دیوار کوتاه ترجمه / ØØ³ÛŒÙ† عباسی
ترجمیدن، کار آسانی نیست اما بی گمان، مترجمان استوار ترین ریسمان پیوند زبان ها می باشند.
ديوار٠کوتاه٠ترجمه
ØØ³ÛŒÙ† عباسی
Hosein.abbaci@gmail.com
چکیده:
ترجمیدن، کار آسانی نیست اما بی گمان، مترجمان استوار ترین ریسمان پیوند زبان ها Ù…ÛŒ باشند. به گمان نگارنده، برگردان متون ادبی از ترجمه ÛŒ هر متن دیگری سخت تر است، اما این دشواری دستاویزی شده تا بسیاری از بزرگان Ùˆ مترجمان، از یک سو، از ترجمه ناپذیری شعر سخن برانند Ùˆ تمام تلاش های مترجمان را _ Ú©Ù‡ اندک شمار نیست _ نادیده بگیرند Ùˆ بیرق " النادر کالمعدوم " Ùˆ " ترجمه ÛŒ شعر کاری ست Ù…ØØ§Ù„ " Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ از دیگر سو، ساز Ùˆ کار Ù†ÙØ³ گیر ترجمه را نه " هنری سترگ " Ú©Ù‡ " یک صنعت Ùˆ ÙÙ† " قلمداد کنند. آن Ú†Ù‡ در این مقال آمده، اشاره به نگرگاه Ø·ÛŒÙÛŒ است از منادیان ترجمه ناپذیری تا قائلین به ترجمه پذیری شعر. نیز، نمونه های ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ از ترجمه ÛŒ شعر Ùˆ مساله ÛŒ امانت در برگردان شعر. نگارنده از رهگذر پرسش هایی چند، دیدگاه خویش را در لابه لای نظرگاه پیش قراولان هنر ترجمه آورده است.
0. اظهار عجز نزد ستمگر ز ابلهي ست اشک کباب باعث طغيان آتش است
تکلي٠بنياد گرايان را از همين جا مشخص کنيم چون چيزي براي از دست دادن وجود ندارد؛ از منظر کامشاد (ص 94) : " قرائت شعر از راه ترجمه بسان بوسيدن زن از روي رو¬بنده است."
سخن را مي بايد با نواختن بر Ú†Ù†Ú¯ آه بياغازم؛ در ناي ني ناله هايم را بدمم Ùˆ درباره ÙŠ Ø´Ùكوه٠شÙكوه ÙŠ خويش غم¬نامه ها بسرايم؛ از اين كه ما را «خائنان» برمي شمارند Ùˆ Ø·Ùيليان خوان شعر Ùˆ هنر Ùˆ ادب مي دانند Ùˆ چونان گوسÙندان بي شبان، به هر سويي مي رانند.
هر كه از در درآمد، برگي زد Ùˆ زباني گشود، هايي داد Ùˆ هويي كرد Ùˆ بر عاقبت سياه Ùˆ كار تباه Ùˆ بر اين آب در هاون ÙƒÙˆÙØªÙ† هامان انگشت Ø§ÙØ³ÙˆØ³ گزيد Ùˆ نجوا كنان در گوش ما جار زد: هاى! در چاه عبث Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± آمده ايد، شعر ترجمه ناپذير است!
1. باري ØŒ ديدگاه ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ú†Ù†ÙŠÙ† است در باب ترجمه ÙŠ شعر.
نگرگاه وي را مي توان به دو بخش تقسيم نمود Ùˆ دست آخر، نتيجه Ú¯Ø±ÙØª كه نتيجه اي در كار نيست. بخش نخست نگاهش‌، آب دادن به گوسÙند قرباني را مي ماند.
ØØ³ÙŠÙ†ÙŠØŒâ€Œ در تاييد كار ترجمه، شاهكارهاي ترجمه ÙŠ شعر به شعر Ùˆ نثر به شعر Ùˆ البته برتري ادبيات بر زبان شناسي مي نويسد:
(ص 138):" ترجمه ÙŠ Ùيتز جرالد از رباعيات خيام، شاهكار است. ولي آيا Ùيتز جرالد ترجمه ÙŠ خود را با توجه به نظريات زبان شناسي جديد انجام داده است؟ وي، ‌براي القاي معاني مستتر در رباعيات خيام، از متون ادبي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ù‡Ø±Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ مثلاً در ترجمه the bird,s on the wing به شعر عطار – مرغ٠گردون در رهش پَر مي زند – توجه داشته است. آيا مي توانيم بگوييم كه ترجمه ÙŠ وي غير امين است؟ سعدي كه عمري قرآن خوان Ùˆ قرآن دادن بوده Ùˆ استاد مسلم سخن شمرده مي شده است ØŒ آيه ÙŠ « انا اقرب اليه من ØØ¨Ù„ الوريد» را چنين ترجمه كرده است:
دوست، نزديك تر از من به من است و اين عجب تر كه من از وي دورم
Ú†Ù‡ كنم با كه توان Ú¯ÙØª كه او در كنار من Ùˆ من مهجورم
يا ØØ§Ùظ، كه قرآن را با چهارده روايت مي دانسته است، عبارت قرآني «ظلوماً جهولاً» را در بيت مشهور « آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه ÙŠ ÙØ§Ù„ به نام من٠ديوانه زدند»
به ديوانه ترجمه كرده است .آيا مي توانيم بگوييم كه سعدي Ùˆ ØØ§Ùظ در ترجمه ÙŠ قرآن از اصول Ùˆ موازين ترجمه تخل٠كرده اند ... (ص 139) لازم است بدانيم كه زبان شناسي در خدمت ادبيات است Ùˆ با معيارهاي زبان شناختي براي ادبيات نمي توانيم دستور صادر كنيم. زبان شناسي با زبان سر Ùˆ كار دارد Ùˆ اجماع زبان شناسان در اين باره Ø§ØªÙØ§Ù‚ نظر دارند كه شعر Ùˆ ادبيات از ØÙˆØ²Ù‡ ÙŠ زبان معمول ÙØ±Ø§ØªØ± است... رسم است كه هنرهاي بياني را با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« صنعت»، نام گذاري كنند Ùˆ مثلاً از صنعت تشبيه Ùˆ استعاره سخن بگويند، غاÙÙ„ از اين كه صنعت، ياد Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª Ùˆ در اين صورت با ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Â«ØµÙ†Ø§ÙŠØ¹ ادبي » همگان شاعر مي شدند ... (ص 142) تخيل بي¬كران شاعر با اصول Ùˆ موازين زبان شناسي به اندازه در نمي آيد... به ازاي آيه ÙŠ «و اشتعل الرأس شيبا» Ú†Ù‡ كلماتي در ترجمه برگزينيم كه آتش Ú¯Ø±ÙØªÙ† سر، Ùˆ تبديل شدن موي سر به خاكستر را القا كند؟ قدر مسلم اين است كه چنين چيزي Ù…ØØ§Ù„ است ...( ص 143) پس نتيجه مي گيريم كه اولاً ترجمه ÙŠ شعر شاعراني چون ØØ§Ùظ Ùˆ شكسپير Ù…ØØ§Ù„ است Ùˆ به ÙØ±Ø¶ Ù…ØØ§Ù„ ]ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¨Ù‡ مترجمان / گوسÙندان اميد مي دهد[ بسيار بسيار دشوار است. ثانياً ياد Ú¯Ø±ÙØªÙ† اصول Ùˆ موازين ترجمه ضروري است ولي در بسياري از اين اصول، در عمل كاري از پيش نمي برد..."
وصÙÙŠ كه ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ ترجمه مي آورد، نشان گر صنعت بودن ترجمه است. اما آيا اين صنعت پيش¬رونده نيست Ùˆ صنعت گر را تا آستان استادي Ùˆ مهارت Ùˆ زبردستي رهنمون نمي شود. شاعران آري هنرمند اند اما آيا شمع الهام شاعران بسياري، پس از چندي، خاموش نمي شود . نويسندگان آيا به بازنويسي نوشته هاي پيشين خود نمي پردازند Ùˆ چرخ آسياب شان از توليد باز نمي ماند Ùˆ صنعت¬گر نمي شوند. مترجم اما مي تواند با هر کار تازه اي، تجربه اي سودمند تر به Ú†Ù†Ú¯ آورد. اگر Ú†Ù‡ متن مبدا او را به زنجير مي كشد ولي او از آغاز مي داند كه به سراغ Ú†Ù‡ متني مي رود Ùˆ از اين رو آهنگ جنگ مي کند؛ ‌پس¬زمينه ÙŠ انديشه اش را سرشار از واژگان Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù‡Ø§ÙŠ آن متن مي نمايد. او با بازسرايي، يك شعر خوب را به شعري خوب بدل مي كند. او ديگر مترجم نيست. هست؛ اما مترجم – شاعر است.
ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ ØŒ مترجمان شعر را به قتل گاه جلجتّا مي برد.(ص 149)
" رندان تشنه لب را آبي نمي دهد كس گويي ولي شناسان Ø±ÙØªÙ†Ø¯ از اين ولايت"
«ولايت» علاوه بر معناي مصداقي(Denotative)‌آن – مكان: ديار، ‌مملكت – مرهم، معناي «دوستي» هم هست... ايهام از مواردي است كه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Ù‹ آن را «ترجمه ناپذير» untranslatable مي نامند... (ص 151) پيداست كه ايهام ناشي از موسيقي كلام ØŒ به زبان ترجمه در نمي آيد، يعني از Ù…ØØ§Ù„ات است."
Ùˆ بدين سان، ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø² ترجمه ناپذيري سازه هاي يك شعر سخن مي راند Ùˆ از ØµÙØÙ‡ ÙŠ 145 تا 165 هنرهاي بياني، Ù„ØÙ† نوشته يا Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ جز اين ها را ترجمه ناپذير مي خواند Ùˆ تير خلاص را مي زند (ص 199): " با اين Ø§ÙˆØµØ§ÙØŒ آيا مي توان شعر را به زبان ديگري برگرداند؟ شلي در رساله ÙŠ Ø¯ÙØ§Ø¹ از شعر( ln defence of poetry) مي گويد كه ترجمه ÙŠ شعر از زباني به زبان ديگر مثل اين است كه آدمي بخواهد براي كش٠راز رنگ Ùˆ بوي Ú¯Ù„ Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡ØŒ آن را در كوره ÙŠ آزمايش بگذارد. پس ترجمه ÙŠ شعر كاري عبث است... (ص 204) صورت Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¬Ø¯Ø§ÙŠÙŠ ناپذير شعر در قالب ترجمه دگرگون شده است Ùˆ جلوه هاي جادويي آن از بين Ø±ÙØªÙ‡ است... (ص 206) ØÙ‚يقت ناگريز اين است كه شعر ØØ§Ùظ به ترجمه در نمي آيد، هم¬چنان كه شعر شلي يا به ميزان شعر هر شاعر بزرگ ديگر. با اين ØØ§Ù„ØŒ گاهي دري باز مي شود Ùˆ ترجمه ÙŠ شعر، ته رنگي از متن اصلي را ØÙظ مي كند. چنين پديده اي در ØÙƒÙ… النادر كالمعدوم است."
در واقع اگر كسي بتواند از اين نوادر شبه معدوم، ‌نمونه هاي بيش تري ارائه دهد Ùˆ سازه هاي ترجمه ناپذير شعر را به زانو در آورد Ùˆ از اين همه Ù…ØØ§Ù„ Ùˆ ÙØªÙˆØ§ÙŠ Ø§Ø¬Ù…Ø§Ø¹ بر عدم، امكان بسازد كاري بس سترگ كرده، ديگر نبايد يك صنعت¬گر صر٠قلمداد شود.
2. پيداست كه اØÙˆØ§Ù„ شهيدانش Ú†Ù‡ باشد آن جا كه به شمشير ببرند ÙƒÙÙ† را
از گرگوري راباسا، چيزي بيش از Ù„Ø·Ù ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¹Ø§ÙŠØ¯Ù…Ø§Ù† نمي شود (ص 30): " ترجمه هرگز نمي شود نسخه برداري باشد، ترجمه رو نوشت اصل نيست. چنان¬كه از ريشه ÙŠ لاتيني اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø± مي آيد، ترجمه گذار به سمت ديگر است... تنها مي توانيم اميدوار باشيم كه نكته ÙŠ ظريÙÙŠ در ترجمه از دست Ù†Ø±ÙØªÙ‡ باشد. اين ناممكن بودن، چيزي است كه در نهايت شعر را ترجمه ناشدني مي كند، يا اگر دقيق تر بگوييم، باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø¢Ù† را به زبان ديگر ناممكن مي كند." راباسا، در تاييد Ùˆ آب¬ياري درخت تنومند يأس، شاهدان Ùˆ هم قطاراني دارد:(ص 30) : " رابرت ÙØ±Ø§Ø³ØªØŒ ترجمه را سنگ Ù…ØÙƒÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ تعري٠شعر مي دانست: آن¬چه به ترجمه در نمي آيد."
3. شيشه ÙŠ دل را شكستن Ø§ØØªÙŠØ§Ø¬Ø´ سنگ نيست اين دل٠ما با نگاهي سرد پَرپَر مي شود
ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØªØ± مي نمايد. ØØ±Ù تازه ÙŠ نوشته ÙŠ او «ضرورت Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مترجمان از عمليات ÙØ±Ø§ جمله اي است» زيرا ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ Ú¯ÙØªÙ…ان Ùˆ نه جمله را ÙˆØ§ØØ¯ ترجمه مي پندارد.
(ص 7-8): " Ú¯ÙØªÙ…ان (discours) ‌با ÙˆØ§ØØ¯ÙŠ Ø¨Ø²Ø±Ú¯ تر از جمله سر Ùˆ كار دارد... Ú¯ÙØªÙ…ان را نبايد با متن اشتباه Ú¯Ø±ÙØª. Ú¯ÙØªÙ…ان مجموعه ÙŠ عناصر، لوازم Ùˆ شرايطي است كه چنان Ú†Ù‡ گرد هم جمع آيند، متن را به وجود مي آورند. بنابراين متن، ØØ§ØµÙ„ Ùˆ نتيجه ÙŠ Ú¯ÙØªÙ…ان است. به سخن ديگر، Ú¯ÙØªÙ…ان ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ متن ÙØ±Ø§ÙˆØ±Ø¯Ù‡ ÙŠ آن است. Ú¯ÙØªÙ…ان پويا Ùˆ متن ايستاست."
آيا سخن ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ بدين معنا نيست كه شعر را نبايد ØªØØª Ø§Ù„Ù„ÙØ¸ÙŠØŒ جمله به جمله يا پاراگراÙÙŠ ترجمه نمود؟ آيا در ترجمه ÙŠ شعر، شمّ زباني بيش از هر چيز ديگر موثر نيست؟ با Ùيلتر شمّ زباني مي توان - بلكه بايد - بسياري از چيزهاي زايد Ùˆ نامتعار٠در زبان مقصد را ØØ°Ù نمود Ùˆ يا بر زبان مقصد Ø§ÙØ²ÙˆØ¯. يعني به قول ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ (ص 34)" ... از عمليات ÙØ±Ø§ جمله اي Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نمود." ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ نمونه هايي ياد مي كند:
(ص 35-36): " كساني كه تجربه ي آموزش ادبيات انگليسي در خارج از اروپا و به خصوص در عربستان داشته اند، اغلب به مساله اي در يكي از غزل هاي شكسپير اشاره كرده اند.. Shall l compare thee to a summer,s day
Ùهم اين بيت براي كساني كه در سرزمين هاي گرم Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÙŠ Ø²ÙŠØ³ØªÙ‡ اند، به خصوص براي اعراب[ مراد او هم عرب هاست Ùˆ هم اعراب] بسيار مشكل است. در اين بيت شكسپير معشوق خود را به روزي تابستاني تشبيه مي كند كه براي انگليسي هايي كه در سرزميني سرد Ùˆ هميشه ابر به سربرده اند، پديده اي نادر Ùˆ دلپذير است، اما براي عربي كه براي ذره اي رطوبت Ùˆ سايه له¬له مي زند، درك ناشدني است... اصل كيÙيت براي عرب نقض شده است... اين كه بين آن عرب Ùˆ اين غزل ارتباط برقرار نمي شود مربوط است به ØªÙØ§ÙˆØª Ú¯ÙØªÙ…ان ها در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª – مساله ÙŠ هميشگي ترجمه در Ø³Ø·ÙˆØ Ú¯ÙˆÙ†Ø§Ú¯ÙˆÙ† است."
پس Ú†Ù‡ بسا مي توان Ú¯ÙØª: ترجمه ÙŠ شعر هماره بايد نو شود Ùˆ به روز در آيد زيرا Ú¯ÙØªÙ…ان ها، دگرگون مي شوند. استعاره ها جان مايه ÙŠ واژگان را مي دوشند Ùˆ پس از چندي به سويي پرتاب مي كنند Ùˆ از اين رو شعر بايد به روز شود تا قابليت خود را از ك٠ندهد.
اما ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ بيرق جنگ با مترجمان شعر برمي Ø§ÙØ²Ø§Ø²Ø¯:
(ص 72): " ÙØ±Ø« معتقد است كه به دليل وجود Ø¸Ø±Ø§ÙØª هاي آوايي Ùˆ واجي نمي توان شعرهاي سوپنبرن، ‌شاعر انگليسي را به زبان هاي ديگر ترجمه كرد. كساني كه براي ترجمه ÙŠ متن هايي نظير چرند Ùˆ پرند دهخدا به زبان هاي ديگر تلاش كرده باشند با اين تجربه آشنايي دارند. بخش هايي در اين متن ها هست كه نمونه ÙŠ اعلاي ترجمه ناپذيري است."
البته ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ ÙØªÙŠÙ„Ù‡ ÙŠ جزم را پايين تر مي كشد:
(ص 74-75 ):" اديب سلطاني در ترجمه ÙŠ كانت به اين نتيجه مي رسد كه مي توان كانت را به شيوه ÙŠ مبدأ مدار [كه بيش تر هواي نويسنده دارد] ترجمه كرد... در مقابل اين گرايش كاري است كه مثلاً Ùيتز جرالد با خيام Ùˆ كريم مشروطه Ú†ÙŠ با « ØÙŠØ¯Ø± بابايه سلام» شهريار كرده است. به نظر مي رسد در ترجمه ÙŠ شعر، چنان Ú†Ù‡ بخواهيم به تاثير برابر دست يابيم، راهي جز باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ transcreation))‌ نداشته باشيم."
البته ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ غاÙÙ„ نمي شود كه اين كار نبايد بي در Ùˆ پنجره Ùˆ پيكر انجام پذيرد (ص 85): " صورت Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø±Ø§ يا اين مثال مي توان نشان داد كه مثلاً رومئو Ùˆ ژوليت شكسپير را طوري ترجمه كنيم كه شبيه ليلي Ùˆ مجنون از كار در آيد."
Ùˆ در پايان راهي ÙØ±Ø§ پيش پاي آبله ÙŠ مترجمان مي نهد:
(ص 140): " بهترين ترجمه ÙŠ هملت به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ اي است كه خود شكسپير، چنان Ú†Ù‡ به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ù…ÙŠ نوشت، آن را آن گونه مي نوشت."
ديدگاه ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ را نمي توان ناديده انگاشت. به راستي معشوق / معشوقه ÙŠ پنهان در پس پشت ضماير Ùˆ Ø§ÙØ¹Ø§Ù„ Ùˆ نام هاي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ چگونه به عربي برگردان شود؟
ضمير Ùˆ ÙØ¹Ù„ Ùˆ اسم عربي، شاعر عرب را رسوا مي كند، شاعر پارسي اما خواهان نماياندن دلداه اش به بيگانگان نيست.
4. ابر چشمم به هواي رخ تو باراني ست پشت مژگان دو چشمت دل من زنداني ست
Ù…ØÙ…د رضا باطني از خلاقيت يك نظام ارتباطي سخن مي گويد (ص 14): " كه براي توليد Ùˆ درك زنجيره هاي تازه، Ùˆ در نتيجه براي مبادله ÙŠ پيام هاي تازه، توانايي Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ داشته باشد" Ùˆ عرصه ÙŠ ستيز Ùˆ هماوردي را كارزار شعر مي داند (ص 105): " آن جا كه قدرت استنباط مخاطب بيش از همه جا به چالش كشيده مي شود، زمينه ÙŠ ادبيات Ùˆ به خصوص شعر است. شعر، Ùˆ نه نظم، قلمرو خيال است؛ جايي است كه ديوارهاي واقعيت ÙØ±ÙˆÙ…ÙŠ ريزد Ùˆ انديشه در آسمان بي¬كران آزادانه به پرواز در مي آيد." Ú©Ù‡ اشاره اي ارزش مند است به ØªÙØ§ÙˆØª شعر Ùˆ نظم. شعر خوب، يك متن گشاده Ùˆ بي پهلو است. كشتي تصور سازي نبايد در ساØÙ„ واژگان لنگر بيندازد. مترجم خوب، همزاد يك شاعر خوب است. هر دو توامان رنج ها را با وجود اقيانوس ها ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùˆ قرن ها دوري بر دوش مي كشند؛ يكي رنج سرودن Ùˆ ديگري نيز سرودن را... گيريم كه نامش را بازسرايي Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ اند. اما در هر روي، در كار ترجمه – Ùˆ نه صنعت – مي يابد به سان هنر٠شعر خلاقيت داشت. پاره اي از قواعد ترجمه آن دم كه با خيزاب هاي سهمگين شعر رو در رو مي شوند، از رمق مي Ø§ÙØªÙ†Ø¯ زيرا سرودن شعر را قاعده اي اسير نمي كند كه ترجمه / باز سرايي اش را. دختر ٠شعر Ùˆ خيال مادر را نمي توان به بند كشيد. نيز ترجمه ÙŠ شعر را. آيا ترجمه ÙŠ خوب شعر به شعر هنري بس بديع نيست!
باطني ØŒ با ØØ±Ù دل Ùˆ خواسته ÙŠ ما همراه است (ص108 -109): " در يك اثر شاعرانه، همه چيز Ú¯ÙØªÙ‡ نمي شود؛ Ùقط آن اندازه Ú¯ÙØªÙ‡ مي شود كه خواننده يا شنونده بتواند خط ارتباطي با خالق اثر برقرار كند ولي در عين ØØ§Ù„ØŒ آن قدر هم آزادي داشته باشد كه بتواند تا ØØ¯ÙŠ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯Ù‡ باشد Ùˆ در تعبير نهايي سهمي داشته باشد... بنابراين در يك اثر هنري، ‌همه چيز بيان نمي شود... در اين جا مي توان اين سوال را Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯: چرا ما بايد اين رنج را برخود هموار كنيم Ùˆ گره هايي را كه هنرمند آگاهانه در كارش انداخته است، دانه دانه باز كنيم؟"
آيا روي سخن باطني، با ما مترجمان نيست؟ مترجم آيا بايد تمام رازهاي شعر را ترجمه كند؟ اگر به اين كار دست نيازد منتقدان، ÙƒÚ˜Ùهمش مي خوانند. شايد اگر مترجم را « باز سرا» و« شاعر دوم شعر» بناميم زخم ها Ùˆ زخم زبان ها را التيامي باشد.
باطني، جمله را ÙˆØ§ØØ¯ ترجمه مي نامد اما دست كم در اين كتاب نمي گويد كه ÙˆØ§ØØ¯ شعر چيست: واژه ØŒ مصراع ØŒ جمله Ùˆ يا ... يا شايد ØØ§Ù„ا كه شعر جنگل رمز Ùˆ راز است Ùˆ آهويي گريز پا، نبايد آن را در دام Ùˆ دانه ÙŠ قانون Ùˆ قاعده به بند كشيد!
5. مرا به كوه Ù†ÙØ³ گير عاشقي بردند Ùˆ از بلندترين قله اش رها كردند
كتاب عباس امام، تركيبي است از ترجمه Ùˆ تألي٠. (ص 69):" شعر ÙØ±Ù…ان هاي خاص خود را دارد... (ص 78 – 79)" ترجمه... نوعي ØªÙØ³ÙŠØ± متن زبان مبدا Ùˆ باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ù…Â¬Ø³Ù†Ú¯ آن در زبان مقصد است كه ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ هاي موجود در آن به قرار زير است:
1. گزينش عناصري از الگوي معنايي كه واژه يا ساختار متن زبان مبدا، انتخاب نهايي Ùˆ قطعي يكي از ØªÙØ§Ø³ÙŠØ± ممكن زبان مبدا از نظر معناي متن؛
2. گزينش عناصري از الگوي معنايي كه واژه يا ساختار متن زبان مقصد كه كما بيش با «معنا» Ùˆ «نØÙˆÙ‡ ÙŠ بيان معنا » در زبان مبدا مشابه باشند.
به همين دليل Ùˆ بر همين اساس،يكي از مترجمان انگليسي زبان براي [يك] شعر آلماني، پنج معادل انگليسي ... را ارائه داده است... (ص 85) كتاب ترجمه شده اي كه Ùقط Ùˆ Ùقط از Ù„ØØ§Ø¸ دستوري درست باشد، ØØ¯Ø§ÙƒØ«Ø± به مانكن مي ماند كه پرچم كشوري خارجي بر آن انداخته باشند."
پس مي توان در كار ترجمه ÙŠ شعر، دخل Ùˆ تصر٠كرد . دست كم، ‌نمونه اي كه امام مي آورد Ùˆ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† هايي كه نثار ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ اصÙهاني مي كند، گوياي اين سخن است.
نمايشنامه ÙŠ Le miss thorope (ص 200) " نوشته ÙŠ موليير در سال 1869 â€[ توسط] ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ اصÙهاني با نام گزارش مردم گريز كه ... (ص 227) در آن نامAlceste السست به مونس Ùˆ نام philinte Ùيلينت به Ù†Ø§ØµØ Ø¨Ø¯Ù„ شده است. ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ (ص 229) زبان ØØ§Ùظ را در كام موليير مي برد: (ص 232)
ناصØ: بسا مقام كه نايد ØµÙØ§ÙŠ Ù‚Ù„Ø¨ به كار ØµÙØ§ÙŠ Ù‚Ù„Ø¨ گهي ريشخند آرد بار
تو خود بگوي کز آن ها توان بماند خموش؟ بÙود كدام كه ØµÙØ±Ø§ÙŠ Ù…Ù† نيايد جوش؟
شوم دژم به غم و رنج ژر٠تيره نژند چو بنگرم به ميان شان چنين كسان باشند
به هيچ سو نَبَرَد جز مداهن و بيعار ستم كننده و خود خواه و خائن ومكار
گذشت آب زسر، زين سپس مراست مراد كه از بشر برم از ريشه هر چه باداباد"
نويسنده ÙŠ مقاله ]مريم سنجايي[ بر آن است (ص 232) " در اين قسمت بسيار مهم نمايشنامه، تسلط بر واژگان Ùˆ مهارت Ùني Ø§ØØªÙ…الاً مبين اعتقادات شخصي مترجم هستند. « مونس» نيز همانند همتاي ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ø®ÙˆØ¯ در شهر Ùˆ دربار ايران، جز « چاپلوسي Ø³Ø®ÙŠÙØŒ بي عدالتي، Ù…Ù†ÙØ¹Øª طلبي، دغل بازي Ùˆ رذالت »‌ چيزي نمي بيند Ùˆ همانند السست خشمگينانه در پي اين است كه « از هر Ú†Ù‡ آدم Ùˆ آدمي است Ø¨ÙØ¨Ùرد. Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعبير ايراني، ØµÙØ±Ø§ جوش آمدن [كنايه از خشمگين شدن] دربرابر
Labile mechaufferÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ùˆ «آب از سر گذشتن» [كنايه از نوميدشدن] دربرابر Juny puis plus terir نشان دهنده ÙŠ مهارت Ùˆ كاركشتگي مترجم مي باشد. هم چنين Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ÙŠ مترجم از سه واژه ÙŠ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø³Ø±Ù‡ ÙŠ «دژم» [غمگين Ùˆ غضبناك] «ژرÙ» Ùˆ « نژند» [رنجيده خاطر] مي تواند نشانه هايي از دل بستگي وي [ØØ¨ÙŠØ¨ الله اصÙهاني] به شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø¯Ø± شاهنامه باشد... (ص 239) به رغم پاره اي نارسايي ها، ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ مترجم در توسل به تعابير ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ ذكر ابيات Ùˆ اشعار ØØ§Ùظ Ùˆ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعابير كليدي به درك مقصود موليير در تعديل Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù‚ÙˆØ§Ø¹Ø¯ سنتي ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ ( با Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعبيرات طنز آميز زبان روزمره ÙŠ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ ) نائل آمد."
اين نمونه ها نشان از آن دارد كه مترجم در مانداب قواعد Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نيست. به پيش مي تازد Ùˆ هماره از انديشه ÙŠ ديگران وام ها مي ستاند Ùˆ در بانك ترجمه مي پردازد. آيا نمونه اي كه ذكر آن گذشت، ترجمه را از خشت خام صنعت به ØØ±ÙŠÙ… ØØ±ÙŠØ± هنر نزديك نمي كند؟
6. يا اين شعر كه بديع الزمان از اديب صابر نقل مي كند و بر آن ترجمه نام مي نهند:
(ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ÙŠ ص 241) :
" ديگران در ØØ§Ù„ Ùˆ نعمت كسب كردن مايلند او به نام نيك Ùˆ نعمت بذل كردن مايل است
كه گويا از اين بيت ترجمه شده :
عشق المكارم Ùهو مشغول بها Ùˆ المكرمات قليلة العشاقÙ"
7. خارم ولي كلاب زمن مي توان Ú¯Ø±ÙØª از بس كه پاي ØµØØ¨Øª Ú¯Ù„ ها نشسته ام
شيوايي شعر زاده ÙŠ خيال Ùˆ ايماژ هاي برآمده از نهانگاه شاعر است. شاعر، بي تاثير كسان Ùˆ چيزها شعر نمي سرايد. به چشم Ùˆ دل مي بنيد؛ پديده اي او را مي ÙØ±ÙŠØ¨Ø¯ يا سخني درشت خرمن درونش را به آتش مي کشد. نطÙÙ‡ ÙŠ كلامي را ÙØ±Ùˆ مي بلعد Ùˆ از نو مي پردازد. الهام شعر از عرش به ÙØ±Ø´ نازل نمي شود، ÙØ±Ø´ به ÙØ±Ø´ است. شاعر، بايد از ديگران اثر بپذيرد تا سنگلاخ راه سرايش را بپيمايد Ùˆ به چاه يوس٠شعر برسد.
(ص 23 -27):" شيخ اجل سعدي از متنبي اثر Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ است... بسياري از مضامين متني را اقتباس كرده يا از او ملهم شده Ùˆ كليات او شاهد صدقي بر اين پردازش شيوا Ùˆ دل نشين است:
Ùˆ إذا كانت النÙوس٠كباراً تعبت ÙÙŠ Ù…ÙØ±Ø§Ø¯Ù‡Ø§ الأجسامÙ
جان شيرين كه رنج كش باشد تن مسكين چگونه خوش باشد
ÙƒÙÙŠ بجسمي Ù†ØÙˆÙ„اً أنني رجل لولا Ù…ØØ§Ø¯Ø«ØªÙŠ Ø§ÙŠØ§Ùƒ لم ترني
گويي بدن ضعي٠سعدي نقشي است Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ميانت
گر واسطه ي سخن نبودي در وهم نيامدي دهانت
Ùˆ اسمع من Ø£Ù„ÙØ§Ø¸Ù‡ اللغة التي يلذّ٠بها سمعي Ùˆ إن ضÙÙ…Ùنت شتمي
كه دشنام از لب٠لعلت به شيرين تر دعا ماند
إن النÙيس Ù†Ùيس ØÙŠØ«Ù…ا كانا
جوهر اگر در خَلاب Ø§ÙØªØ¯ همچنان Ù†Ùيس است"
سعدي نه تنها يك شاعر بزرگ كه مترجمي بس بزرگ تر است. در همين ÙØ±Ø§Ø² واپسين، شي Ø¡ Ù†Ùيس به گوهر Ùˆ ØÙŠØ«Ù…ا به خلاب ترجمه شده كه با ذائقه ÙŠ شعري Ùˆ سليقه ÙŠ ايراني هم گون است. خلاب در اشعار بارکش معنايي است كه نمي توان ØÙŠØ«Ù…ا را به جاي آن گذارد. هنر ترجمه ÙŠ سعدي آن جا آشكارتر مي شود كه ابيات ياد شده را مرور كنيم؛ يك بيت متنبي به يك بيت، يك بيت متنبي به دو بيت، يك بيت متنبي به يك مصرع ،‌يك مصرع متنبي به يك سطر نثر بدل شده است يا اين بيت:
يا اعدل الناس الا ÙÙŠ معاملتي Ùيك الخصام Ùˆ انت الخصم Ùˆ الØÙƒÙ…
8. كه خود متنبي از دعبل خزاعي اقتباس نموده: (ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ÙŠ ص 259)
" Ùˆ لست٠ارجو Ø§Ù†ØªØµØ§ÙØ§Ù‹ منك ما ذَرَÙَتْ عينٌ دموعاً Ùˆ انتَ الخصم Ùˆ الØÙƒÙ…
[نيز از اين بيت ابن الرومي]
غدا الدهر لي خصماً Ùˆ ÙÙŠ Ù…ØÙƒÙ…اً Ùكي٠بخصم٠ضالع٠و هو ÙŠØÙƒÙ… "
سعدي نيز به نوبه ÙŠ خود از هنر اقتباس Ùˆ ترجمه بهره ها داشته Ùˆ اين بيت را كه چند دست Ùˆ دهان Ùˆ سينه گشته به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùˆ به شيوايي Ùˆ رسايي برگردانده است:
هر Ú†Ù‡ كني تو بر ØÙ‚ÙŠ ØØ§ÙƒÙ… Ùˆ دست مطلقي پيش٠كه داوري برند از تو كه خصم Ùˆ داوري
9. هنر بزرگ ترجمه را در ØØ§Ùظ نيز مي توان ÙŠØ§ÙØª Ùˆ در منوچهري:
منوچهري مي سرايد: (ص 76-77)
" جرعه بر خاك همي ريزيم از جام شراب جرعه بر خاك همي ريزند مردان اديب
با جوانمردي بسيار بÙود چون نبÙود خاك را از Ù‚Ø¯Ø Ù…Ø±Ø¯Ù Ø¬ÙˆØ§Ù†Ù…Ø±Ø¯ نصيب
[Ùˆ ØØ§Ùظ]: اگر شراب خوري جرعه اي ÙØ´Ø§Ù† بر خاك از آن گناه كه Ù†ÙØ¹ÙŠ Ø±Ø³Ø¯ به غير Ú†Ù‡ باك
[هردو] متاثر از: شربنا Ùˆ أهرقنا علي الارض ÙØ¶Ù„Ù‡ Ùˆ للأرض من كأس الكرام نصيب٠"
ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ÙˆÙŽØ±Ø¯ اين ها را مي ستايد اما نيك آگاه است كه:
(ص 11-12)" ترجمه هم بر دستگاه واژگان زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ§Ø«ÙŠØ± كرده است Ùˆ هم بر دستگاه دستوري آن... دختر رز، ترجمه ÙŠ بنت العنب Ùˆ ابنت الكرم Ùˆ ابنت العنقود:
ابن المعتز: علالي به صوت٠ناي٠وعود٠و القياني دم٠ابنة٠العنقود
خاقاني: مرا سجدگه ، بيت بنت العنب به كه از بيت ام القري مي گريزم
ØØ§Ùظ:دوستان دختر رز توبه زمستوري كرد شد سوي Ù…ØØªØ³Ø¨ Ùˆ كار به دستوري كرد"
نيز،‌ ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ ورد سخني دارد كه شايد به مذاق بسياري نسازد:
(ص 70- 71â€): " تغييرات ترجمه اي غير علمي Ùˆ غير Ùني كه وارد زبان ما شده است از ده هزار متجاوز است Ùˆ نگارنده تنها ده هزار از اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª را [ تا سال 1356] به دو زبان ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ انگليسي گرد آورده است. بعضي از متعصبان با اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª مخالÙند Ùˆ وجود آن ها را در زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¯Ù„ÙŠÙ„ ناتواني Ùˆ ضع٠آن مي دانند Ùˆ اين امر طبيعي را مغاير غرور ملي Ùˆ مخال٠شوؤن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† مي دانند. ولي اين انديشه، ‌پنداري باطل بيش نيست زيرا در جهان نه زبان پاك وجود دارد نه نژاد Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خالص Ùˆ زبان ها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هاي جهان از آميزش Ùˆ پيوند با يك ديگر به وجود مي آيند Ùˆ زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پاك، چيزي جز زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ناتوان نيست. نهايت آن كه اخذ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدن Ùˆ تعبيرات بيگانه نبايد استقلال زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما را از ميان ببرد Ùˆ إلا اگر اين كار موجب غني شدن Ùˆ بارور گرديدن آن شود، بسيار هم Ù…Ùيد است."
به راستي اين مهم بر عهده Ùˆ گرده ÙŠ كيست؟ هنر انتقال پيام Ùˆ ÙØ±Ø¨Ù‡ كردن زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. مترجمان را بايد بازرگانان بازار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ زبان برشمرد كه هر Ú†Ù‡ مي شنوند، آبستن آن مي شوند Ùˆ نو واژه Ùˆ ايماژي مي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯. ØØ§Ù„ØŒ شعر باشد يا نثر، ØÙƒÙ…ت باشد يا نكوهش Ùˆ ستايش، واژه باشد يا عبارت. وقتي مي شنوند: النصØÙ عند الملأ تقريع چون سير Ùˆ سركه مي جوشند تا اين ØÙƒÙ…ت را به زبان مادري خويش منتقل سازند. تا اين كالاي پر بها را در اختيار هم ميهنان خويش بگذارند تا به جاي مقدمه چيني ها Ùˆ سرك كشيدن به بانك واژه ها با يك بيت شعر، ØÙƒÙ…ت Ø§Ù„Ù†ØµØ Ø¹Ù†Ø¯ الملأ تقريع را به زيبايي Ùˆ شيوايي Ùˆ رسايي بگويد:
هر نصØÙŠØª كه بر ملا باشد آن Ù†ØµÙŠØØª به جز ÙØ¶ÙŠØØª نيست
آيا هنري بالاتر از اين سراغ داريد!
10. (ص 173-174): " در ويس Ùˆ رامين، ÙØ®Ø± الدين اسعد گرگاني سروده است:
هر آن كو زاغ باشد رهنمايش به گورستان بÙود پيوسته جايش
Ùˆ جلال الدين Ù…ØÙ…د در مثنوي Ú¯ÙØªÙ‡ است:
جان٠او دنباله ي زاغان پَرَد زاغ او را سوي گورستان بَرَد
كه ماخوذ است از بيت:
إذا كان الغراب٠دليلَ قوم٠سيÙهديهم سبيلَ الهالكينا "
ترجمه ÙŠ شعر به شعر بايد، هر از چندگاهي براي ديگر بار انجام گيرد زيرا نسل نو، معاني كهن را در جامه هاي نو مي پسندد. نيز، استعاره ها، جان ٠واژه ها را مي ستانند Ùˆ به گورستان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ واژه ها مي سپارند Ùˆ با نامي، واژه اي، اصطلاØÙŠ Ú†Ù†Ø¯ صباØÙŠ Ø®ÙˆØ´ مي گذرانند Ùˆ آن را علم مي كنند؛ يك روز كلاغ مظهر همه ÙŠ شوم بختي ها مي شود Ùˆ ديگر روز بوÙ٠كور.
ميردامادي از ترجمه ÙŠ عالي شعر به شعر مثالي مي آورد: (ص 228) " قصيده ÙŠ «لامية العجم طغرايي اصÙهاني» از ØºÙØ±Ø± قصايد به زبان عربي Ùˆ سروده ÙŠ ايراني نژادي عربي سراي است كه آقاي دكتر Ù…ØÙ…د آبادي باويل آن را چنين به رشته ÙŠ نظم پارسي كشيده اند Ùˆ به راستي « ØØ¯ همين است سخن راني Ùˆ زيبايي را.»
أصالة٠الرأي صنانتني عن الخطل Ù Ùˆ ØÙليةÙÙ Ø§Ù„ÙØ¶Ù„ زانتني لدي العطلÙ
راي ستوارم Ù†Ú¯Ù‡ دارد ز ØØ±Ù سرسري زيور ÙØ¶Ù„Ù… بيارايد گه٠بي زيوري
Ùيما الإقامة٠بالزوراء لا سكني بها Ùˆ « لا Ù†Ø§ÙØªÙŠ Ùيها Ùˆ لا جملي»
كي توان بي خانمان آسود؟در بغداد از آنك نيست ما را اشتري آن جا نه ماده نه نري
اعلل Ø§Ù„Ù†ÙØ³ بالامال أرقبها ما اضيقَ العيش ÙŽ لولا ÙÙØ³ØØ©Ù الأملÙ
Ù†ÙØ³ خود را مي ÙØ±ÙŠØ¨Ù… با ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† آرزو تنگ بودي زندگي بي آرزويي سرسري
قد رشØÙ‘وك لأمر٠لو ÙØ·Ù†ØªÙŽ Ù„Ù‡ ÙØ§Ø±Ø¨Ø£ Ø¨Ù†ÙØ³ÙƒÙ أن ترعي مع الهملÙ
گر بداني بهر كاري بس بزرگت ساختند Ù†ÙØ³ خود برتر شمار از اين كه با دونان چري "
Ùˆ نمونه اي مي آورد از ترجمه ÙŠ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ù‡ عربي كه البته گمان مي رود Ù†ÙŽÙَس ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø¯Ø± اين ترجمه چنان كه بايد، دميده نشده است: (ص 344)
" ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ø® ÙØ±Ø´ØªÙ‡ نبود ز Ù…ÙØ´Ùƒ Ùˆ ز عنبر سرشته نبود
به داد Ùˆ دهش ÙŠØ§ÙØª آن نيكوئي تو داد Ùˆ دهش كن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† Ùˆ توئي
إن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† لم يكن ملكا Ùˆ لا من المسك كان معجونا
بالعدل٠و الجود٠نال مكرمَةً ÙØ§Ø¹Ø¯Ùلْ Ùˆ Ø¬ÙØ¯ كي تكن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ†Ø§ "
پس دامادي به ترجمه ي شعر به شعر ايمان دارد و نمونه هاي عالي آورده است همچنان كه
11. ØÙƒÙŠÙ…ÙŠØŒ بنا بر ديدگاه (ص 68) مول٠كتاب « طريقه ÙŠ ترجمه » .. ترجمه را به سه نوع بخش كرده است: عالي ØŒ مرذول Ùˆ مقبول [ Ùˆ شعر را] زير اين سه نوع آورده است:
ترجمه ي عالي شعر به شعر؛ ترجمه ي مرذول شعر به شعر، ترجمه ي مقبول شعر به شعر. "
12. ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي، با مثال هايي كه مي آورد، به ترجمه ÙŠ دقيق Ùˆ هم هنگام، عالي Ù„ÙØ¸ به Ù„ÙØ¸ باور دارد اگر Ú†Ù‡ آن را كاري نزديك به Ù…ØØ§Ù„ مي داند:(ص 74-75)
"سألت ÙÙŠ النوم أبي آدماً Ùقلت٠القلب٠به وامقÙ
ابنك Ùˆ الله٠ابو ØØ§Ø²Ù…٠صلي عليك الملك٠الخالقÙ
Ùقال لي إن كان مني Ùˆ Ù…ÙÙ† نسلي ÙØÙˆØ§ امكم طالق
مضمون Ùوق را يكي از شاعران ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø²Ø¨Ø§Ù†ØŒâ€Œ تقريباً Ù„ÙØ¸ به Ù„ÙØ¸ ترجمه كرده Ùˆ در هجو سوزني شاعر مي گويد:
دوش ديدم به خواب آدم را دست٠ØÙˆØ§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اندر دست
Ú¯ÙØªÙ…Ø´: سوزني نبيره ÙŠ توست Ú¯ÙØª: ØÙˆØ§ به سه طلاق اَر هست! "
آيا ترجمه ÙŠ منظوم زيبايي نيست؟ آيا ضرورت دارد كه شمار ابيات زبان مبدا Ùˆ مقصد يكي باشد؟ شعر، هنر است Ùˆ ترجمه نيز هنر ÙØ±ÙˆÙƒØ§Ø³ØªÙ† Ùˆ يا Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† ØØ¬Ù… ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† يا اندک واژگان Ùˆ تصاوير به مقداري Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با همان رسايي Ùˆ شيوايي به زباني ديگر است. شاعر عرب مي توانست ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ها Ùˆ ØØ´ÙˆÙ‡Ø§ÙŠ ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÙŠ Ø¨Ø± ابيات سه گانه اش Ø¨ÙŠÙØ²Ø§ÙŠØ¯. اين ها پياز داغ است نه انديشه. چاشني است نه خود غذا. بي شك، هنر مترجم اين است كه اين غذا با مذاق من ايراني ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¯Ø§Ù† جور در آيد، كه در ترجمه ÙŠ بالا، كاملاً Ø¬ÙØª Ùˆ جور در آمده است. مراد شعر ( كه هجو است) در شعر ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙŠØ§ÙØª مي شود. وزن Ùˆ قاÙيه دارد. پس تبديل شدن Ø§Ø¨ÙˆØØ§Ø²Ù… به سوزني يا سه بيت به دو بيت يا طلاق دادن به سه طلاق كردن، به ذوق برمي گردد كه هجو كننده ÙŠ سوزني با هنري كه Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ØŒ به اين مهم دست يازيده است.
Ø´Ú¯ÙØª است كه ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي نمونه هاي بسياري مي آورد اما همچنان اصرار مي ورزد كه اين كار (ص 82) " نزديك به Ù…ØØ§Ù„ است" از اين نمونه ها ست: (ص 82- 90)
[Ø¨ØØªØ±ÙŠ]: له ØØ¯ صمصام٠و مشية ØÙŠÙ‘Ø© Ùˆ قالب عشاق٠و Ù‚Ù„Ø¨Ù ØØ²ÙŠÙ†Ù
رودكي: تيزي شمشير دارد و روش مار كالبد عاشقان و گونه ي غمگين "
13. ميان ماندن Ùˆ Ø±ÙØªÙ† درنگ مي كشدم بگو سلام بگويم Ùˆ يا Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظ درخشان در كار شعر به ترجمه ÙŠ آزاد ايمان دارد:
(ص 120)" ... تا ممكن است شيوه Ùˆ سبك را ØÙظ نمايد Ùˆ اين گونه ترجمه را ترجمه ÙŠ آزاد مي نامند كه مترجم با اصل معنا Ùˆ مقصود مول٠گاهي مطالبي را بيان مي كند كه در اصل نيست ولي در اساس با آن مطابقت دارد Ùˆ ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ± كلام مول٠دور مي زند ... ترجمه ÙŠ كتاب كليله Ùˆ دمنه... به پارسي ... نظم رودكي... در غايت ÙØµØ§ØØª Ùˆ بلاغت است يا ترجمه ÙŠ منظوم قانعي در ردي٠ترجمه هاي آزاد خوب [ خلا٠ترجمه ÙŠ مقيد Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯] به شمار مي رود."
14. جان سخن ديدگاه ØÙƒÙŠÙ… اين است: (ص 175) " Ú†Ù‡ بسا در ساز Ùˆ كار ترجمه، Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… سترگي از دست رود كه بازگشت پذير نباشد. دو زبان، تا هر اندازه هم به يك ديگر نزديك باشند، باز بار واژگاني Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… چندي به هنگام ترجمه از معنا Ùˆ گستره ÙŠ خود در زبان مبدا بازمي مانند Ùˆ منتقل نمي شوند." وي، اين پديده را «زيان هاي جبران ناپذير Ù…Ùهومي» نام مي نهد كه بايد براي باز گرداندن Ùˆ جلوگيري از زيان، كمر همت بست." از اين رو Ú†Ù‡ بسا بايد Ú¯ÙØª: واژگاني كه در نگاه نخست ØØ´Ùˆ Ùˆ زاند مي آيند ØŒ در كار ترجمه چنان كارساز Ùˆ سودمند باشند كه معنا بدون آن ها مبهم مي ماند.
15. سپيد گشتن مو ترجمان اين سخن است كه سر بر آر ز خواب گران ، سپيده دميد
كورش صÙوي اما، دوشا دوش مترجمان مي ايستد. هر چند سخن وي به مذاق ناقدان خوش نيايد ولي، جان بخش Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§ÙØ²Ø§Ø³Øª. وي مي نويسد:
(ص 46) " اختيارات مترجم بيش تر از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØª ها ÙŠ اوست .. در چهارچوب اختيارات مترجم، ديگر درستي يا نادرستي متن مقصد Ù…Ø·Ø±Ø Ù†ÙŠØ³ØªØŒ بلكه مي بايست با Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÙŠ Ú†ÙˆÙ†Â« رسايي» ØŒ «رواني»، « سليسي» Ùˆ جز آن به نقد پرداخت."
صÙوي، اصولي براي گذر از تنگنا Ùˆ گلوگاه ترجمه ناپذيري ÙØ±Ø§ روي ما مي نهد تا (ص 67-68 ) " با به كار گيري اختيارات Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ØŒ به عنوان راه ØÙ„ÙŠ براي مساله ÙŠ ترجمه ÙŠ ناپذيري، از ترجمه ÙŠ معنايي گذر كرده Ùˆ به قلمرو ترجمه ÙŠ ارتباطي، يعني بر گردان متن با توجه به مخاطب نزديك شويم."
منابع:
1. ادبيات Ùˆ تعهد در اسلام، Ù…ØÙ…د رضا ØÚ©ÙŠÙ…ÙŠØŒ Ø¯ÙØªØ± نشر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اسلامي، 1358.
2. درباره ÙŠ زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ دکتر مهدي درخشان، موسسه ÙŠ انتشارات Ùˆ چاپ دانشگاه تهران، آبان 1367.
3. مضامين مشترک در ادب ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùˆ عربي، دکتر سيد Ù…ØÙ…د مير دامادي، انتشارات Ùˆ چاپ دانشگاه تهران، آبان 1371.
4. ارمغان نويد، ابوالقاسم ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي( نويد )،انتشارات ميثم تمار، چاپ اول: 1363.
5. اگر اين خيانت نباشد؛ ترجمه و امکانات آن،گرگوري راباسا، ترجمه ي عبدالله کوثري، مترجم، سال چهارم، شماره ي16.
6. Ù‡ÙØª Ú¯ÙØªØ§Ø± درباره ÙŠ ترجمه، کورش صÙوي، نشر مرکز، چاپ پنجم: 1382.
7. چکامه هاي متنبي، ترجمه به انگليسي: اÙÙŠ. جÙÙŠ.آربري، مقدمه – يادداشت ها Ùˆ ترجمه: موسي اسوار، انتشارات هرمس، چاپ اول: 1384.
8. پيرامون ترجمه( مجموعه مقالات )ØŒ دکتر خسرو ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ÙˆØ±Ø¯ØŒ سازمان چاپ Ùˆ انتشارات وزارت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ارشاد اسلامي، چاپ اول: پاييز 1381.
9. سخن Ùˆ سخن وران، بديع الزمان ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† ÙØ±ØŒ شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، چاپ دوم: شهريور 1350 Ù‡.Ø´.
10. المتنبي ÙÙŠ عيون قصائده، إختارها Ùˆ علق عليها الدکتور ياسين الأيوبي، المکتبة العصرية، صيدا _ بيروت: 2004.
11. Ú¯ÙØªÙ…ان Ùˆ ترجمه، علي ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ نشر مرکز، چاپ اول: 1377.
12. از ترجمه، عباس امام، انتشارات خالدين، چاپ اول: تابستان 1378.
13. پيرامون زبان Ùˆ زبان شناسي( مجموعه مقالات )ØŒ Ù…ØÙ…د رضا باطني، موسسه ÙŠ انتشارات آگاه، چاپ سوم: زمستان 1385.
14. نظري به ترجمه، ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠØŒ انتشارات Ù†ÙŠÙ„ÙˆÙØ±ØŒ چاپ اول: پاييز 1375.
15. علم الترجة التطبيقي، الدکتور أسعد Ù…Ø¸ÙØ± الدين الØÚ©ÙŠÙ…ØŒ دار طلاس للدراسات Ùˆ الترجمة، الطبعة الأولي: 1994.
16. مترجمان،خائنان؛ مته به خشخاش چند کتاب، ØØ³Ù† کامشاد، نشر ني، چاپ اول: 1386.
ديوار٠کوتاه٠ترجمه
ØØ³ÛŒÙ† عباسی
Hosein.abbaci@gmail.com
چکیده:
ترجمیدن، کار آسانی نیست اما بی گمان، مترجمان استوار ترین ریسمان پیوند زبان ها Ù…ÛŒ باشند. به گمان نگارنده، برگردان متون ادبی از ترجمه ÛŒ هر متن دیگری سخت تر است، اما این دشواری دستاویزی شده تا بسیاری از بزرگان Ùˆ مترجمان، از یک سو، از ترجمه ناپذیری شعر سخن برانند Ùˆ تمام تلاش های مترجمان را _ Ú©Ù‡ اندک شمار نیست _ نادیده بگیرند Ùˆ بیرق " النادر کالمعدوم " Ùˆ " ترجمه ÛŒ شعر کاری ست Ù…ØØ§Ù„ " Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ از دیگر سو، ساز Ùˆ کار Ù†ÙØ³ گیر ترجمه را نه " هنری سترگ " Ú©Ù‡ " یک صنعت Ùˆ ÙÙ† " قلمداد کنند. آن Ú†Ù‡ در این مقال آمده، اشاره به نگرگاه Ø·ÛŒÙÛŒ است از منادیان ترجمه ناپذیری تا قائلین به ترجمه پذیری شعر. نیز، نمونه های ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ از ترجمه ÛŒ شعر Ùˆ مساله ÛŒ امانت در برگردان شعر. نگارنده از رهگذر پرسش هایی چند، دیدگاه خویش را در لابه لای نظرگاه پیش قراولان هنر ترجمه آورده است.
0. اظهار عجز نزد ستمگر ز ابلهي ست اشک کباب باعث طغيان آتش است
تکلي٠بنياد گرايان را از همين جا مشخص کنيم چون چيزي براي از دست دادن وجود ندارد؛ از منظر کامشاد (ص 94) : " قرائت شعر از راه ترجمه بسان بوسيدن زن از روي رو¬بنده است."
سخن را مي بايد با نواختن بر Ú†Ù†Ú¯ آه بياغازم؛ در ناي ني ناله هايم را بدمم Ùˆ درباره ÙŠ Ø´Ùكوه٠شÙكوه ÙŠ خويش غم¬نامه ها بسرايم؛ از اين كه ما را «خائنان» برمي شمارند Ùˆ Ø·Ùيليان خوان شعر Ùˆ هنر Ùˆ ادب مي دانند Ùˆ چونان گوسÙندان بي شبان، به هر سويي مي رانند.
هر كه از در درآمد، برگي زد Ùˆ زباني گشود، هايي داد Ùˆ هويي كرد Ùˆ بر عاقبت سياه Ùˆ كار تباه Ùˆ بر اين آب در هاون ÙƒÙˆÙØªÙ† هامان انگشت Ø§ÙØ³ÙˆØ³ گزيد Ùˆ نجوا كنان در گوش ما جار زد: هاى! در چاه عبث Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± آمده ايد، شعر ترجمه ناپذير است!
1. باري ØŒ ديدگاه ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ú†Ù†ÙŠÙ† است در باب ترجمه ÙŠ شعر.
نگرگاه وي را مي توان به دو بخش تقسيم نمود Ùˆ دست آخر، نتيجه Ú¯Ø±ÙØª كه نتيجه اي در كار نيست. بخش نخست نگاهش‌، آب دادن به گوسÙند قرباني را مي ماند.
ØØ³ÙŠÙ†ÙŠØŒâ€Œ در تاييد كار ترجمه، شاهكارهاي ترجمه ÙŠ شعر به شعر Ùˆ نثر به شعر Ùˆ البته برتري ادبيات بر زبان شناسي مي نويسد:
(ص 138):" ترجمه ÙŠ Ùيتز جرالد از رباعيات خيام، شاهكار است. ولي آيا Ùيتز جرالد ترجمه ÙŠ خود را با توجه به نظريات زبان شناسي جديد انجام داده است؟ وي، ‌براي القاي معاني مستتر در رباعيات خيام، از متون ادبي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ù‡Ø±Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ مثلاً در ترجمه the bird,s on the wing به شعر عطار – مرغ٠گردون در رهش پَر مي زند – توجه داشته است. آيا مي توانيم بگوييم كه ترجمه ÙŠ وي غير امين است؟ سعدي كه عمري قرآن خوان Ùˆ قرآن دادن بوده Ùˆ استاد مسلم سخن شمرده مي شده است ØŒ آيه ÙŠ « انا اقرب اليه من ØØ¨Ù„ الوريد» را چنين ترجمه كرده است:
دوست، نزديك تر از من به من است و اين عجب تر كه من از وي دورم
Ú†Ù‡ كنم با كه توان Ú¯ÙØª كه او در كنار من Ùˆ من مهجورم
يا ØØ§Ùظ، كه قرآن را با چهارده روايت مي دانسته است، عبارت قرآني «ظلوماً جهولاً» را در بيت مشهور « آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه ÙŠ ÙØ§Ù„ به نام من٠ديوانه زدند»
به ديوانه ترجمه كرده است .آيا مي توانيم بگوييم كه سعدي Ùˆ ØØ§Ùظ در ترجمه ÙŠ قرآن از اصول Ùˆ موازين ترجمه تخل٠كرده اند ... (ص 139) لازم است بدانيم كه زبان شناسي در خدمت ادبيات است Ùˆ با معيارهاي زبان شناختي براي ادبيات نمي توانيم دستور صادر كنيم. زبان شناسي با زبان سر Ùˆ كار دارد Ùˆ اجماع زبان شناسان در اين باره Ø§ØªÙØ§Ù‚ نظر دارند كه شعر Ùˆ ادبيات از ØÙˆØ²Ù‡ ÙŠ زبان معمول ÙØ±Ø§ØªØ± است... رسم است كه هنرهاي بياني را با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« صنعت»، نام گذاري كنند Ùˆ مثلاً از صنعت تشبيه Ùˆ استعاره سخن بگويند، غاÙÙ„ از اين كه صنعت، ياد Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª Ùˆ در اين صورت با ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Â«ØµÙ†Ø§ÙŠØ¹ ادبي » همگان شاعر مي شدند ... (ص 142) تخيل بي¬كران شاعر با اصول Ùˆ موازين زبان شناسي به اندازه در نمي آيد... به ازاي آيه ÙŠ «و اشتعل الرأس شيبا» Ú†Ù‡ كلماتي در ترجمه برگزينيم كه آتش Ú¯Ø±ÙØªÙ† سر، Ùˆ تبديل شدن موي سر به خاكستر را القا كند؟ قدر مسلم اين است كه چنين چيزي Ù…ØØ§Ù„ است ...( ص 143) پس نتيجه مي گيريم كه اولاً ترجمه ÙŠ شعر شاعراني چون ØØ§Ùظ Ùˆ شكسپير Ù…ØØ§Ù„ است Ùˆ به ÙØ±Ø¶ Ù…ØØ§Ù„ ]ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¨Ù‡ مترجمان / گوسÙندان اميد مي دهد[ بسيار بسيار دشوار است. ثانياً ياد Ú¯Ø±ÙØªÙ† اصول Ùˆ موازين ترجمه ضروري است ولي در بسياري از اين اصول، در عمل كاري از پيش نمي برد..."
وصÙÙŠ كه ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ ترجمه مي آورد، نشان گر صنعت بودن ترجمه است. اما آيا اين صنعت پيش¬رونده نيست Ùˆ صنعت گر را تا آستان استادي Ùˆ مهارت Ùˆ زبردستي رهنمون نمي شود. شاعران آري هنرمند اند اما آيا شمع الهام شاعران بسياري، پس از چندي، خاموش نمي شود . نويسندگان آيا به بازنويسي نوشته هاي پيشين خود نمي پردازند Ùˆ چرخ آسياب شان از توليد باز نمي ماند Ùˆ صنعت¬گر نمي شوند. مترجم اما مي تواند با هر کار تازه اي، تجربه اي سودمند تر به Ú†Ù†Ú¯ آورد. اگر Ú†Ù‡ متن مبدا او را به زنجير مي كشد ولي او از آغاز مي داند كه به سراغ Ú†Ù‡ متني مي رود Ùˆ از اين رو آهنگ جنگ مي کند؛ ‌پس¬زمينه ÙŠ انديشه اش را سرشار از واژگان Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù‡Ø§ÙŠ آن متن مي نمايد. او با بازسرايي، يك شعر خوب را به شعري خوب بدل مي كند. او ديگر مترجم نيست. هست؛ اما مترجم – شاعر است.
ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ ØŒ مترجمان شعر را به قتل گاه جلجتّا مي برد.(ص 149)
" رندان تشنه لب را آبي نمي دهد كس گويي ولي شناسان Ø±ÙØªÙ†Ø¯ از اين ولايت"
«ولايت» علاوه بر معناي مصداقي(Denotative)‌آن – مكان: ديار، ‌مملكت – مرهم، معناي «دوستي» هم هست... ايهام از مواردي است كه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Ù‹ آن را «ترجمه ناپذير» untranslatable مي نامند... (ص 151) پيداست كه ايهام ناشي از موسيقي كلام ØŒ به زبان ترجمه در نمي آيد، يعني از Ù…ØØ§Ù„ات است."
Ùˆ بدين سان، ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø§Ø² ترجمه ناپذيري سازه هاي يك شعر سخن مي راند Ùˆ از ØµÙØÙ‡ ÙŠ 145 تا 165 هنرهاي بياني، Ù„ØÙ† نوشته يا Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ جز اين ها را ترجمه ناپذير مي خواند Ùˆ تير خلاص را مي زند (ص 199): " با اين Ø§ÙˆØµØ§ÙØŒ آيا مي توان شعر را به زبان ديگري برگرداند؟ شلي در رساله ÙŠ Ø¯ÙØ§Ø¹ از شعر( ln defence of poetry) مي گويد كه ترجمه ÙŠ شعر از زباني به زبان ديگر مثل اين است كه آدمي بخواهد براي كش٠راز رنگ Ùˆ بوي Ú¯Ù„ Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡ØŒ آن را در كوره ÙŠ آزمايش بگذارد. پس ترجمه ÙŠ شعر كاري عبث است... (ص 204) صورت Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø¬Ø¯Ø§ÙŠÙŠ ناپذير شعر در قالب ترجمه دگرگون شده است Ùˆ جلوه هاي جادويي آن از بين Ø±ÙØªÙ‡ است... (ص 206) ØÙ‚يقت ناگريز اين است كه شعر ØØ§Ùظ به ترجمه در نمي آيد، هم¬چنان كه شعر شلي يا به ميزان شعر هر شاعر بزرگ ديگر. با اين ØØ§Ù„ØŒ گاهي دري باز مي شود Ùˆ ترجمه ÙŠ شعر، ته رنگي از متن اصلي را ØÙظ مي كند. چنين پديده اي در ØÙƒÙ… النادر كالمعدوم است."
در واقع اگر كسي بتواند از اين نوادر شبه معدوم، ‌نمونه هاي بيش تري ارائه دهد Ùˆ سازه هاي ترجمه ناپذير شعر را به زانو در آورد Ùˆ از اين همه Ù…ØØ§Ù„ Ùˆ ÙØªÙˆØ§ÙŠ Ø§Ø¬Ù…Ø§Ø¹ بر عدم، امكان بسازد كاري بس سترگ كرده، ديگر نبايد يك صنعت¬گر صر٠قلمداد شود.
2. پيداست كه اØÙˆØ§Ù„ شهيدانش Ú†Ù‡ باشد آن جا كه به شمشير ببرند ÙƒÙÙ† را
از گرگوري راباسا، چيزي بيش از Ù„Ø·Ù ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠ Ø¹Ø§ÙŠØ¯Ù…Ø§Ù† نمي شود (ص 30): " ترجمه هرگز نمي شود نسخه برداري باشد، ترجمه رو نوشت اصل نيست. چنان¬كه از ريشه ÙŠ لاتيني اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø± مي آيد، ترجمه گذار به سمت ديگر است... تنها مي توانيم اميدوار باشيم كه نكته ÙŠ ظريÙÙŠ در ترجمه از دست Ù†Ø±ÙØªÙ‡ باشد. اين ناممكن بودن، چيزي است كه در نهايت شعر را ترجمه ناشدني مي كند، يا اگر دقيق تر بگوييم، باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø¢Ù† را به زبان ديگر ناممكن مي كند." راباسا، در تاييد Ùˆ آب¬ياري درخت تنومند يأس، شاهدان Ùˆ هم قطاراني دارد:(ص 30) : " رابرت ÙØ±Ø§Ø³ØªØŒ ترجمه را سنگ Ù…ØÙƒÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ تعري٠شعر مي دانست: آن¬چه به ترجمه در نمي آيد."
3. شيشه ÙŠ دل را شكستن Ø§ØØªÙŠØ§Ø¬Ø´ سنگ نيست اين دل٠ما با نگاهي سرد پَرپَر مي شود
ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØªØ± مي نمايد. ØØ±Ù تازه ÙŠ نوشته ÙŠ او «ضرورت Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مترجمان از عمليات ÙØ±Ø§ جمله اي است» زيرا ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ Ú¯ÙØªÙ…ان Ùˆ نه جمله را ÙˆØ§ØØ¯ ترجمه مي پندارد.
(ص 7-8): " Ú¯ÙØªÙ…ان (discours) ‌با ÙˆØ§ØØ¯ÙŠ Ø¨Ø²Ø±Ú¯ تر از جمله سر Ùˆ كار دارد... Ú¯ÙØªÙ…ان را نبايد با متن اشتباه Ú¯Ø±ÙØª. Ú¯ÙØªÙ…ان مجموعه ÙŠ عناصر، لوازم Ùˆ شرايطي است كه چنان Ú†Ù‡ گرد هم جمع آيند، متن را به وجود مي آورند. بنابراين متن، ØØ§ØµÙ„ Ùˆ نتيجه ÙŠ Ú¯ÙØªÙ…ان است. به سخن ديگر، Ú¯ÙØªÙ…ان ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ متن ÙØ±Ø§ÙˆØ±Ø¯Ù‡ ÙŠ آن است. Ú¯ÙØªÙ…ان پويا Ùˆ متن ايستاست."
آيا سخن ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ بدين معنا نيست كه شعر را نبايد ØªØØª Ø§Ù„Ù„ÙØ¸ÙŠØŒ جمله به جمله يا پاراگراÙÙŠ ترجمه نمود؟ آيا در ترجمه ÙŠ شعر، شمّ زباني بيش از هر چيز ديگر موثر نيست؟ با Ùيلتر شمّ زباني مي توان - بلكه بايد - بسياري از چيزهاي زايد Ùˆ نامتعار٠در زبان مقصد را ØØ°Ù نمود Ùˆ يا بر زبان مقصد Ø§ÙØ²ÙˆØ¯. يعني به قول ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ (ص 34)" ... از عمليات ÙØ±Ø§ جمله اي Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نمود." ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ نمونه هايي ياد مي كند:
(ص 35-36): " كساني كه تجربه ي آموزش ادبيات انگليسي در خارج از اروپا و به خصوص در عربستان داشته اند، اغلب به مساله اي در يكي از غزل هاي شكسپير اشاره كرده اند.. Shall l compare thee to a summer,s day
Ùهم اين بيت براي كساني كه در سرزمين هاي گرم Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÙŠ Ø²ÙŠØ³ØªÙ‡ اند، به خصوص براي اعراب[ مراد او هم عرب هاست Ùˆ هم اعراب] بسيار مشكل است. در اين بيت شكسپير معشوق خود را به روزي تابستاني تشبيه مي كند كه براي انگليسي هايي كه در سرزميني سرد Ùˆ هميشه ابر به سربرده اند، پديده اي نادر Ùˆ دلپذير است، اما براي عربي كه براي ذره اي رطوبت Ùˆ سايه له¬له مي زند، درك ناشدني است... اصل كيÙيت براي عرب نقض شده است... اين كه بين آن عرب Ùˆ اين غزل ارتباط برقرار نمي شود مربوط است به ØªÙØ§ÙˆØª Ú¯ÙØªÙ…ان ها در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª – مساله ÙŠ هميشگي ترجمه در Ø³Ø·ÙˆØ Ú¯ÙˆÙ†Ø§Ú¯ÙˆÙ† است."
پس Ú†Ù‡ بسا مي توان Ú¯ÙØª: ترجمه ÙŠ شعر هماره بايد نو شود Ùˆ به روز در آيد زيرا Ú¯ÙØªÙ…ان ها، دگرگون مي شوند. استعاره ها جان مايه ÙŠ واژگان را مي دوشند Ùˆ پس از چندي به سويي پرتاب مي كنند Ùˆ از اين رو شعر بايد به روز شود تا قابليت خود را از ك٠ندهد.
اما ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ بيرق جنگ با مترجمان شعر برمي Ø§ÙØ²Ø§Ø²Ø¯:
(ص 72): " ÙØ±Ø« معتقد است كه به دليل وجود Ø¸Ø±Ø§ÙØª هاي آوايي Ùˆ واجي نمي توان شعرهاي سوپنبرن، ‌شاعر انگليسي را به زبان هاي ديگر ترجمه كرد. كساني كه براي ترجمه ÙŠ متن هايي نظير چرند Ùˆ پرند دهخدا به زبان هاي ديگر تلاش كرده باشند با اين تجربه آشنايي دارند. بخش هايي در اين متن ها هست كه نمونه ÙŠ اعلاي ترجمه ناپذيري است."
البته ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ ÙØªÙŠÙ„Ù‡ ÙŠ جزم را پايين تر مي كشد:
(ص 74-75 ):" اديب سلطاني در ترجمه ÙŠ كانت به اين نتيجه مي رسد كه مي توان كانت را به شيوه ÙŠ مبدأ مدار [كه بيش تر هواي نويسنده دارد] ترجمه كرد... در مقابل اين گرايش كاري است كه مثلاً Ùيتز جرالد با خيام Ùˆ كريم مشروطه Ú†ÙŠ با « ØÙŠØ¯Ø± بابايه سلام» شهريار كرده است. به نظر مي رسد در ترجمه ÙŠ شعر، چنان Ú†Ù‡ بخواهيم به تاثير برابر دست يابيم، راهي جز باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ transcreation))‌ نداشته باشيم."
البته ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ غاÙÙ„ نمي شود كه اين كار نبايد بي در Ùˆ پنجره Ùˆ پيكر انجام پذيرد (ص 85): " صورت Ø§ÙØ±Ø§Ø·ÙŠ ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ ÙŠ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø±Ø§ يا اين مثال مي توان نشان داد كه مثلاً رومئو Ùˆ ژوليت شكسپير را طوري ترجمه كنيم كه شبيه ليلي Ùˆ مجنون از كار در آيد."
Ùˆ در پايان راهي ÙØ±Ø§ پيش پاي آبله ÙŠ مترجمان مي نهد:
(ص 140): " بهترين ترجمه ÙŠ هملت به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ اي است كه خود شكسپير، چنان Ú†Ù‡ به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ù…ÙŠ نوشت، آن را آن گونه مي نوشت."
ديدگاه ØµÙ„Ø Ø¬Ùˆ را نمي توان ناديده انگاشت. به راستي معشوق / معشوقه ÙŠ پنهان در پس پشت ضماير Ùˆ Ø§ÙØ¹Ø§Ù„ Ùˆ نام هاي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ چگونه به عربي برگردان شود؟
ضمير Ùˆ ÙØ¹Ù„ Ùˆ اسم عربي، شاعر عرب را رسوا مي كند، شاعر پارسي اما خواهان نماياندن دلداه اش به بيگانگان نيست.
4. ابر چشمم به هواي رخ تو باراني ست پشت مژگان دو چشمت دل من زنداني ست
Ù…ØÙ…د رضا باطني از خلاقيت يك نظام ارتباطي سخن مي گويد (ص 14): " كه براي توليد Ùˆ درك زنجيره هاي تازه، Ùˆ در نتيجه براي مبادله ÙŠ پيام هاي تازه، توانايي Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ داشته باشد" Ùˆ عرصه ÙŠ ستيز Ùˆ هماوردي را كارزار شعر مي داند (ص 105): " آن جا كه قدرت استنباط مخاطب بيش از همه جا به چالش كشيده مي شود، زمينه ÙŠ ادبيات Ùˆ به خصوص شعر است. شعر، Ùˆ نه نظم، قلمرو خيال است؛ جايي است كه ديوارهاي واقعيت ÙØ±ÙˆÙ…ÙŠ ريزد Ùˆ انديشه در آسمان بي¬كران آزادانه به پرواز در مي آيد." Ú©Ù‡ اشاره اي ارزش مند است به ØªÙØ§ÙˆØª شعر Ùˆ نظم. شعر خوب، يك متن گشاده Ùˆ بي پهلو است. كشتي تصور سازي نبايد در ساØÙ„ واژگان لنگر بيندازد. مترجم خوب، همزاد يك شاعر خوب است. هر دو توامان رنج ها را با وجود اقيانوس ها ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùˆ قرن ها دوري بر دوش مي كشند؛ يكي رنج سرودن Ùˆ ديگري نيز سرودن را... گيريم كه نامش را بازسرايي Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù‡ اند. اما در هر روي، در كار ترجمه – Ùˆ نه صنعت – مي يابد به سان هنر٠شعر خلاقيت داشت. پاره اي از قواعد ترجمه آن دم كه با خيزاب هاي سهمگين شعر رو در رو مي شوند، از رمق مي Ø§ÙØªÙ†Ø¯ زيرا سرودن شعر را قاعده اي اسير نمي كند كه ترجمه / باز سرايي اش را. دختر ٠شعر Ùˆ خيال مادر را نمي توان به بند كشيد. نيز ترجمه ÙŠ شعر را. آيا ترجمه ÙŠ خوب شعر به شعر هنري بس بديع نيست!
باطني ØŒ با ØØ±Ù دل Ùˆ خواسته ÙŠ ما همراه است (ص108 -109): " در يك اثر شاعرانه، همه چيز Ú¯ÙØªÙ‡ نمي شود؛ Ùقط آن اندازه Ú¯ÙØªÙ‡ مي شود كه خواننده يا شنونده بتواند خط ارتباطي با خالق اثر برقرار كند ولي در عين ØØ§Ù„ØŒ آن قدر هم آزادي داشته باشد كه بتواند تا ØØ¯ÙŠ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯Ù‡ باشد Ùˆ در تعبير نهايي سهمي داشته باشد... بنابراين در يك اثر هنري، ‌همه چيز بيان نمي شود... در اين جا مي توان اين سوال را Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯: چرا ما بايد اين رنج را برخود هموار كنيم Ùˆ گره هايي را كه هنرمند آگاهانه در كارش انداخته است، دانه دانه باز كنيم؟"
آيا روي سخن باطني، با ما مترجمان نيست؟ مترجم آيا بايد تمام رازهاي شعر را ترجمه كند؟ اگر به اين كار دست نيازد منتقدان، ÙƒÚ˜Ùهمش مي خوانند. شايد اگر مترجم را « باز سرا» و« شاعر دوم شعر» بناميم زخم ها Ùˆ زخم زبان ها را التيامي باشد.
باطني، جمله را ÙˆØ§ØØ¯ ترجمه مي نامد اما دست كم در اين كتاب نمي گويد كه ÙˆØ§ØØ¯ شعر چيست: واژه ØŒ مصراع ØŒ جمله Ùˆ يا ... يا شايد ØØ§Ù„ا كه شعر جنگل رمز Ùˆ راز است Ùˆ آهويي گريز پا، نبايد آن را در دام Ùˆ دانه ÙŠ قانون Ùˆ قاعده به بند كشيد!
5. مرا به كوه Ù†ÙØ³ گير عاشقي بردند Ùˆ از بلندترين قله اش رها كردند
كتاب عباس امام، تركيبي است از ترجمه Ùˆ تألي٠. (ص 69):" شعر ÙØ±Ù…ان هاي خاص خود را دارد... (ص 78 – 79)" ترجمه... نوعي ØªÙØ³ÙŠØ± متن زبان مبدا Ùˆ باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ù‡Ù…Â¬Ø³Ù†Ú¯ آن در زبان مقصد است كه ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ هاي موجود در آن به قرار زير است:
1. گزينش عناصري از الگوي معنايي كه واژه يا ساختار متن زبان مبدا، انتخاب نهايي Ùˆ قطعي يكي از ØªÙØ§Ø³ÙŠØ± ممكن زبان مبدا از نظر معناي متن؛
2. گزينش عناصري از الگوي معنايي كه واژه يا ساختار متن زبان مقصد كه كما بيش با «معنا» Ùˆ «نØÙˆÙ‡ ÙŠ بيان معنا » در زبان مبدا مشابه باشند.
به همين دليل Ùˆ بر همين اساس،يكي از مترجمان انگليسي زبان براي [يك] شعر آلماني، پنج معادل انگليسي ... را ارائه داده است... (ص 85) كتاب ترجمه شده اي كه Ùقط Ùˆ Ùقط از Ù„ØØ§Ø¸ دستوري درست باشد، ØØ¯Ø§ÙƒØ«Ø± به مانكن مي ماند كه پرچم كشوري خارجي بر آن انداخته باشند."
پس مي توان در كار ترجمه ÙŠ شعر، دخل Ùˆ تصر٠كرد . دست كم، ‌نمونه اي كه امام مي آورد Ùˆ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ† هايي كه نثار ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ اصÙهاني مي كند، گوياي اين سخن است.
نمايشنامه ÙŠ Le miss thorope (ص 200) " نوشته ÙŠ موليير در سال 1869 â€[ توسط] ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ اصÙهاني با نام گزارش مردم گريز كه ... (ص 227) در آن نامAlceste السست به مونس Ùˆ نام philinte Ùيلينت به Ù†Ø§ØµØ Ø¨Ø¯Ù„ شده است. ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ (ص 229) زبان ØØ§Ùظ را در كام موليير مي برد: (ص 232)
ناصØ: بسا مقام كه نايد ØµÙØ§ÙŠ Ù‚Ù„Ø¨ به كار ØµÙØ§ÙŠ Ù‚Ù„Ø¨ گهي ريشخند آرد بار
تو خود بگوي کز آن ها توان بماند خموش؟ بÙود كدام كه ØµÙØ±Ø§ÙŠ Ù…Ù† نيايد جوش؟
شوم دژم به غم و رنج ژر٠تيره نژند چو بنگرم به ميان شان چنين كسان باشند
به هيچ سو نَبَرَد جز مداهن و بيعار ستم كننده و خود خواه و خائن ومكار
گذشت آب زسر، زين سپس مراست مراد كه از بشر برم از ريشه هر چه باداباد"
نويسنده ÙŠ مقاله ]مريم سنجايي[ بر آن است (ص 232) " در اين قسمت بسيار مهم نمايشنامه، تسلط بر واژگان Ùˆ مهارت Ùني Ø§ØØªÙ…الاً مبين اعتقادات شخصي مترجم هستند. « مونس» نيز همانند همتاي ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ø®ÙˆØ¯ در شهر Ùˆ دربار ايران، جز « چاپلوسي Ø³Ø®ÙŠÙØŒ بي عدالتي، Ù…Ù†ÙØ¹Øª طلبي، دغل بازي Ùˆ رذالت »‌ چيزي نمي بيند Ùˆ همانند السست خشمگينانه در پي اين است كه « از هر Ú†Ù‡ آدم Ùˆ آدمي است Ø¨ÙØ¨Ùرد. Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعبير ايراني، ØµÙØ±Ø§ جوش آمدن [كنايه از خشمگين شدن] دربرابر
Labile mechaufferÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ùˆ «آب از سر گذشتن» [كنايه از نوميدشدن] دربرابر Juny puis plus terir نشان دهنده ÙŠ مهارت Ùˆ كاركشتگي مترجم مي باشد. هم چنين Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ÙŠ مترجم از سه واژه ÙŠ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø³Ø±Ù‡ ÙŠ «دژم» [غمگين Ùˆ غضبناك] «ژرÙ» Ùˆ « نژند» [رنجيده خاطر] مي تواند نشانه هايي از دل بستگي وي [ØØ¨ÙŠØ¨ الله اصÙهاني] به شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø¯Ø± شاهنامه باشد... (ص 239) به رغم پاره اي نارسايي ها، ميرزا ØØ¨ÙŠØ¨ مترجم در توسل به تعابير ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ ذكر ابيات Ùˆ اشعار ØØ§Ùظ Ùˆ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعابير كليدي به درك مقصود موليير در تعديل Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù‚ÙˆØ§Ø¹Ø¯ سنتي ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ ( با Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تعبيرات طنز آميز زبان روزمره ÙŠ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ ) نائل آمد."
اين نمونه ها نشان از آن دارد كه مترجم در مانداب قواعد Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نيست. به پيش مي تازد Ùˆ هماره از انديشه ÙŠ ديگران وام ها مي ستاند Ùˆ در بانك ترجمه مي پردازد. آيا نمونه اي كه ذكر آن گذشت، ترجمه را از خشت خام صنعت به ØØ±ÙŠÙ… ØØ±ÙŠØ± هنر نزديك نمي كند؟
6. يا اين شعر كه بديع الزمان از اديب صابر نقل مي كند و بر آن ترجمه نام مي نهند:
(ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ÙŠ ص 241) :
" ديگران در ØØ§Ù„ Ùˆ نعمت كسب كردن مايلند او به نام نيك Ùˆ نعمت بذل كردن مايل است
كه گويا از اين بيت ترجمه شده :
عشق المكارم Ùهو مشغول بها Ùˆ المكرمات قليلة العشاقÙ"
7. خارم ولي كلاب زمن مي توان Ú¯Ø±ÙØª از بس كه پاي ØµØØ¨Øª Ú¯Ù„ ها نشسته ام
شيوايي شعر زاده ÙŠ خيال Ùˆ ايماژ هاي برآمده از نهانگاه شاعر است. شاعر، بي تاثير كسان Ùˆ چيزها شعر نمي سرايد. به چشم Ùˆ دل مي بنيد؛ پديده اي او را مي ÙØ±ÙŠØ¨Ø¯ يا سخني درشت خرمن درونش را به آتش مي کشد. نطÙÙ‡ ÙŠ كلامي را ÙØ±Ùˆ مي بلعد Ùˆ از نو مي پردازد. الهام شعر از عرش به ÙØ±Ø´ نازل نمي شود، ÙØ±Ø´ به ÙØ±Ø´ است. شاعر، بايد از ديگران اثر بپذيرد تا سنگلاخ راه سرايش را بپيمايد Ùˆ به چاه يوس٠شعر برسد.
(ص 23 -27):" شيخ اجل سعدي از متنبي اثر Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ است... بسياري از مضامين متني را اقتباس كرده يا از او ملهم شده Ùˆ كليات او شاهد صدقي بر اين پردازش شيوا Ùˆ دل نشين است:
Ùˆ إذا كانت النÙوس٠كباراً تعبت ÙÙŠ Ù…ÙØ±Ø§Ø¯Ù‡Ø§ الأجسامÙ
جان شيرين كه رنج كش باشد تن مسكين چگونه خوش باشد
ÙƒÙÙŠ بجسمي Ù†ØÙˆÙ„اً أنني رجل لولا Ù…ØØ§Ø¯Ø«ØªÙŠ Ø§ÙŠØ§Ùƒ لم ترني
گويي بدن ضعي٠سعدي نقشي است Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ميانت
گر واسطه ي سخن نبودي در وهم نيامدي دهانت
Ùˆ اسمع من Ø£Ù„ÙØ§Ø¸Ù‡ اللغة التي يلذّ٠بها سمعي Ùˆ إن ضÙÙ…Ùنت شتمي
كه دشنام از لب٠لعلت به شيرين تر دعا ماند
إن النÙيس Ù†Ùيس ØÙŠØ«Ù…ا كانا
جوهر اگر در خَلاب Ø§ÙØªØ¯ همچنان Ù†Ùيس است"
سعدي نه تنها يك شاعر بزرگ كه مترجمي بس بزرگ تر است. در همين ÙØ±Ø§Ø² واپسين، شي Ø¡ Ù†Ùيس به گوهر Ùˆ ØÙŠØ«Ù…ا به خلاب ترجمه شده كه با ذائقه ÙŠ شعري Ùˆ سليقه ÙŠ ايراني هم گون است. خلاب در اشعار بارکش معنايي است كه نمي توان ØÙŠØ«Ù…ا را به جاي آن گذارد. هنر ترجمه ÙŠ سعدي آن جا آشكارتر مي شود كه ابيات ياد شده را مرور كنيم؛ يك بيت متنبي به يك بيت، يك بيت متنبي به دو بيت، يك بيت متنبي به يك مصرع ،‌يك مصرع متنبي به يك سطر نثر بدل شده است يا اين بيت:
يا اعدل الناس الا ÙÙŠ معاملتي Ùيك الخصام Ùˆ انت الخصم Ùˆ الØÙƒÙ…
8. كه خود متنبي از دعبل خزاعي اقتباس نموده: (ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ÙŠ ص 259)
" Ùˆ لست٠ارجو Ø§Ù†ØªØµØ§ÙØ§Ù‹ منك ما ذَرَÙَتْ عينٌ دموعاً Ùˆ انتَ الخصم Ùˆ الØÙƒÙ…
[نيز از اين بيت ابن الرومي]
غدا الدهر لي خصماً Ùˆ ÙÙŠ Ù…ØÙƒÙ…اً Ùكي٠بخصم٠ضالع٠و هو ÙŠØÙƒÙ… "
سعدي نيز به نوبه ÙŠ خود از هنر اقتباس Ùˆ ترجمه بهره ها داشته Ùˆ اين بيت را كه چند دست Ùˆ دهان Ùˆ سينه گشته به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùˆ به شيوايي Ùˆ رسايي برگردانده است:
هر Ú†Ù‡ كني تو بر ØÙ‚ÙŠ ØØ§ÙƒÙ… Ùˆ دست مطلقي پيش٠كه داوري برند از تو كه خصم Ùˆ داوري
9. هنر بزرگ ترجمه را در ØØ§Ùظ نيز مي توان ÙŠØ§ÙØª Ùˆ در منوچهري:
منوچهري مي سرايد: (ص 76-77)
" جرعه بر خاك همي ريزيم از جام شراب جرعه بر خاك همي ريزند مردان اديب
با جوانمردي بسيار بÙود چون نبÙود خاك را از Ù‚Ø¯Ø Ù…Ø±Ø¯Ù Ø¬ÙˆØ§Ù†Ù…Ø±Ø¯ نصيب
[Ùˆ ØØ§Ùظ]: اگر شراب خوري جرعه اي ÙØ´Ø§Ù† بر خاك از آن گناه كه Ù†ÙØ¹ÙŠ Ø±Ø³Ø¯ به غير Ú†Ù‡ باك
[هردو] متاثر از: شربنا Ùˆ أهرقنا علي الارض ÙØ¶Ù„Ù‡ Ùˆ للأرض من كأس الكرام نصيب٠"
ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ÙˆÙŽØ±Ø¯ اين ها را مي ستايد اما نيك آگاه است كه:
(ص 11-12)" ترجمه هم بر دستگاه واژگان زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ØªØ§Ø«ÙŠØ± كرده است Ùˆ هم بر دستگاه دستوري آن... دختر رز، ترجمه ÙŠ بنت العنب Ùˆ ابنت الكرم Ùˆ ابنت العنقود:
ابن المعتز: علالي به صوت٠ناي٠وعود٠و القياني دم٠ابنة٠العنقود
خاقاني: مرا سجدگه ، بيت بنت العنب به كه از بيت ام القري مي گريزم
ØØ§Ùظ:دوستان دختر رز توبه زمستوري كرد شد سوي Ù…ØØªØ³Ø¨ Ùˆ كار به دستوري كرد"
نيز،‌ ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ ورد سخني دارد كه شايد به مذاق بسياري نسازد:
(ص 70- 71â€): " تغييرات ترجمه اي غير علمي Ùˆ غير Ùني كه وارد زبان ما شده است از ده هزار متجاوز است Ùˆ نگارنده تنها ده هزار از اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª را [ تا سال 1356] به دو زبان ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ انگليسي گرد آورده است. بعضي از متعصبان با اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª مخالÙند Ùˆ وجود آن ها را در زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¯Ù„ÙŠÙ„ ناتواني Ùˆ ضع٠آن مي دانند Ùˆ اين امر طبيعي را مغاير غرور ملي Ùˆ مخال٠شوؤن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† مي دانند. ولي اين انديشه، ‌پنداري باطل بيش نيست زيرا در جهان نه زبان پاك وجود دارد نه نژاد Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خالص Ùˆ زبان ها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هاي جهان از آميزش Ùˆ پيوند با يك ديگر به وجود مي آيند Ùˆ زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پاك، چيزي جز زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ناتوان نيست. نهايت آن كه اخذ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدن Ùˆ تعبيرات بيگانه نبايد استقلال زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما را از ميان ببرد Ùˆ إلا اگر اين كار موجب غني شدن Ùˆ بارور گرديدن آن شود، بسيار هم Ù…Ùيد است."
به راستي اين مهم بر عهده Ùˆ گرده ÙŠ كيست؟ هنر انتقال پيام Ùˆ ÙØ±Ø¨Ù‡ كردن زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯. مترجمان را بايد بازرگانان بازار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ زبان برشمرد كه هر Ú†Ù‡ مي شنوند، آبستن آن مي شوند Ùˆ نو واژه Ùˆ ايماژي مي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯. ØØ§Ù„ØŒ شعر باشد يا نثر، ØÙƒÙ…ت باشد يا نكوهش Ùˆ ستايش، واژه باشد يا عبارت. وقتي مي شنوند: النصØÙ عند الملأ تقريع چون سير Ùˆ سركه مي جوشند تا اين ØÙƒÙ…ت را به زبان مادري خويش منتقل سازند. تا اين كالاي پر بها را در اختيار هم ميهنان خويش بگذارند تا به جاي مقدمه چيني ها Ùˆ سرك كشيدن به بانك واژه ها با يك بيت شعر، ØÙƒÙ…ت Ø§Ù„Ù†ØµØ Ø¹Ù†Ø¯ الملأ تقريع را به زيبايي Ùˆ شيوايي Ùˆ رسايي بگويد:
هر نصØÙŠØª كه بر ملا باشد آن Ù†ØµÙŠØØª به جز ÙØ¶ÙŠØØª نيست
آيا هنري بالاتر از اين سراغ داريد!
10. (ص 173-174): " در ويس Ùˆ رامين، ÙØ®Ø± الدين اسعد گرگاني سروده است:
هر آن كو زاغ باشد رهنمايش به گورستان بÙود پيوسته جايش
Ùˆ جلال الدين Ù…ØÙ…د در مثنوي Ú¯ÙØªÙ‡ است:
جان٠او دنباله ي زاغان پَرَد زاغ او را سوي گورستان بَرَد
كه ماخوذ است از بيت:
إذا كان الغراب٠دليلَ قوم٠سيÙهديهم سبيلَ الهالكينا "
ترجمه ÙŠ شعر به شعر بايد، هر از چندگاهي براي ديگر بار انجام گيرد زيرا نسل نو، معاني كهن را در جامه هاي نو مي پسندد. نيز، استعاره ها، جان ٠واژه ها را مي ستانند Ùˆ به گورستان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ واژه ها مي سپارند Ùˆ با نامي، واژه اي، اصطلاØÙŠ Ú†Ù†Ø¯ صباØÙŠ Ø®ÙˆØ´ مي گذرانند Ùˆ آن را علم مي كنند؛ يك روز كلاغ مظهر همه ÙŠ شوم بختي ها مي شود Ùˆ ديگر روز بوÙ٠كور.
ميردامادي از ترجمه ÙŠ عالي شعر به شعر مثالي مي آورد: (ص 228) " قصيده ÙŠ «لامية العجم طغرايي اصÙهاني» از ØºÙØ±Ø± قصايد به زبان عربي Ùˆ سروده ÙŠ ايراني نژادي عربي سراي است كه آقاي دكتر Ù…ØÙ…د آبادي باويل آن را چنين به رشته ÙŠ نظم پارسي كشيده اند Ùˆ به راستي « ØØ¯ همين است سخن راني Ùˆ زيبايي را.»
أصالة٠الرأي صنانتني عن الخطل Ù Ùˆ ØÙليةÙÙ Ø§Ù„ÙØ¶Ù„ زانتني لدي العطلÙ
راي ستوارم Ù†Ú¯Ù‡ دارد ز ØØ±Ù سرسري زيور ÙØ¶Ù„Ù… بيارايد گه٠بي زيوري
Ùيما الإقامة٠بالزوراء لا سكني بها Ùˆ « لا Ù†Ø§ÙØªÙŠ Ùيها Ùˆ لا جملي»
كي توان بي خانمان آسود؟در بغداد از آنك نيست ما را اشتري آن جا نه ماده نه نري
اعلل Ø§Ù„Ù†ÙØ³ بالامال أرقبها ما اضيقَ العيش ÙŽ لولا ÙÙØ³ØØ©Ù الأملÙ
Ù†ÙØ³ خود را مي ÙØ±ÙŠØ¨Ù… با ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† آرزو تنگ بودي زندگي بي آرزويي سرسري
قد رشØÙ‘وك لأمر٠لو ÙØ·Ù†ØªÙŽ Ù„Ù‡ ÙØ§Ø±Ø¨Ø£ Ø¨Ù†ÙØ³ÙƒÙ أن ترعي مع الهملÙ
گر بداني بهر كاري بس بزرگت ساختند Ù†ÙØ³ خود برتر شمار از اين كه با دونان چري "
Ùˆ نمونه اي مي آورد از ترجمه ÙŠ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ù‡ عربي كه البته گمان مي رود Ù†ÙŽÙَس ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø¯Ø± اين ترجمه چنان كه بايد، دميده نشده است: (ص 344)
" ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ø® ÙØ±Ø´ØªÙ‡ نبود ز Ù…ÙØ´Ùƒ Ùˆ ز عنبر سرشته نبود
به داد Ùˆ دهش ÙŠØ§ÙØª آن نيكوئي تو داد Ùˆ دهش كن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† Ùˆ توئي
إن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† لم يكن ملكا Ùˆ لا من المسك كان معجونا
بالعدل٠و الجود٠نال مكرمَةً ÙØ§Ø¹Ø¯Ùلْ Ùˆ Ø¬ÙØ¯ كي تكن ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ†Ø§ "
پس دامادي به ترجمه ي شعر به شعر ايمان دارد و نمونه هاي عالي آورده است همچنان كه
11. ØÙƒÙŠÙ…ÙŠØŒ بنا بر ديدگاه (ص 68) مول٠كتاب « طريقه ÙŠ ترجمه » .. ترجمه را به سه نوع بخش كرده است: عالي ØŒ مرذول Ùˆ مقبول [ Ùˆ شعر را] زير اين سه نوع آورده است:
ترجمه ي عالي شعر به شعر؛ ترجمه ي مرذول شعر به شعر، ترجمه ي مقبول شعر به شعر. "
12. ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي، با مثال هايي كه مي آورد، به ترجمه ÙŠ دقيق Ùˆ هم هنگام، عالي Ù„ÙØ¸ به Ù„ÙØ¸ باور دارد اگر Ú†Ù‡ آن را كاري نزديك به Ù…ØØ§Ù„ مي داند:(ص 74-75)
"سألت ÙÙŠ النوم أبي آدماً Ùقلت٠القلب٠به وامقÙ
ابنك Ùˆ الله٠ابو ØØ§Ø²Ù…٠صلي عليك الملك٠الخالقÙ
Ùقال لي إن كان مني Ùˆ Ù…ÙÙ† نسلي ÙØÙˆØ§ امكم طالق
مضمون Ùوق را يكي از شاعران ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø²Ø¨Ø§Ù†ØŒâ€Œ تقريباً Ù„ÙØ¸ به Ù„ÙØ¸ ترجمه كرده Ùˆ در هجو سوزني شاعر مي گويد:
دوش ديدم به خواب آدم را دست٠ØÙˆØ§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اندر دست
Ú¯ÙØªÙ…Ø´: سوزني نبيره ÙŠ توست Ú¯ÙØª: ØÙˆØ§ به سه طلاق اَر هست! "
آيا ترجمه ÙŠ منظوم زيبايي نيست؟ آيا ضرورت دارد كه شمار ابيات زبان مبدا Ùˆ مقصد يكي باشد؟ شعر، هنر است Ùˆ ترجمه نيز هنر ÙØ±ÙˆÙƒØ§Ø³ØªÙ† Ùˆ يا Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† ØØ¬Ù… ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† يا اندک واژگان Ùˆ تصاوير به مقداري Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با همان رسايي Ùˆ شيوايي به زباني ديگر است. شاعر عرب مي توانست ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ ها Ùˆ ØØ´ÙˆÙ‡Ø§ÙŠ ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÙŠ Ø¨Ø± ابيات سه گانه اش Ø¨ÙŠÙØ²Ø§ÙŠØ¯. اين ها پياز داغ است نه انديشه. چاشني است نه خود غذا. بي شك، هنر مترجم اين است كه اين غذا با مذاق من ايراني ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¯Ø§Ù† جور در آيد، كه در ترجمه ÙŠ بالا، كاملاً Ø¬ÙØª Ùˆ جور در آمده است. مراد شعر ( كه هجو است) در شعر ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙŠØ§ÙØª مي شود. وزن Ùˆ قاÙيه دارد. پس تبديل شدن Ø§Ø¨ÙˆØØ§Ø²Ù… به سوزني يا سه بيت به دو بيت يا طلاق دادن به سه طلاق كردن، به ذوق برمي گردد كه هجو كننده ÙŠ سوزني با هنري كه Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ØŒ به اين مهم دست يازيده است.
Ø´Ú¯ÙØª است كه ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي نمونه هاي بسياري مي آورد اما همچنان اصرار مي ورزد كه اين كار (ص 82) " نزديك به Ù…ØØ§Ù„ است" از اين نمونه ها ست: (ص 82- 90)
[Ø¨ØØªØ±ÙŠ]: له ØØ¯ صمصام٠و مشية ØÙŠÙ‘Ø© Ùˆ قالب عشاق٠و Ù‚Ù„Ø¨Ù ØØ²ÙŠÙ†Ù
رودكي: تيزي شمشير دارد و روش مار كالبد عاشقان و گونه ي غمگين "
13. ميان ماندن Ùˆ Ø±ÙØªÙ† درنگ مي كشدم بگو سلام بگويم Ùˆ يا Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظ درخشان در كار شعر به ترجمه ÙŠ آزاد ايمان دارد:
(ص 120)" ... تا ممكن است شيوه Ùˆ سبك را ØÙظ نمايد Ùˆ اين گونه ترجمه را ترجمه ÙŠ آزاد مي نامند كه مترجم با اصل معنا Ùˆ مقصود مول٠گاهي مطالبي را بيان مي كند كه در اصل نيست ولي در اساس با آن مطابقت دارد Ùˆ ØÙˆÙ„ Ù…ØÙˆØ± كلام مول٠دور مي زند ... ترجمه ÙŠ كتاب كليله Ùˆ دمنه... به پارسي ... نظم رودكي... در غايت ÙØµØ§ØØª Ùˆ بلاغت است يا ترجمه ÙŠ منظوم قانعي در ردي٠ترجمه هاي آزاد خوب [ خلا٠ترجمه ÙŠ مقيد Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯] به شمار مي رود."
14. جان سخن ديدگاه ØÙƒÙŠÙ… اين است: (ص 175) " Ú†Ù‡ بسا در ساز Ùˆ كار ترجمه، Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… سترگي از دست رود كه بازگشت پذير نباشد. دو زبان، تا هر اندازه هم به يك ديگر نزديك باشند، باز بار واژگاني Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… چندي به هنگام ترجمه از معنا Ùˆ گستره ÙŠ خود در زبان مبدا بازمي مانند Ùˆ منتقل نمي شوند." وي، اين پديده را «زيان هاي جبران ناپذير Ù…Ùهومي» نام مي نهد كه بايد براي باز گرداندن Ùˆ جلوگيري از زيان، كمر همت بست." از اين رو Ú†Ù‡ بسا بايد Ú¯ÙØª: واژگاني كه در نگاه نخست ØØ´Ùˆ Ùˆ زاند مي آيند ØŒ در كار ترجمه چنان كارساز Ùˆ سودمند باشند كه معنا بدون آن ها مبهم مي ماند.
15. سپيد گشتن مو ترجمان اين سخن است كه سر بر آر ز خواب گران ، سپيده دميد
كورش صÙوي اما، دوشا دوش مترجمان مي ايستد. هر چند سخن وي به مذاق ناقدان خوش نيايد ولي، جان بخش Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§ÙØ²Ø§Ø³Øª. وي مي نويسد:
(ص 46) " اختيارات مترجم بيش تر از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØª ها ÙŠ اوست .. در چهارچوب اختيارات مترجم، ديگر درستي يا نادرستي متن مقصد Ù…Ø·Ø±Ø Ù†ÙŠØ³ØªØŒ بلكه مي بايست با Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÙŠ Ú†ÙˆÙ†Â« رسايي» ØŒ «رواني»، « سليسي» Ùˆ جز آن به نقد پرداخت."
صÙوي، اصولي براي گذر از تنگنا Ùˆ گلوگاه ترجمه ناپذيري ÙØ±Ø§ روي ما مي نهد تا (ص 67-68 ) " با به كار گيري اختيارات Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ØŒ به عنوان راه ØÙ„ÙŠ براي مساله ÙŠ ترجمه ÙŠ ناپذيري، از ترجمه ÙŠ معنايي گذر كرده Ùˆ به قلمرو ترجمه ÙŠ ارتباطي، يعني بر گردان متن با توجه به مخاطب نزديك شويم."
منابع:
1. ادبيات Ùˆ تعهد در اسلام، Ù…ØÙ…د رضا ØÚ©ÙŠÙ…ÙŠØŒ Ø¯ÙØªØ± نشر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اسلامي، 1358.
2. درباره ÙŠ زبان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ دکتر مهدي درخشان، موسسه ÙŠ انتشارات Ùˆ چاپ دانشگاه تهران، آبان 1367.
3. مضامين مشترک در ادب ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùˆ عربي، دکتر سيد Ù…ØÙ…د مير دامادي، انتشارات Ùˆ چاپ دانشگاه تهران، آبان 1371.
4. ارمغان نويد، ابوالقاسم ØØ¨ÙŠØ¨ اللهي( نويد )،انتشارات ميثم تمار، چاپ اول: 1363.
5. اگر اين خيانت نباشد؛ ترجمه و امکانات آن،گرگوري راباسا، ترجمه ي عبدالله کوثري، مترجم، سال چهارم، شماره ي16.
6. Ù‡ÙØª Ú¯ÙØªØ§Ø± درباره ÙŠ ترجمه، کورش صÙوي، نشر مرکز، چاپ پنجم: 1382.
7. چکامه هاي متنبي، ترجمه به انگليسي: اÙÙŠ. جÙÙŠ.آربري، مقدمه – يادداشت ها Ùˆ ترجمه: موسي اسوار، انتشارات هرمس، چاپ اول: 1384.
8. پيرامون ترجمه( مجموعه مقالات )ØŒ دکتر خسرو ÙØ±Ø´ÙŠØ¯ÙˆØ±Ø¯ØŒ سازمان چاپ Ùˆ انتشارات وزارت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ارشاد اسلامي، چاپ اول: پاييز 1381.
9. سخن Ùˆ سخن وران، بديع الزمان ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† ÙØ±ØŒ شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، چاپ دوم: شهريور 1350 Ù‡.Ø´.
10. المتنبي ÙÙŠ عيون قصائده، إختارها Ùˆ علق عليها الدکتور ياسين الأيوبي، المکتبة العصرية، صيدا _ بيروت: 2004.
11. Ú¯ÙØªÙ…ان Ùˆ ترجمه، علي ØµÙ„Ø Ø¬ÙˆØŒ نشر مرکز، چاپ اول: 1377.
12. از ترجمه، عباس امام، انتشارات خالدين، چاپ اول: تابستان 1378.
13. پيرامون زبان Ùˆ زبان شناسي( مجموعه مقالات )ØŒ Ù…ØÙ…د رضا باطني، موسسه ÙŠ انتشارات آگاه، چاپ سوم: زمستان 1385.
14. نظري به ترجمه، ØµØ§Ù„Ø ØØ³ÙŠÙ†ÙŠØŒ انتشارات Ù†ÙŠÙ„ÙˆÙØ±ØŒ چاپ اول: پاييز 1375.
15. علم الترجة التطبيقي، الدکتور أسعد Ù…Ø¸ÙØ± الدين الØÚ©ÙŠÙ…ØŒ دار طلاس للدراسات Ùˆ الترجمة، الطبعة الأولي: 1994.
16. مترجمان،خائنان؛ مته به خشخاش چند کتاب، ØØ³Ù† کامشاد، نشر ني، چاپ اول: 1386.