ویتمن !
سرت را بر این میز بگذار
در خلأ خیره شو


گفت و گویی با والت ویتمن
شعر : آدونیس ( علی احمد سعید ) شاعر سوری
ترجمه : عبدالرضا رضایی نیا
ــــ

پلی از برگ
آبی گل آلود
زیر پل .
*
در آسمان ــ بین ستارگان ــ
میمون ها و گاوها
بر زمین ــ لا به لای کتاب ها و روزنامه ــ
لاشه ها و ویرانه ها .
*
چگونه با قلم موی روزگار
جزئیات کشتاری را ترسیم کنم
که از پله های جاودانگی
فرا می رود و فرو می آید ؟
بر همین پله ها
ماه را دیدم
که گیسوان ظلمات را شانه می زد
ظلمات را دیدم
گیسوان ماه را شانه می زد .
*
ویتمن !
سرت را بر این میز بگذار
در خلأ خیره شو
و همان گونه بمان
تا آنکه تو را طرد می کند
از راه برسد .
*
والت ویتمن !
فقط آنکه فنا می پذیرد
سزاوار عاشقی است .
اما چه باید کرد
با این کس که فنا ناپذیر است ؟
*
جستجو کن ، جستجو کن
کشت زارانی را که مناسب اند
برای کاشت نمک
و شاخ گوزنان نر .
*
شاید اکنون بداند
که پیکرش جز حوضچه ای نیست
و روزگارش جز اشک هایی :
به جستجوی آزادی ام
حال آنکه عکسش را لمس می کنم .
*
جز مویه در چنگم نیست
و جز زنجیرها
چیزی برای بخشیدن به او ندارم
این را زمان می گوید
جنبنده بر سطح سیمانی نیویورک .
*
ویتمن !
آری مُرد
آن خورشیدی که در روشنایش
راه می رفتی .
*
ویتمن !
چه کسی به تو گفت :
شاخه به سوی هوا کشیده می شود ؟
چه کسی گفت :
کشش زخم
جز به سوی بستر نیست ؟
*
ویتمن !
این همان آسفالتی است
که زخمش را با لعاب دهان نوزادان می بندد
بنگر
نیویورک
آزمندی است شتابان
ــ بر سر سفره ها در باغ های هستی ــ
« هدسون » برایش ترانه می خواند
و روزگار
نایی است بین انگشتانش .
*
کار این روزگار شگفت است
هنوز درباره ی بال پرندگان
از سنگ ها نظر خواهی می کند .
*
ویتمن !
چرا این خیابان
هنگام عبور من از آن
به شکل عقرب درآمد
آیا به این دلیل
که با گام های یک کشاورز
از آن گذشتم ؟
*
راستی را
اینجا نیز تمام آدمیان
در گورند
و تنها زنده خداست .
*
گریه
چشمانم را پر کرد
تا نیویورک را از نو
خوب تماشا کنم .
*
نیویورک
در کُرک زیر بغلش
لاشه ی زمانه می آرمد .
*
به زودی
خبرهایی از اقیانوس به من می رسد
اگر که از این صحرا بگذرم
و تو
ــ ای زمین شب زنده دار در اندرونم ــ
این شکیب تو از کجاست ؟
( پرینستون ، دسامبر 1996 )
ـــــــــ
ماخذ : کارنامه ی باد ، آدونیس ، ترجمه ی عبدالرضا رضایی نیا ، نشر مرکز ، چاپ اول 1387