در محیط دست هایت هوا گر می گیرد

شعری از محمد بنیس شاعر مراکشی
ترجمه : حمزه کوتی

ارباب یاقوت

باشد که نور ِ بین دست هایت در سنگ نشأت گیرد . چهره ات را از خود غایب پنداشتم ، غریب و گردش گر در هند ؛ جایی که آبی ست رنگ و بر کرانه ی رود گنگ به خواب نمی رود .
در محیط دست هایت هوا گر می گیرد . تو گویی حُجره ای که پناهت داد بر نفس ها تنگ است . در وقت و بی وقت یاقوت می ربایی از دروازه ی آتش ها . آتشدانی را می بندی تا رنگ نور و نور رنگ را بسنجی که هر یک پرواز می کنند از افقی تا افقی دیگر .
ـــــــــ