ 71 ØŒ 72 ØŒ 86 ØŒ 87 ØŒ 145 ØŒ 140 ØŒ 170 نیز تکرار شده است . مثلا در صÙØÙ‡ 71 Ú¯Ùته است : ای Ú¯Ù„ متواری ØŒ ای نا٠هستی متواری در Øالی Ú©Ù‡ باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت ای Ú¯Ù„ نهان .. ای نا٠هستی پنهان . یا در ص 145 من پشت سکوتم متواری Ù…ÛŒ شوم ! آمده است . در واقع باید Ú¯Ùت در این کتاب همه بدون ارتکاب جرم متواری Ù…ÛŒ شوند .
ص 67 : Ùˆ رأیت جسدًا ØŒ برای خویش جسدی دیدم ØŒ ترجمه شده . در Øالی Ú©Ù‡ جسد در عربی برای زنده هاست Ùˆ در Ùارسی برای مرده به کار Ù…ÛŒ رود . کلمه جسد چند بار دیگر هم در صÙØات 95 Ùˆ 104 به همان Ø´Ú©Ù„ ترجمه شده Ùˆ Ø£Øیا Ùˆ أموات را در هم آمیخته !
ص 146 : کلمه غÙلت در Ùارسی به معنای بی توجهی است . اما در عربی به معنای پنهانی است . لذا : همین Ú©Ù‡ تو را به غÙلت ببرم Ùˆ در ÙˆØ¶ÙˆØ Ù…Ù†ØªØ´Ø± کنم
غلط است Ùˆ باید Ú¯Ùت : بگذار تو را پنهان ببرم Ùˆ آشکارا منتشر کنم .
ص 150 : سایه اÙÚ©Ù† است Ùˆ خاویه است .
Ú©Ù‡ خاویه در Ùارسی هیچ معنایی ندارد Ùˆ در عربی به معنای تهی Ùˆ خالی بودن است .
ص 152 : شب را لا جرعه به من Ù…ÛŒ دهد . لاجرعه ترکیبی من در آوردی است . چیزی شبیه بر علیه ØŒ لا جرعه نوشیدن یعنی یک Ù†Ùس نوشیدن . اما الموسیقی تÙجرّعني اللیل ÙŽ ØŒ یعنی موسیقی ØŒ شب را پیاپی به من Ù…ÛŒ نوشاند . آوردن لا جرعه نشانه کجتابی در ذائقه است .
ص 173 : دهشت Ù†Ùس است / نمی تواند ترجمه دهشة النÙس باشد . زیرا دهشة در عربی تØیر Ùˆ Øیرت زدگی معنا Ù…ÛŒ دهد . اما در Ùارسی دهشتناکی به معنای ÙˆØشتناکی است .
اما اشتباهات بزرگتر :
در ص 37 . متن : Ùˆ أتعثّر بÙأس ٠مکسورة
برگردان کتاب : و با تیشه های شکسته بر سر می آیم .
ترجمه درست : و با تیشه ای سکندری می خورم .
ص 40 . متن : تأتي بالأشیا و تذهب بالأشیاء
برگردان کتاب : با اشیاء می آیند و با اشیاء می روند .
ترجمه درست : اشیاء را می آورند و می برند .
ص 41 . متن : عمال الØاکم الأنیق ÙÙŠ التلÙزیون .
برگردان : کارگران Øاکم وارسته در تلویزیون .
ترجمه درست : کارگران Øاکم شیک پوش در تلویزیون .
ص 44 . متن : یملأ القوس َ بالسهام
برگردان : کمان را از سر نیزه پر کرد .
ترجمه درست : تیر را در کمان گذاشت .
کمان با سرنیزه نسبتی ندارد Ùˆ تیر Ùˆ کمان خویشاوندند . اگر بخواهیم سرنیزه در کمان بگذاریم . مثل این است Ú©Ù‡ لاستیک تریلی را روی ژیان سوار کنیم . این مشکل چند جای دیگر نیز هست Ùˆ Øتی سیب را با نیزه نشانه Ù…ÛŒ روند .
ص 45 . متن : ÛŒÙقلق الغرÙØ©
برگردان : Øجره را Ù…ÛŒ بندد .
ترجمه درست : اتاق را نگران Ù…ÛŒ کند . گویا مترجم یقلق را با یغلق اشتباه گرÙته است .
ص 46 . متن : یتÙشّی الماء
برگردان : Ùاش Ù…ÛŒ شود آب
ترجمه درست : آب منتشر می شود
ص 47 . متن : الماء العمتم و الماء المشرق
برگردان : آب تاریک و آب خاوری (!)
ترجمه درست : آب کدر و آب روشن
ص 51 . متن : رسالتي إلیک ÙÙŠ جیب قمیصي
برگردان : نامه ای که به تو نوشتم در چاک پیراهن من است
ترجمه درست : در جیب پیراهن من .
ص 52 . متن : ÙÙŠ ظلال السوق (!)
برگردان : در سایه ی ساق ها
ترجمه درست : در سایه بازار . سوق می تواند جمع ساق هم باشد . اما در اینجا شاعر از آن بازار را منظور داشته و نه جمع ساق را .
ص 52 . متن : تهیم ٠بسقطة المعدن علی البازلت
برگردان : سرگشته Ù…ÛŒ شود به Ùرو اÙتادن کان بر بازلت .
ترجمه درست : خیره Ù…ÛŒ شود به اÙتادن سکه روی بازلت ( سنگÙرش ) .
ص 54 . متن : و معي ثلاثة مسامیر للذکری
برگردان : با سه میخ خاطره (!)
ترجمه درست : سه میخ برای یادگاری برده بودم .
ص 56 . متن : و أطرقوا
برگردان : به راه ادامه دادند .
ترجمه درست : سر پایین انداختند .
ص 56 . متن : و أترک الراویة یروي .
برگردان : زن راوی را بگذارم روایت کند .
اگر راوی زن بود Ú©Ù‡ باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت تروي ØŒ پس زن نیست بلکه صیغه مبالغه است .
ص 62 . متن : Ùˆ لما توقـ٠المصعد Ùˆ انÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ .
برگردان : و چون پله برقی بازایستاد و در گشوده شد .
در Øالی Ú©Ù‡ مصعد آسانسور است . ولی مترجم بر خلا٠صÙØات دیگر ØŒ اینجا نخواسته کلمه خارجی بیاورد Ùˆ پله برقی ترجمه کرده ! اما معلوم نیست کجای پله برقی در دارد !
ص 80 . متن : بمزقة من قمیـص
برگردان : با شکاÙÛŒ در پیراهن
ترجمه درست : با تکه ای از پیراهن .
ص 86 . متن : و یترک السکینة تتورّد
برگردان : و چاقو را گلگون می گذارد
ترجمه درست : Ùˆ آرامش Ø´Ú©ÙˆÙا Ù…ÛŒ شود . مترجم سکینه را بدون داشتن هیچ نشانه Ù„Ùظی Ùˆ معنوی در شعر سکّینه خوانده Ùˆ به چاقو بر گردانده است .
ص 87 . متن : الموسیقي یقلّب الرقعة Ùˆ الآلة له تضØÚ© .
برگردان : موسیقار ØŒ رقعه Øرو٠مو سیقی را پشت Ùˆ رو Ù…ÛŒ کند Ùˆ بت ــ خدا Ù…ÛŒ خندد (!!)
ترجمه درست : نوازنده ØŒ صÙØÙ‡ نت ها را عوض Ù…ÛŒ کرد Ùˆ ساز به روی او Ù…ÛŒ خندید . مترجم الآلة ( ساز ) را بت ــ خدا ترجمه کرده !
ص 142 . متن : Ùˆ Ú©Ù„ ما یقع تØت بصري
برگردان : Ùˆ آنچه به زیر دیده ام Ùرو Ù…ÛŒ اÙتد .
ترجمه درست : چشمم ØŒ به هر Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ اÙتد .
این سطر تØت اللÙظی ترجمه شده Ùˆ معنای دیگری پیدا کرده است .
ص 146 . متن : یا لَدَعَة الکلمات
برگردان : زهی گزیده کلمات
ترجمه درست : ای کلمات آرام .
Ú©Ù‡ در اینجا مترجم Øتما لدعة را لذعة خوانده ØŒ اما اگر Ú©Ù…ÛŒ عربی Ù…ÛŒ دانست باید Ù…ÛŒ Ùهمید کلمه ای Ú©Ù‡ مخاطب قرار Ù…ÛŒ گیرد منصوب است نه مجرور Ùˆ شاعر تمام Øرکات کلمه را ظاهر کرده است .
ص 146 . متن : یا لَسَعَة الهروب
برگردان : گزش گریز (!)
ترجمه درست : ای گستره گریز .
عجیب است Ú©Ù‡ مترجم در دو سه سطر پیاپی ØŒ دو کلمه دعة Ùˆ Ùˆ سعة را گزیدن Ùˆ گزش ترجمه Ù…ÛŒ کند . Ùˆ سرانجام باید اضاÙÙ‡ کنم Ú©Ù‡ در این کتاب اشکالات دیگری هم هست . مانند گذاشتن کلمه خیش به جای کلنگ ( Ù…Ùعوَل ) یا Ú†Ú©Ø´ به جای تیشه ( Ùأس ) Ùˆ پرده Ø´Ùا٠به جای لباس نازک ( الغلالة البیضاء ) یا اقلیم روز به جای اقلیم آتش ( اقلیم النار ) Ùˆ ... نکته آخر این Ú©Ù‡ از مسؤولان نشر اÙراز Ú©Ù‡ زوجی جوان ØŒ شاعر Ùˆ ادیب اند Ùˆ نیت خیر خدمت به ادبیات همسایگان را در دل Ù…ÛŒ پرورانند . عجیب است Ú©Ù‡ چنین غیر مسؤولانه Ùˆ بدون امانت داری ØŒ کتابی این چنین را در کارنامه شان جای Ù…ÛŒ دهند . بخصوص Ú©Ù‡ ناشر در صÙØÙ‡ آخر این کتاب ØŒ نوید بیست Ùˆ سه کتاب دیگر از این مترجم داده Ú©Ù‡ بخوانید ! البته ناشران دیگری نیز کتاب هایی ـــ شعر Ùˆ نثر ـــ از زبان عربی Ùˆ به قلم مترجمانی دیگر منتشر کرده اند ØŒ Ú©Ù‡ طبق مجال Ùˆ Øوصله این قلم به آنها نیز نگاهی خواهم انداخت .
ـــــــــ
برگرÙته از : مجله همشهری ال٠، شماره 51 ØŒ تیر 1389 صصـ 26 Ùˆ 27
چیزی شبیه زبان یأجوج و مأجوج
( نگاهی به ترجمه باغ ایرانی سروده نوری Ø§Ù„Ø¬Ø±Ø§Ø )
موسی بیدج
نام کتاب : باغ ایرانی
سروده : نوری الجراØ
مترجم : Øمزه کوتی
ناشر : اÙراز
شمارگان : 1100 نسخه
قیمت : 4400 تومان
سال انتشار : 1389
176 صÙØÙ‡
آن ها Ú©Ù‡ سال های پر رونق شعر Ùˆ ترجمه شعر را در آغاز دهه Ù‡Ùتاد به یاد دارند ØŒ هنوز نقد موسی بیدج را بر ترجمه ÛŒ Ø´Ùیعی کدکنی از « آوازهای سندباد » از یاد نبرده اند . بیدج در آن سال ها جوانی پر شور بود Ùˆ این روزها میانسالی به ظاهر Ù…ØاÙظه کار . اما هنوز هم وقتی پای ترجمه شعر عربی در میان باشد . ردای Ù…ØاÙظه کاری به یک سو Ù…ÛŒ نهد Ùˆ همچون سال های نه چندان دور ØŒ جوانی از سر Ù…ÛŒ گیرد . Ùضای رخوت زده نقد ادبی ما به شدت Ù…Øتاج Øضور قلم زنانی چون بیدج است . Ú©Ù‡ نه Ù…ÛŒ توان آنها را خام Ùˆ بی دانش خواند Ùˆ نه Ù…ÛŒ توان به شهرت طلبی متهم شان کرد . این سال ها ــ به ویژه پس از Øضور آدونیس در تهران ــ بار دیگر به شعر عرب توجه خاصی شده است . اما این بار نسل دیگری عهده دار ترجمه شاعران عرب زبان شده اند . نسلی Ú©Ù‡ با همه استعداد Ùˆ توانایی اش نیازمند مراقبت مجربانی همچون بیدج است . مترجم نام آشنایی Ú©Ù‡ ترجمه هایش تاثیر انکار ناپذیری بر جریان شعر انقلاب داشته ØŒ قرار است از این پس به صورت جدی Ùˆ مستمر جریان ترجمه شعر عرب را در ایران رصد کند Ùˆ ره آورد آن را در مجله ال٠به چاپ برساند . Øضور او را در این مجله مغتنم Ù…ÛŒ شماریم Ùˆ البته Ùرصت نقد Ùˆ بررسی آثار ایشان را از دیگران دریغ نخواهیم کرد . ( سردبیر مجله همشهری ال٠)
کتاب باغ ایرانی مجموعه شعری است از آقای نوری Ø§Ù„Ø¬Ø±Ø§Ø ØŒ شاعر سوری مقیم لندن . او یکی از چهره های Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¹Ø± معاصر عرب است Ú©Ù‡ آوازه اش ØŒ هم به دلیل شعر ØŒ هم به دلیل روزنامه نگاری Ùˆ Ùعالیت های Ùرهنگی ØŒ سراسر جهان عرب را Ùرا گرÙته است. این کتاب Ùˆ دو کتاب دیگر از این شاعر ØŒ به قلم آقای Øمزه کوتی ترجمه Ùˆ از سوی نشر اÙراز به بازار روانه شده است . تÙرج در این باغ Ùˆ روبه رو شدن با Ú¯Ù„ Ùˆ گیاهان اÙسرده ØŒ مرا بر آن داشت تا این مختصر را قلمی کنم . شاید در آن برای مترجمان جوان آموزه ای Ùˆ تذکری باشد Ú©Ù‡ بار امانت بیش از این ها مسؤولیت دارد .
پیش از ورود به این باغ باید بگویم Ú©Ù‡ ترجمه هم علم است ØŒ هم ÙÙ† Ùˆ هم هنر . Ùˆ کسی Ù…ÛŒ تواند وارد این ØرÙÙ‡ شود Ú©Ù‡ به هر سه مقوله Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ . امر مسلم دیگر این است Ú©Ù‡ برای ترجمه شعر ØŒ علاوه بر داشتن چنین صلاØیتی ØŒ داشتن Øساسیت شاعرانه بالÙعل یا Øداقل بالقوه لازم است . با توجه به سابقه سی ساله ام در ترجمه ØŒ برای تذکر به جوانانی Ú©Ù‡ قصد دارند به دنیای ترجمه وارد شوند . باید بگویم اشرا٠بر زبان مبدأ ØŒ تسلط به زبان مقصد ØŒ آشنایی با Ùرهنگ زبان اصلی Ùˆ تخصص در موضوع مورد ترجمه پیش نیاز یک مترجم است .
وقتی این شرایط Ùراهم بود ØŒ تازه نوبت Ù…ÛŒ رسد به تمرین ØŒ ذائقه ØŒ تجربه ØŒ Øس Ùˆ Øال Ùˆ ... اگر این ها نیز Ùراهم شد ØŒ سه شرط برای سنجش Ú©ÛŒÙیت ترجمه وجود دارد Ú©Ù‡ عبارتند از : درستی Ùˆ درک صØÛŒØ Ù…Ø·Ù„Ø¨ به زبان اصلی ØŒ رسایی Ùˆ روان رساندن معنا در زبان دوم Ùˆ در آخر زیبایی Ùˆ سعی در زیبنده رساندن مطلب Ú©Ù‡ در واقع پاداش مترجم به خواننده ای است Ú©Ù‡ پول داده Ùˆ کتاب را خریده .
آنچه تاکنون Ú¯Ùتیم از بدیهیات است Ùˆ مساله ترجمه پیچیده تر از آن است Ú©Ù‡ در دو سه سطر باز Ú¯Ùته شود . اما به صراØت بگویم Ú©Ù‡ در کتاب باغ ایرانی هیچ یک از مسائل یاد شده رعایت نشده است . از این رو برای روشن شدن مطلب Ùهرست وار باید بگویم :
1 : اشرا٠نداشتن مترجم بر زبان مبدأ
2 : شلختگی در زبان مقصـد
3 : ترجمه های تØت اللÙظی Ùˆ اشتباه
4 : ترجمه نکردن واژگان عربی در Ùارسی
5 : نامÙهوم Ùˆ Ú¯Ù†Ú¯ شدن سروده ها
همگی از عیوب ترجمه این کتابند . لذا از آغاز کتاب Ùˆ از دروازه باغ ایرانی به آن وارد شویم Ùˆ Ùهرست وار جلو برویم .
در پیشانی کتاب Ù…ÛŒ خوانیم : به Ù…Øمد در خاک تازگی اش . خواننده نمی تواند بÙهمد خاک تازگی یعنی Ú†Ù‡ ØŸ برای اینکه عبارت نارس است Ùˆ کلمه « ÛŒÙاعة » به معنای نوجوانی است . Ùˆ مترجم باید Ù…ÛŒ نوشت تقدیم به Ù…Øمد Ú©Ù‡ در خاک جوانی اش Ø®Ùته . نارسایی های عبارات در این کتاب ØŒ در بسیاری مواقع زبان را Ú¯Ù†Ú¯ کرده Ùˆ چیزی شبیه زبان یأجوج Ùˆ مأجوج ساخته است . به چند نمونه از این نارسایی ها اشاره Ù…ÛŒ کنیم :
جامه ها را Ú©Ù‡ در سبکای خویش پرّانی صداهایند / به تک هاش Ù…ÛŒ برد / پیچان کرده اند خادمه ها را / Øس او در جوارم کردم / عاطÙÙ‡ ها را Ù…ÛŒ شکّرم / کشتزار پرّانشان Ù…ÛŒ کند / با شما Ù…ÛŒ ناوم / زهی گاهانی Ú©Ù‡ رپ رپ Ù…ÛŒ زند / چشم Ù…ÛŒ چمد / قامت ÙریÙتار است / سایه ÙریÙتار است / شاریدن آبی هیاهوگر / تهینا وارد Ù…ÛŒ شود / سایه تطاول Ù…ÛŒ کشد / Ùˆ تخت ها Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوارند خون واقعه را / نساهای متروک / زمین را ناگمان Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ .
شاید خبرگان زبان Ùارسی معنی پیدا کنند . اما باز این سؤال وجود دارد Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ مجوزی Ù…ÛŒ توانیم سروده های شاعری مدرن را Ú©Ù‡ در سال دو هزار Ùˆ اندی در قلب لندن زندگی Ù…ÛŒ کند Ùˆ در شعرهایش هیچ واژه ای نیست Ú©Ù‡ در زبان امروز عرب غریب باشد ØŒ این گونه بر گردانیم .
ممکن است کسی بگوید مترجم سره نویسی کرده Ú©Ù‡ در جاهای دیگری از کتاب نمایان است . مثلا به جای صخره همه جا خرسنگ گذاشته Ùˆ به جای شمس ØŒ هور Ùˆ به جای قارچ ØŒ سماروغ Ùˆ به جای چشم زخم ØŒ پنام Ùˆ به جای جارو ØŒ جاروÙت Ùˆ به جای پندار ØŒ پنداشت Ùˆ اÙعالی مانند در گریخت / به ترک Ú¯Ùت Ùˆ عباراتی چون زهی Ùریاد دریاپوی Ùˆ یا صیغه های قدیمی زبان ØŒ ورا من تابان ترک Ú¯Ùتمش / همگی گساریده شد / صدایت ندایم بزد / نظر بر تاش کردم / گذری تند بکرد / Ú©Ú˜ Ùˆ Ù…Ú˜ شد / Ùˆ همه جا به جای خود Ú©Ø´ÛŒ کرده ØŒ مرده خود خواسته Ú¯Ùته Ùˆ ... اگر همه این عبارات نامÙهوم را نیز سره نویسی بپندارید Ù…ÛŒ گویم بسیار خوب !! این بار مشکل شلختگی در بیان Ùˆ نوسان در اخلاق ادبی زبان پدید Ù…ÛŒ آید Ùˆ کلماتی مانند Ú†Ú©Ø´ ØŒ سالن طویل ØŒ پاکت شیرینی ØŒ کامپیوتر ØŒ مسابقه شانس ØŒ پارلمان Ùˆ .. در این سامانه سره نویسی (!) غریب Ù…ÛŒ اÙتند .
اما از تمام این مسائل Ú©Ù‡ بگذریم Ùˆ از آوردن کلمات نامأنوس عربی در Ùارسی Ùˆ ساختن ترکیب هایی از قبیل مدخل گاه Ú©Ù‡ مدخل خود قید مکان است Ùˆ مثل این است Ú©Ù‡ بگوییم Ù…ØÙ„ ورود گاه یا مطرقه طلا به جای کوبه یا کلمه مشرکین با علامت جمع منصوب عربی به جای ال٠و نون Ùارسی آن هم در Ù…ØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ مشرکان Ùاعلند Ùˆ نه Ù…Ùعول . یا ای سی٠بر زانو به جای شمشیر / املاک منتظرین / جسد لیل را خال خال کردند به جای شب / خلق گونه بود به جای کهنه Ùˆ مندرس / در تیرگی غیبوبه Ù†Ùس Ù…ÛŒ زند یعنی اغما / موسیقار به جای نوازنده Ú©Ù‡ در Ùارسی نام پرنده ای است / عزیمت رÙتن کردم . Ú©Ù‡ عزیمت خود رÙتن است / جریان نیزک به جای شهاب سنگ / دزد عطشان به جای تشنه / سهر نگهبان به جای شب بیداری / شراب در زجاج به شیشه هم بگذریم . اجازه دهید از کجتابی های ذائقه نیز بگذریم مانند آوردن Øجره به جای غرÙÙ‡ در جای جای کتاب . در Øالی Ú©Ù‡ در Ùارسی Øجره یا در Øوزه های علمیه است یا در بازار Ùˆ میدان میوه Ùˆ تره بار Ùˆ هیچکس به اتاق خانه خودش نمی گوید Øجره آن هم در کتابی Ú©Ù‡ ادعای Ùخامت Ú¯Ùتار دارد .
از برگردان کلمه طائر به مرغ نیز چشم پوشی کنیم . هر چند Ú©Ù‡ در بسیاری جاها معنا را مختل کرده است . مثلا در ترجمه « نجاتک طائر » Ù…ÛŒ گوید « رهایی تو مرغ است » . در Øالی Ú©Ù‡ مرغ بی نوا هیچگاه معنای رهایی به همراه ندارد Ùˆ مترجم Øداقل اگر نمی Ú¯Ùت پرنده است باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت مرغ هواست .
اما از تمام آنچه تا به Øال Ú¯Ùته شد ØŒ خواهشمند است Øاتم طایی وار چشم پوشی کنید . ولی از دو مقوله نمی توان صر٠نظر کرد .
اول : قرار نیست کلماتی Ú©Ù‡ از زبان عربی به Ùارسی آمده اند همان معنا را با خود داشته باشند .
دوم : عدم درک مطلب و ترجمه اشتباه کلمات و عبارت هاست .
بسیاری از کلمات عربی Ú©Ù‡ در Ùارسی رواج دارند به مرور زمان معنای دیگری به خود گرÙته اند . ساده ترین مثالش همان واژه مزخر٠است . Ú©Ù‡ اگر به یک عرب Ú¯Ùته شود « مزخر٠می گویی » Ú†Ù‡ بسا خوشØال هم بشود . اما اگر به یک ایرانی Ú¯Ùته شود ØŒ کار بیخ پیدامی کند . در کتاب باغ ایرانی ØŒ مترجم بدون درک این مطلب ØŒ واژگان عربی متن اصلی را در متن ترجمه نشانده است . به چند نمونه اشاره Ù…ÛŒ کنم :
ص 36 : لا أصدق به تصدیق نمی کنم ترجمه شده در Øالی Ú©Ù‡ باید باور نمی کنم باشد . چرا Ú©Ù‡ تصدیق نمی کنم یعنی بر آن صØÙ‡ نمی گذارم .
ص 36 : أتواری به متواری Ù…ÛŒ شوم ترجمه شده در Øالی Ú©Ù‡ باید پنهان شود . زیرا در Ùارسی Ùقط کسی Ú©Ù‡ مثلا دزدی یا جنایتی کرده باشد ØŒ متواری Ù…ÛŒ شود . این واژه در صÙØات 42 ØŒ 51 ØŒ 71 ØŒ 72 ØŒ 86 ØŒ 87 ØŒ 145 ØŒ 140 ØŒ 170 نیز تکرار شده است . مثلا در صÙØÙ‡ 71 Ú¯Ùته است : ای Ú¯Ù„ متواری ØŒ ای نا٠هستی متواری در Øالی Ú©Ù‡ باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت ای Ú¯Ù„ نهان .. ای نا٠هستی پنهان . یا در ص 145 من پشت سکوتم متواری Ù…ÛŒ شوم ! آمده است . در واقع باید Ú¯Ùت در این کتاب همه بدون ارتکاب جرم متواری Ù…ÛŒ شوند .
ص 67 : Ùˆ رأیت جسدًا ØŒ برای خویش جسدی دیدم ØŒ ترجمه شده . در Øالی Ú©Ù‡ جسد در عربی برای زنده هاست Ùˆ در Ùارسی برای مرده به کار Ù…ÛŒ رود . کلمه جسد چند بار دیگر هم در صÙØات 95 Ùˆ 104 به همان Ø´Ú©Ù„ ترجمه شده Ùˆ Ø£Øیا Ùˆ أموات را در هم آمیخته !
ص 146 : کلمه غÙلت در Ùارسی به معنای بی توجهی است . اما در عربی به معنای پنهانی است . لذا : همین Ú©Ù‡ تو را به غÙلت ببرم Ùˆ در ÙˆØ¶ÙˆØ Ù…Ù†ØªØ´Ø± کنم
غلط است Ùˆ باید Ú¯Ùت : بگذار تو را پنهان ببرم Ùˆ آشکارا منتشر کنم .
ص 150 : سایه اÙÚ©Ù† است Ùˆ خاویه است .
Ú©Ù‡ خاویه در Ùارسی هیچ معنایی ندارد Ùˆ در عربی به معنای تهی Ùˆ خالی بودن است .
ص 152 : شب را لا جرعه به من Ù…ÛŒ دهد . لاجرعه ترکیبی من در آوردی است . چیزی شبیه بر علیه ØŒ لا جرعه نوشیدن یعنی یک Ù†Ùس نوشیدن . اما الموسیقی تÙجرّعني اللیل ÙŽ ØŒ یعنی موسیقی ØŒ شب را پیاپی به من Ù…ÛŒ نوشاند . آوردن لا جرعه نشانه کجتابی در ذائقه است .
ص 173 : دهشت Ù†Ùس است / نمی تواند ترجمه دهشة النÙس باشد . زیرا دهشة در عربی تØیر Ùˆ Øیرت زدگی معنا Ù…ÛŒ دهد . اما در Ùارسی دهشتناکی به معنای ÙˆØشتناکی است .
اما اشتباهات بزرگتر :
در ص 37 . متن : Ùˆ أتعثّر بÙأس ٠مکسورة
برگردان کتاب : و با تیشه های شکسته بر سر می آیم .
ترجمه درست : و با تیشه ای سکندری می خورم .
ص 40 . متن : تأتي بالأشیا و تذهب بالأشیاء
برگردان کتاب : با اشیاء می آیند و با اشیاء می روند .
ترجمه درست : اشیاء را می آورند و می برند .
ص 41 . متن : عمال الØاکم الأنیق ÙÙŠ التلÙزیون .
برگردان : کارگران Øاکم وارسته در تلویزیون .
ترجمه درست : کارگران Øاکم شیک پوش در تلویزیون .
ص 44 . متن : یملأ القوس َ بالسهام
برگردان : کمان را از سر نیزه پر کرد .
ترجمه درست : تیر را در کمان گذاشت .
کمان با سرنیزه نسبتی ندارد Ùˆ تیر Ùˆ کمان خویشاوندند . اگر بخواهیم سرنیزه در کمان بگذاریم . مثل این است Ú©Ù‡ لاستیک تریلی را روی ژیان سوار کنیم . این مشکل چند جای دیگر نیز هست Ùˆ Øتی سیب را با نیزه نشانه Ù…ÛŒ روند .
ص 45 . متن : ÛŒÙقلق الغرÙØ©
برگردان : Øجره را Ù…ÛŒ بندد .
ترجمه درست : اتاق را نگران Ù…ÛŒ کند . گویا مترجم یقلق را با یغلق اشتباه گرÙته است .
ص 46 . متن : یتÙشّی الماء
برگردان : Ùاش Ù…ÛŒ شود آب
ترجمه درست : آب منتشر می شود
ص 47 . متن : الماء العمتم و الماء المشرق
برگردان : آب تاریک و آب خاوری (!)
ترجمه درست : آب کدر و آب روشن
ص 51 . متن : رسالتي إلیک ÙÙŠ جیب قمیصي
برگردان : نامه ای که به تو نوشتم در چاک پیراهن من است
ترجمه درست : در جیب پیراهن من .
ص 52 . متن : ÙÙŠ ظلال السوق (!)
برگردان : در سایه ی ساق ها
ترجمه درست : در سایه بازار . سوق می تواند جمع ساق هم باشد . اما در اینجا شاعر از آن بازار را منظور داشته و نه جمع ساق را .
ص 52 . متن : تهیم ٠بسقطة المعدن علی البازلت
برگردان : سرگشته Ù…ÛŒ شود به Ùرو اÙتادن کان بر بازلت .
ترجمه درست : خیره Ù…ÛŒ شود به اÙتادن سکه روی بازلت ( سنگÙرش ) .
ص 54 . متن : و معي ثلاثة مسامیر للذکری
برگردان : با سه میخ خاطره (!)
ترجمه درست : سه میخ برای یادگاری برده بودم .
ص 56 . متن : و أطرقوا
برگردان : به راه ادامه دادند .
ترجمه درست : سر پایین انداختند .
ص 56 . متن : و أترک الراویة یروي .
برگردان : زن راوی را بگذارم روایت کند .
اگر راوی زن بود Ú©Ù‡ باید Ù…ÛŒ Ú¯Ùت تروي ØŒ پس زن نیست بلکه صیغه مبالغه است .
ص 62 . متن : Ùˆ لما توقـ٠المصعد Ùˆ انÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ .
برگردان : و چون پله برقی بازایستاد و در گشوده شد .
در Øالی Ú©Ù‡ مصعد آسانسور است . ولی مترجم بر خلا٠صÙØات دیگر ØŒ اینجا نخواسته کلمه خارجی بیاورد Ùˆ پله برقی ترجمه کرده ! اما معلوم نیست کجای پله برقی در دارد !
ص 80 . متن : بمزقة من قمیـص
برگردان : با شکاÙÛŒ در پیراهن
ترجمه درست : با تکه ای از پیراهن .
ص 86 . متن : و یترک السکینة تتورّد
برگردان : و چاقو را گلگون می گذارد
ترجمه درست : Ùˆ آرامش Ø´Ú©ÙˆÙا Ù…ÛŒ شود . مترجم سکینه را بدون داشتن هیچ نشانه Ù„Ùظی Ùˆ معنوی در شعر سکّینه خوانده Ùˆ به چاقو بر گردانده است .
ص 87 . متن : الموسیقي یقلّب الرقعة Ùˆ الآلة له تضØÚ© .
برگردان : موسیقار ØŒ رقعه Øرو٠مو سیقی را پشت Ùˆ رو Ù…ÛŒ کند Ùˆ بت ــ خدا Ù…ÛŒ خندد (!!)
ترجمه درست : نوازنده ØŒ صÙØÙ‡ نت ها را عوض Ù…ÛŒ کرد Ùˆ ساز به روی او Ù…ÛŒ خندید . مترجم الآلة ( ساز ) را بت ــ خدا ترجمه کرده !
ص 142 . متن : Ùˆ Ú©Ù„ ما یقع تØت بصري
برگردان : Ùˆ آنچه به زیر دیده ام Ùرو Ù…ÛŒ اÙتد .
ترجمه درست : چشمم ØŒ به هر Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ اÙتد .
این سطر تØت اللÙظی ترجمه شده Ùˆ معنای دیگری پیدا کرده است .
ص 146 . متن : یا لَدَعَة الکلمات
برگردان : زهی گزیده کلمات
ترجمه درست : ای کلمات آرام .
Ú©Ù‡ در اینجا مترجم Øتما لدعة را لذعة خوانده ØŒ اما اگر Ú©Ù…ÛŒ عربی Ù…ÛŒ دانست باید Ù…ÛŒ Ùهمید کلمه ای Ú©Ù‡ مخاطب قرار Ù…ÛŒ گیرد منصوب است نه مجرور Ùˆ شاعر تمام Øرکات کلمه را ظاهر کرده است .
ص 146 . متن : یا لَسَعَة الهروب
برگردان : گزش گریز (!)
ترجمه درست : ای گستره گریز .
عجیب است Ú©Ù‡ مترجم در دو سه سطر پیاپی ØŒ دو کلمه دعة Ùˆ Ùˆ سعة را گزیدن Ùˆ گزش ترجمه Ù…ÛŒ کند . Ùˆ سرانجام باید اضاÙÙ‡ کنم Ú©Ù‡ در این کتاب اشکالات دیگری هم هست . مانند گذاشتن کلمه خیش به جای کلنگ ( Ù…Ùعوَل ) یا Ú†Ú©Ø´ به جای تیشه ( Ùأس ) Ùˆ پرده Ø´Ùا٠به جای لباس نازک ( الغلالة البیضاء ) یا اقلیم روز به جای اقلیم آتش ( اقلیم النار ) Ùˆ ... نکته آخر این Ú©Ù‡ از مسؤولان نشر اÙراز Ú©Ù‡ زوجی جوان ØŒ شاعر Ùˆ ادیب اند Ùˆ نیت خیر خدمت به ادبیات همسایگان را در دل Ù…ÛŒ پرورانند . عجیب است Ú©Ù‡ چنین غیر مسؤولانه Ùˆ بدون امانت داری ØŒ کتابی این چنین را در کارنامه شان جای Ù…ÛŒ دهند . بخصوص Ú©Ù‡ ناشر در صÙØÙ‡ آخر این کتاب ØŒ نوید بیست Ùˆ سه کتاب دیگر از این مترجم داده Ú©Ù‡ بخوانید ! البته ناشران دیگری نیز کتاب هایی ـــ شعر Ùˆ نثر ـــ از زبان عربی Ùˆ به قلم مترجمانی دیگر منتشر کرده اند ØŒ Ú©Ù‡ طبق مجال Ùˆ Øوصله این قلم به آنها نیز نگاهی خواهم انداخت .
ـــــــــ
برگرÙته از : مجله همشهری ال٠، شماره 51 ØŒ تیر 1389 صصـ 26 Ùˆ 27