متن هایی از اسعد الجبوری شاعر عراقی / ترجمه : ØÙ…زه کوتی
توگویی همه چیز از هم وا می گشاید
مگر مرثیه و
جامه های آهنین .
متن هایی از اسعد الجبوری شاعر عراقی
ترجمه : ØÙ…زه کوتی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب Ù Ú¯ÙÙ„ ٠بیدار مانده
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ Ú†Ù‡ دیرینه سال بود در تابلو
در نامه های ٠خیس از اقتباس ٠گرم
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ ـــ
پیش از بردنش به ماشین ٠لباس شویی
پیش از برداشتن ٠آسمانه اش
Ùˆ آزاد کردن Ù ØØ´Ø±Ù‡ هاش
با زنان ٠تیک ـــ تاک .
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ ـــ
پیش از شکل ٠پلیکان
و بعد از عصای رهبر ارکستر
گاو ـــ نرانی به چَرا می برد
نزدیک ٠دریاچه ای که پیش ازین
رؤیاهای ما آنها را وانهادند
تا غرق شدگان را در آب ÙØ±Ùˆ برند .
Ú†Ù‡ نیکوست ÙØ±Ø§Ù…وشی
هاویه ای ست در نهایت ٠سَر .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
سبدی Ø®ÙØªÙ‡ در سایه
تو گویی تنها جام است
که پیر نمی شود
و تو انگار پیانو نگاری هستی نهان
در تابلوی شام ٠پیامبرانه ی مانده به آخر .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
روزهای مان را باز بگشا ای خدا
و ما را چون گلّه های پریش ٠غبار
در جاروی ٠باد بگذار .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
قلب ٠شیطان از طلاست
و قلب ٠من یکی تاکسی ست
Ú©Ù‡ در زمستانی ØŒ با Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø§Ù†Ø´
چپ خواهد شد .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
امشب ، آبی ندارم که بر کت٠هاش بریزم
و نه پلی که مرا برساند به زن ٠زنگ دار .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
آن رؤیاها را چه باد
Ú©Ù‡ انگاری گروه Ùیل هایی هستند
که بر میز می نالند .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
برای چه بر نام ٠او
توپ خانه ها Ùˆ شمشیرها ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آید
و او آتشی ست برای جذب کردن
در [ وجود ] ٠سمندل و اساطیر ٠متن ها .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
کجاست گام ٠بینش گر
Ùˆ زمین Ú©ÙØ´ÛŒ ست نابینا
که ش تاریکی خیس می کند .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
زن ٠زنگ دار
چشم ٠غریب بر آیینه
Ø¶Ø±ÛŒØ Ù ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ است .
این را بگو
Ùˆ تلاطم ٠امواج در عقل را Ù…ØÙˆ گردان .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
جلد رمانتیک
کجاست عاشق
که دست ٠زن ٠غایب را بگیرد
و با عشق بگرید
در نقطه ای
در نخلی ، در جاز ، در بیره ی تیره
در پروتون ØŒ در سÙینه
یا در ساعت رولیکس بلقیس .
چه هم سویی وجود دارد
میان Ù Ù…Ùهر ورزی Ùˆ دمب
میان ٠درخت جنسی و باغ ٠معطّر
هنگامی که از پله های تن بالا می رود
و دودکشی می شود
برای تخیّلی که از قارّه ها می گذرد
چون ÙØ¶Ø§Ù¾ÛŒÙ…ایی گریزان از ناسا .
در کوه های عاشقان خللی وجود دارد
انگار که عشق ستیزی با آلزایمر است .
اختناقی وجود دارد
شاید برای اینکه قلب
جعبه ای Ù¾ÙØ± از گیاهان ٠سیاه است
Ùˆ اینجا کنار ٠در پشتی Ù ØØ§Ùظه
ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ù‡Ø§ به کمین نشسته اند
بی آنکه از رغبت ٠خود
به بازگشتن به دریاچه های زیگموند ÙØ±ÙˆÛŒØ¯
چیزی Ú¯ÙØªÙ‡ باشند
[ دریاچه ی ] پریش در اندرون ٠جانی
Ú©Ù‡ بالش ها Ùˆ قرص های سردکن Ù Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† ها
ترک اش Ú¯ÙØªÙ‡ اند .
مسئله خنده آور نیست
پست ٠عاشقانه
لبه های ایروتیک را در هموگلبین
از هم وا خواهد گشود
و بعدها ، قطار ٠جان کندن
برای Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† خط گرینویچ خواهد آمد .
آن گوشت های تلنبار بر زرّاد خانه ی استخوان ها
می بایست شقّه شقّه شوند
آنجا که زمین بر بستر دراز خواهد کشید
چون گلدسته ای که صدها لک لک
در آن سکونت می کنند
Ùˆ ما گروه های ÙØ±ÛŒØ§Ø¯
به زودی مخÙÛŒ خواهیم شد
پشت ٠آن صنوبرهای Ø®ÙØªÙ‡ در ÙØ±Ø§Ù…وشی .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
دریاچه های زیگموند ÙØ±ÙˆÛŒØ¯
می گویند که کتاب های ٠زن را
هرگز لمس نکرد
پیش از آنکه انگشت هایش را
با تن ٠او Ø¨Ø¨Ø§ÙØ¯
چون دیواری شبیه به دیوار چین .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
نزدیک Ù Ø¹ÙØ²Ù„ت
توگویی همه چیز از هم وا می گشاید
مگر مرثیه و
جامه های آهنین .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
Ú†Ú©Ø´
تصوّ٠گرای اÙلاطونی گمان Ù…ÛŒ کند
وطن ØŒ موزه ای برای قبایل Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø§Ø³Øª
که در خون شان شرنگ بلاغی می چمد .
آیا بادها ، دوباره طاعون را خواهند آورد ؟
Ù…ÙØ® در تک در قورباغه هاست
شاید به خاطر بازی ٠آزاد کردن ٠انگشت ها
در شعری سرشار از زنان .
ØµÙØÙ‡ های الکتریکی
بر چشم ها Ù‚ÙÙ„ خواهد شد
و آن کالسکه ی روان سوی روان های قدیمی ٠جاز
از گاراژ بیرون خواهد آمد
و بخار موسیقی گون اش را پراکنده خواهد کرد
برای ØªØØ±ÛŒÚ© آب ها در جان های کهنه شده .
در ØØ§Ù„یکه ÙلاسÙÙ‡ ÛŒ مکان ها
وجب هایی از خاک شان را
برای ÙØ±ÙˆØ´ عرضه خواهند کرد
تنها برای مطالبه ی عل٠، شمع و شراب خالص
از رگ های خورشید .
جاز تمام نمی شود هرگز .
ØØªÛŒ اگر نوازندگان به خواب Ú©Ù‡Ù ÙØ±Ùˆ بروند .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
مگر مرثیه و
جامه های آهنین .
متن هایی از اسعد الجبوری شاعر عراقی
ترجمه : ØÙ…زه کوتی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب Ù Ú¯ÙÙ„ ٠بیدار مانده
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ Ú†Ù‡ دیرینه سال بود در تابلو
در نامه های ٠خیس از اقتباس ٠گرم
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ ـــ
پیش از بردنش به ماشین ٠لباس شویی
پیش از برداشتن ٠آسمانه اش
Ùˆ آزاد کردن Ù ØØ´Ø±Ù‡ هاش
با زنان ٠تیک ـــ تاک .
Ø®ÙØ±ÙŽØ¯ ـــ
پیش از شکل ٠پلیکان
و بعد از عصای رهبر ارکستر
گاو ـــ نرانی به چَرا می برد
نزدیک ٠دریاچه ای که پیش ازین
رؤیاهای ما آنها را وانهادند
تا غرق شدگان را در آب ÙØ±Ùˆ برند .
Ú†Ù‡ نیکوست ÙØ±Ø§Ù…وشی
هاویه ای ست در نهایت ٠سَر .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
سبدی Ø®ÙØªÙ‡ در سایه
تو گویی تنها جام است
که پیر نمی شود
و تو انگار پیانو نگاری هستی نهان
در تابلوی شام ٠پیامبرانه ی مانده به آخر .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
روزهای مان را باز بگشا ای خدا
و ما را چون گلّه های پریش ٠غبار
در جاروی ٠باد بگذار .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
قلب ٠شیطان از طلاست
و قلب ٠من یکی تاکسی ست
Ú©Ù‡ در زمستانی ØŒ با Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø§Ù†Ø´
چپ خواهد شد .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
امشب ، آبی ندارم که بر کت٠هاش بریزم
و نه پلی که مرا برساند به زن ٠زنگ دار .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
آن رؤیاها را چه باد
Ú©Ù‡ انگاری گروه Ùیل هایی هستند
که بر میز می نالند .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
برای چه بر نام ٠او
توپ خانه ها Ùˆ شمشیرها ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آید
و او آتشی ست برای جذب کردن
در [ وجود ] ٠سمندل و اساطیر ٠متن ها .
آیا Ú¯ÙØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ :
کجاست گام ٠بینش گر
Ùˆ زمین Ú©ÙØ´ÛŒ ست نابینا
که ش تاریکی خیس می کند .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
زن ٠زنگ دار
چشم ٠غریب بر آیینه
Ø¶Ø±ÛŒØ Ù ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ است .
این را بگو
Ùˆ تلاطم ٠امواج در عقل را Ù…ØÙˆ گردان .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
جلد رمانتیک
کجاست عاشق
که دست ٠زن ٠غایب را بگیرد
و با عشق بگرید
در نقطه ای
در نخلی ، در جاز ، در بیره ی تیره
در پروتون ØŒ در سÙینه
یا در ساعت رولیکس بلقیس .
چه هم سویی وجود دارد
میان Ù Ù…Ùهر ورزی Ùˆ دمب
میان ٠درخت جنسی و باغ ٠معطّر
هنگامی که از پله های تن بالا می رود
و دودکشی می شود
برای تخیّلی که از قارّه ها می گذرد
چون ÙØ¶Ø§Ù¾ÛŒÙ…ایی گریزان از ناسا .
در کوه های عاشقان خللی وجود دارد
انگار که عشق ستیزی با آلزایمر است .
اختناقی وجود دارد
شاید برای اینکه قلب
جعبه ای Ù¾ÙØ± از گیاهان ٠سیاه است
Ùˆ اینجا کنار ٠در پشتی Ù ØØ§Ùظه
ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ù‡Ø§ به کمین نشسته اند
بی آنکه از رغبت ٠خود
به بازگشتن به دریاچه های زیگموند ÙØ±ÙˆÛŒØ¯
چیزی Ú¯ÙØªÙ‡ باشند
[ دریاچه ی ] پریش در اندرون ٠جانی
Ú©Ù‡ بالش ها Ùˆ قرص های سردکن Ù Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† ها
ترک اش Ú¯ÙØªÙ‡ اند .
مسئله خنده آور نیست
پست ٠عاشقانه
لبه های ایروتیک را در هموگلبین
از هم وا خواهد گشود
و بعدها ، قطار ٠جان کندن
برای Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† خط گرینویچ خواهد آمد .
آن گوشت های تلنبار بر زرّاد خانه ی استخوان ها
می بایست شقّه شقّه شوند
آنجا که زمین بر بستر دراز خواهد کشید
چون گلدسته ای که صدها لک لک
در آن سکونت می کنند
Ùˆ ما گروه های ÙØ±ÛŒØ§Ø¯
به زودی مخÙÛŒ خواهیم شد
پشت ٠آن صنوبرهای Ø®ÙØªÙ‡ در ÙØ±Ø§Ù…وشی .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
دریاچه های زیگموند ÙØ±ÙˆÛŒØ¯
می گویند که کتاب های ٠زن را
هرگز لمس نکرد
پیش از آنکه انگشت هایش را
با تن ٠او Ø¨Ø¨Ø§ÙØ¯
چون دیواری شبیه به دیوار چین .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
نزدیک Ù Ø¹ÙØ²Ù„ت
توگویی همه چیز از هم وا می گشاید
مگر مرثیه و
جامه های آهنین .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
Ú†Ú©Ø´
تصوّ٠گرای اÙلاطونی گمان Ù…ÛŒ کند
وطن ØŒ موزه ای برای قبایل Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø§Ø³Øª
که در خون شان شرنگ بلاغی می چمد .
آیا بادها ، دوباره طاعون را خواهند آورد ؟
Ù…ÙØ® در تک در قورباغه هاست
شاید به خاطر بازی ٠آزاد کردن ٠انگشت ها
در شعری سرشار از زنان .
ØµÙØÙ‡ های الکتریکی
بر چشم ها Ù‚ÙÙ„ خواهد شد
و آن کالسکه ی روان سوی روان های قدیمی ٠جاز
از گاراژ بیرون خواهد آمد
و بخار موسیقی گون اش را پراکنده خواهد کرد
برای ØªØØ±ÛŒÚ© آب ها در جان های کهنه شده .
در ØØ§Ù„یکه ÙلاسÙÙ‡ ÛŒ مکان ها
وجب هایی از خاک شان را
برای ÙØ±ÙˆØ´ عرضه خواهند کرد
تنها برای مطالبه ی عل٠، شمع و شراب خالص
از رگ های خورشید .
جاز تمام نمی شود هرگز .
ØØªÛŒ اگر نوازندگان به خواب Ú©Ù‡Ù ÙØ±Ùˆ بروند .
ـــــــــــــــــــــــــــــ